رمان
قلب یک فرشته
300,000 تومان
قطرات اشکهام زیر انگشتهای بزرگ و مردونهاش گم میشن نفسهای داغش که با مهای از بخار دهانش به همراهست. روی صورتم مثل عطری پرخاطره پاشیده میشن. _ وقتی یه مرمت کار ژاپنی میخواد جسم شکستهای رو مرمت کنه، ترکهای اون جسم و با طلا پر میکنه! چون معتقد هست وقتی چیزی دچار صدمه میشه و آسیب میبینه، زیباتر از قبل...
عاصی
382,000 تومان
قلبش ذره ذره ميلرزيد و فرو ميريخت. ميترسيد زار بزند كه ديگر كار از كار گذشته... كه ديگر هيچكاري از دست قلبش ذره ذره ميلرزيد و فرو ميريخت. ميترسيد زار بزند كه ديگر كار از كار گذشته... كه ديگر هيچكاري از دست كسي ساخته نيست. حتي از باد ميترسيد مبادا راز سياهش را توي هوا جار بزند. ـ پولو ميدم...
دیوار
350,000 تومان
شرمندگي را از چشمانش خواندم، من اين چشمان غمگين را نميخواستم. حرارت دستش زياد بود، دستم را بالا بردم، روي دستش گذاشتم، خواستم دستش را از روي لبم جدا كنم؛ دستم را گرفت، نزديكتر آمد. كنارم بود؛ نزديكتر از هميشه، دستش دور شانهام حلقه شد، لرزيدم، حلقهي بازويش محكمتر شد، گر گرفتم، دور نشدم؛ سرم كه روي شانهاش قرار گرفت؛...
آوانگارد
318,000 تومان
پوزخندي زدم... و پوزخندم نه از حرف عطا كه از نگاه بهتزدهي صولت بود به عطا! پوزخدم كش آمد. بغض شد... كش آمد... مثل عنكبوتي كه تار انداخته بود ته حلقم... دنبال شاپركي بود براي شكار! توي حلق من سالها بود هيچ پروانهاي پرواز نميكرد... شعري نميخواند، رويايي نميبافت. آوازي سر نميداد... گلوي من مدتها شده بود منزلگاه عنكبوتي كه...
بهار که بیاید
350,000 تومان
میان در ورودی و عبور آدمهایی که هر یک دردی داشتند، به عقب برگشت تا به عسل تیرهی چشمان او که عجیب بازخواستش میکرد، زل بزند. ــ میتونم چند لحظه وقتتون رو بگیرم؟ با خودش فکر کرد نگاه دخترک آنقدر حرف دارد که اگر همهی خیابانهای جهان را با هم قدم بزنند تا او ناگفتههایش را به زبان بیاورد، باز...
شبی که برف میبارید
176,000 تومان
ماجرا وقتی آغاز میشود که البرز مجبور است برای فروش زمینی مانده از پدرِتازه درگذشتهاش، با تنها وارث شریک او، ارمغان همراه شود. سالها قبل این دو شریک مشغول آپارتمان سازی بودند که با کشف جسد امیر، پدر ارمغان همه چیز به هم میریزد و زمین همانطور رها میشود، حالا بعد از گذشت پانزده سال از آن ماجرا، ارمغان سعی...
نیمهی کال
120,000 تومان
آواز دختری عاشق هنر است که در خانواده ای تقریبا سطح پایین از لحاظ اقتصادی و بعضا فرهنگی بزرگ شده و مدام با این فکر دست به گریبان بوده که شبیه والدینش نباشد. او تمام تلاشش را برای تغییر وضعیت زندگیاش میکند و تا حدودی به نتیجه هم می رسد تا جایی که در یک گالری هنری مشغول به کار...
صورتک
400,000 تومان
ـ آقای امینی! شمیم را لای چادر معروف گلدارش دید. ــ میخواستم ازتون تشکر کنم. چند قدمی جلو رفت. موهایش به طرز عجیبی به هم ریخته بود. عین حالش! بعضی جاهایش سیخ سیخ سمت بالا رفته و منتظر دستی بود صافشان کند. خندهاش گرفت: ــ بابت چی؟ لحن علی عصبیطور بود: ــ اعصاب نداریدا. شستش را به جیب شلوارش زد....
