سبد خرید

هپروت اقاقیا

ناشر : آرینادسته: , , ,
موجودی: موجود در انبار

350,000 تومان

دست و دلِ هنگامه با خواندنِ یک پیامک لرزید! این پیام، این کلمات، این یادآوریِ تهدیدآمیز، تنها یک راه پیشِ پای او می‌گذاشت؛ که برگردد به روزهای مُرده‌ی دیروزش، به خاطراتِ بغل زده از مهدکودک، به آبیِ پیراهنِ او، به چشم‌هایش…
این‌ها همه از توان او خارج بود!
باید این سه سالی که با جان کندن پیش آمده بود، دور می‌زد و برمی‌گشت به روزهایی که نریمانِ فاخر همه‌ی او را داشت از بَر می‌شد!
به روزهایی که قرار بود پیوندشان رسمی‌تر شود و تماشایِ یک فیلم، او را به تباهی، به نیستی، به پوچی رساند و همه‌ی راه‌ها برای با هم بودن‌شان مسدود شد!
حالا با این پیامک، باید برمی‌گشت؟ به او؟

تعداد:
مقایسه



هپروت اقاقیا

معرفی کتاب هپروت اقاقیا:

نگاهم روی انگشت‌های لرزان مه‌لقا خانم بود که بالاخره از داخل کیفش بیرون آمد و چند عکس را به سمتم پرت کرد و فریادش بلندتر از هر زمان دیگری در حیاط پیچید:

“اینا چیه بی‌حیا؟”

دانه به دانه‌ی عکس ها به سینه و پایین چانه‌ام خوردند و مقصدشان موزاییک‌های کف حیاط شد. دست روی چانه‌ام کشیدم و به همراه مامان روی دو پا نشستم و حین برداشتن عکس ها، او بود که چادرش را بالاتر کشید و باز به توپیدنش ادامه داد: اگه می‌خواستم آبروی شما رو ببرم که می‌تونستم در خونه خودتون نیام. برم سراغ تک تک همسایه‌ها، که از فردا تف تو روتون نندازن! جای ممنون بودنتونه؟ جای تشکر کردنتونه؟

با دیدن اولین عکس، ناله‌ای تا روی لب‌هایم آمد. دست مامان روی عکسی دیگر ماند. همان ناهار خوردنم با نریمان که مهرسام را در آغوش داشت و منی که چشم به لقمه دادن‌هایش دوخته بودم. منی که لبخند زده بودم، منی که…

آسمان وسط تیرماه چرا نمی‌بارید؟

قسمتی از کتاب هپروت اقاقیا:

تنم را کج کردم و با چشم دوختن به در نیمه باز اتاق که سایه‌ی مامان از کنارش عبور کرده سر روی تخت گذاشتم. برایم مهم نبود خواب است یا بیدار، فقط دلم می‌خواست دوباره و صد باره صدایم بزند. صدایم درد شد، زخم شد؛ غم شد:

نمی‌خوای حرف بزنی؟ عادل به شونه‌های کی بازم تکیه کنم؟ کاسه‌ی خالی چشم‌هایم پر شد و پاچه‌ی شلوارم را محکم در مشت فشردم.

امروز دیدمش، اون همه تو سرم زدی که فراموشش نکن تا خوب شی ولی گفتم فراموشش نکنم، خفه می‌شم. سر از روی تخت برداشتم، نگاهش تا گونه‌های برق افتاده از اشک‌های سرازیرم، کشیده شد. بیشتر لبم لرزید و چانه‌ام جمع تر شد: فراموشش نکردم ولی بازم دارم خفه می‌شم عادل.

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی

نوبت چاپ

سال چاپ

1401

تعداد صفحات

627

زبان

موضوع

,

شابک

9786006893730

وزن

600

جنس کاغذ

,

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “هپروت اقاقیا”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...