سبد خرید

سنت شکن

ناشر : سخندسته: , , ,
موجودی: موجود در انبار

350,000 تومان

ماه‌ها گاهی تند می‌گذشت و گاهی کُند! یک سال و دو ماه بود که در بهشت بودم. هر شبی که سرم را روی بالش می‌گذاشتم، دلم می‌خواست ساعت‌ها نگاهش کنم. یک‌وقت‌ها می‌خندید و روی پرشیطنتش بالا می‌آمد و صدای خنده‌هایمان خانه را تا یک‌ شب برمی‌داشت. گاهی هم فقط نگاهم می‌کرد و جوری حرف می‌زد که احساس می‌کردم فرشته‌ای بودم که افتاده روی زمین. یک‌بار با خنده به او گفتم که “خوبه بال‌هام شکسته”، نگاهم کرد. عمیق و طولانی… جوری که تک‌تک سلول‌هایم برای هزارمین‌بار می‌خواست عاشقش شود. بعد آن‌قدر نزدیکم شد که داشتم فراموش می‌کردم بدون او، آدمم! آرام و با حسی که ریشه‌هایش در تنم محکم بود، زمزمه کرد “فرشته‌ی بال‌شکسته، مقرب‌تره!” شیرین‌ترین دردها را کنارش تجربه می‌کردم و با بوسه‌هایش آرام می‌شدم. اگر پایان درد، این بود، راضی بودم. بی‌گله و بی‌طلبکاری!

تعداد:
مقایسه



سنت شکن

درباره نویسنده الناز محمدی:

الناز محمدی نویسنده کتاب سنت شکن، نویسنده و رمان نویس ایرانی است. از وی چندین رمان به چاپ رسیده است. رمان‌های نبض‌عاشقی، بغض‌عشق، رهایم‌کن توسط نشرشقایق؛ و رُمان‌های بومرنگ، خواب زده، یاس‌مجنون توسط نشر برکه‌ خورشید منتشر شده است. رمان “عمارت” جدیدترین اثر این نویسنده است که در دست چاپ است.

معرفی کتاب سنت شکن:

سایه، دختر دزفولی جنگ‌زده‌ای است که به دنبال مستقل شدن است. برای اینکه روی پا بماند بعد از رسیدن به سن قانونی، به عنوان یک نیروی همیار به شیراز و یکی از مراکز بچه‌های بی‌سرپرست معرفی می‌شود. چیزی از حضورش در آنجا نمی‌گذرد که قتلی رخ می‌دهد و پشت آن‌ها رازی برای سایه از پرده بیرون می‌افتد و تازه می‌فهمد بچه‌ها در چه آتش و جنایت پنهانی می‌سوزند. لو رفتن دلایل فجایع مرکز، آشنایی‌اش با ارس و همخانه شدنش با خانواده‌ای، او را به سمت و سویی سوق می‌دهد که… سی سال بعد شهاب دفتر خاطراتش را در خانه‌ای کوچک و در مرکز شهر تهران ورق می‌زند…

قسمتی از کتاب سنت شکن:

زن جوان لبهایش را بالا کشید و پدر نیکی از در شرکت تو آمد. بی‌توجه به همه مقابل پای دخترش نشست. شهاب که گوشه‌ای ایستاده بود، دست به سینه زل زده بود به آن دوا پدر دست کشید روی صورت دختر. می‌خواست از حالش مطمئن شود که سر او بلند شد و نگاهش ماند در چشم‌های شهاب. هر دو همزمان تکانی خوردند. شهاب چشم دزدید و صاف ایستاد که محسن، رد نگاه نیکی را گرفت. چند ثانیه چشم‌هایش را بست و ایستاد.

– من از شما ممنونم. شجاعتتون نبود… شهاب با عذرخواهی میان حرف او رفت:

– منم کار خودمو انجام دادم. نیازی به تشکر نیست.

با نگاه گیج محسن و نیکی، امیریل گفت:

– شهاب، آتش نشانه آقای روشن. البته الان توی مرخصی بود.

حالت نگاه محسن تغییر کرد اما چند لحظه بعد صورتش باز شد:

– پس حضورتون واقعا معجزه‌وار بوده!

شهاب نگاهی کوتاه به نیکی کرد که هنوز ساکت نشسته بود و رنگ پریده‌اش کم کم بر می‌گشت:

– میشه گفت پیش آمد… من با مدیر روابط عمومی شرکت شما قرار داشتم. از شرکت تبلیغاتی…

ابروهای نیکی باز شد و منشی دست روی لبهایش گذاشت. نگاهش می‌گفت، خراب کاری کرده است.

ای وای! به طور کل اتفاقات باعث شده بود قرار شما رو فراموش کنیم. شهاب لبخند زد و محسن دست کشید به صورتش.

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی

نوبت چاپ

سال چاپ

1401

تعداد صفحات

711

زبان

موضوع

,

شابک

9786222600785

وزن

600

جنس کاغذ

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “سنت شکن”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...