سنت شکن
350,000 تومان
ماهها گاهی تند میگذشت و گاهی کُند! یک سال و دو ماه بود که در بهشت بودم. هر شبی که سرم را روی بالش میگذاشتم، دلم میخواست ساعتها نگاهش کنم. یکوقتها میخندید و روی پرشیطنتش بالا میآمد و صدای خندههایمان خانه را تا یک شب برمیداشت. گاهی هم فقط نگاهم میکرد و جوری حرف میزد که احساس میکردم فرشتهای بودم...
فلق و غروب همرنگند
270,000 تومان
ساعتهای شب با دلتنگی و انتظار سخت و کند میگذرد. چقدر این اشتیاق عاشقانه حس وحال عجیبی دارد. در عین حال که سخت است، اشتیاقش لذت بخشترین حس دنیاست. بالاخره ساعت به دو نزدیک میشود و من پر میکشم به سوی روزنهای از نور که وسط تاریکی شب برایم باز شده است، درخشانترین ساعتهای عمرم درست در میان شبهایی است...
تقدیر ناگزیر
300,000 تومان
تصاوير پرشتاب پيش چشمانش جان گرفتند. مردي از عرشه به زير افتاد. با وحشت به سمت دريا دويد. صداي فريادش همه جا را لرزاند: -زال!! همهچيز در كمتر از ثانيهاي رخ داد و خاطرات چون طوفاني سهمگين به سمتش هجوم آورد. پدر و مادرش، برادرانش، آسيابان پير، فرار از خانه. بيبي ... و زال!! زندگش! پاهايش لرزيد و فريادي از...
دلبران
400,000 تومان
يه چيزي از همه مهمتر بود تو زندگيم...! يه چيزي شرمگين كه زندگيم رو به تباهي كشوند...! قلبم طاقت اين همه اعتراف رو نداشت. من اونو كشتم...! همسري كه ناشناخته بود...! نميتونسم تحمل كنم عشقي كه انتخاب من نبود...! حرفهام شبيه خواب بود...! خوابي كه بيدارم كرد...! بيداري كه تو خواب بود...! حالا دنيام با بودنش رنگي شده بود...! من...
سراب خیال
220,000 تومان
با من ازدواج کردی که هر دومون رو عذاب بدی؟ از کی داری انتقام میگیری؟ از من با خودت؟ بیحرکت میماند. کنار کنسول میایستم و بغض صدایم را به ارتعاش میاندازد. - داری حالم رو بدتر میکنی! چند ماهه که هر ثانیه دارم میمیرم و نمیمیرم! چرا به جوری رفتار میکنی که بیشتر از خودم بدم بیاد؟ بالاخره برمیگردد به...
کابوک
252,000 تومان
یقین دارم روزگار از روی ذهن ما تقلب میکند و گرنه خودش هیچ ماجرایی در چنته ندارد. روزگار آنقدر صبر میکند تا دست خطت خوانا شود و همین که بتواند فکرها و ترسهایت را بخواند، رونویسیاش شروع میشود. توفیری ندارد اگر بخواهی زیر نیمکت روزمرگیهایت بروی و برگهات را بپوشانی، چشم او تیز است؛ درست مثل تیغ جلادش!
گوشه پیراهن تو
400,000 تومان
نگاه از تصویر دختری که صورتش پشت هالهای از مه سفید فرورفته بود، گرفتم و همان طور که کام دیگری از سیگار گوشهی لبم میگرفتم، دست بردم، دکمههای مانتوام را باز کردم، با حرص آن را از تن به عرق نشستهام کندم و با یک دست آن را گلوله کردم و گوشهی تخت انداختم. محکمتر و پرحرصتر از قبل کام...
مرا فریاد کن
315,000 تومان
ديگر حس بلند شدن نداشت. دلش ميخواست بخوابد. پلك زد. ولي با باز كردن چشمهايش يك جفت صندل مردانه مقابل چشمانش ظاهر شد. پوزخند زد. ناجي امشبش هم از راه رسيده بود. زانوي مرد را ديد كه روي شنهاي تيره نشست و دست گرمي كه روي گردنش قرار گرفت. صداي مرد توي فرياد موجهاي بيامان دريا گم شد: ـ آلاله!...
تاریکی مهتاب
250,000 تومان
شاید همه چیز یک زندگی عشق نباشد همین که یک نفر باشد دست لای موهای لختت بکشد گونهات را نوازش کند پیشانیات را ببوسد و تو صدای جیغ استخوانهایت را میان بازوان گرمش بشنوی کافیست … زندگی پر از دوست داشتن است پر از حسهای زیبا پر از نوازشهای لطیف. همه چیز عشق نیست بغض نیست چشم انتظاری در دیدار...
وهم سبز
350,000 تومان
تن و جان و قلبم يكپارچه آه شد. دلم لرزيد تا گريزي به گذشتهها نزنم؛ اما همين كه قدمي برداشت تا سمت اتاقش برود همين كه دست نسيمـنامزدشـ در دست مردانهي او قفل شد همين كه با چشم و ابروهايي در هم كشيده شده سر تا پايم را برانداز كرد، نشد كه گريز نزنم! خرده نفسي و خرده بغضي، بيخ...
روزگار
250,000 تومان
- تو عادت کردی به خاطره ساختن... تلخ شیرین مهم نیست فقط خاطره میسازی و بعد که تنها شدی میشینی به مرورشون. الانم داری از من خاطره میسازی. - آدمها با خاطرات شون زندهن. بده که خاطرهای برای مرور کردن داشته باشم؟ - نه خاطرات چیز قشنگی هستن به این شرط که لحظه رو ازت نگیرن اما تو متاسفانه ارزش...
عروسک جون
140,000 تومان
می دونی عروسک جون وقتی دنیات به کوچیکی شهری شه که توش نگاهها همه آشنا اما قلبا نا آشنان، وقتی رویاهات به طرز خنده آوری تو یه حجم سفید پیچیده و میون یه جمع سیاهپوش که چشم دیدنت رو ندارن به خاک سپرده می شه، وقتی آخرش می فهمی همون رویاها فقط یه مشت کابوس بودن…اونجاست که حس میکنی دیگه...
تابان، برج استخوان
140,000 تومان
خانم دکتر تابان رودکی؛ باستانشناسی که مخاطبان «اسرار عمارت تابان» او را به یاد دارند، از طرف دوست قدیمی خود، شادی، به یزد دعوت میشود تا درمورد مرگ مشکوک پسرخالهی جوان او تحقیق کند، چون شادی باور ندارد که مرگ کاوه از سوءمصرف مواد بوده. تابان با پذیرفتن خواهش دوستش، وارد مارپیچی از اسرار پنهانی و رازهای سربهمهر مخوف میشود...
کوراب
350,000 تومان
سعی کرد به لرزش زانوانش مسلط شود اما ناتوان بود. کیهان سرسره را دور زد و رزا مبهوت از پشت به او که نردهها را محکم گرفته بود و از پلهها بالا میرفت؛ زل زد. پاهایش تحمل وزنش را نداشت. در دو قدمی کیهان بود؛ همان پسری که در تمام این سالها فکر چگونه بزرگ شدنش، اندیشیدن به هر چیز...
سراغ خاطرهها را نگیر
360,000 تومان
- تو عادت کردی به خاطره ساختن... تلخ شیرین مهم نیست فقط خاطره میسازی و بعد که تنها شدی میشینی به مرورشون. الانم داری از من خاطره میسازی. - آدمها با خاطرات شون زندهن. بده که خاطرهای برای مرور کردن داشته باشم؟ - نه خاطرات چیز قشنگی هستن به این شرط که لحظه رو ازت نگیرن اما تو متاسفانه ارزش...
اقیانوس خورشید
145,000 تومان
او سیمای کامل یک زن را داشت. یک زن، به معنی واقعی کلمه! چشمان خمارش حس خوبی را انتقال میداد، یک حس ناب آرامبخش، حسی مثل نشستن در ساحل دریا... یا نه! وسیعتر! مثل نشستن در ساحل اقیانوس و تماشای غروب خورشید، چشمش انگار اقیانوسی بود که پذیرای غروب آفتاب باشد، چشمانش اقیانوس خورشید بود! اقیانوسی که میتوانست به راحتی...