مادر دختری
ناشر : برکه خورشیددسته: ادبیات ایران, رمان, عاشقانه
موجودی:
ناموجود
64,000 تومان
مادر دختری داستان زندگی زنی به نام شیرین است. شیرین که درس و دانشگاه را نیمه کاره رها کرده و زودتر از دیگر دوستانش ازدواج کرده و مادر شده است ، احساس میکند از زندگی جا مانده و حسرتهای ریز و درشت زیادی را دردل میپروراند. شیرین برای فرار از زندگی تکراری و رسیدن به آرزوهایش پا در راهی میگذارد که…
ناموجود
می‌توانید ایمیل خود را وارد کنید تا از موجود شدن این محصول بصورت خودکار آگاه گردید.
| نويسنده/نويسندگان | |
|---|---|
| نوع جلد | شمیز |
| قطع | رقعی |
| نوبت چاپ | |
| سال چاپ | 1398 |
| تعداد صفحات | 556 |
| زبان | |
| موضوع | |
| شابک | 9786007507742 |
| وزن | 501 |
| جنس کاغذ |
پرسش و پاسخ از مشتریان
هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!
محصولات مرتبط
در سایه سار بید
400,000 تومان
از تک عبارت خوشگل مشرقی که لا به لای حرفهایش می گنجاند هر دفعه خنده ام می گیرد اما این بار یک جور عجیبی روی شیشه مه گرفته ی دلم سر می خورد و پایین می لغزد. وارد دنیای مجازی می شوم و اسم کیان بالاتر از باقی اسمها قد علم کرده. دو پیام صوتی فرستاده. مردد و دودل بین...
خونبهای اسفندیار
65,000 تومان
من راضی به این جنگ نبودم، تو به هیچ وجه به راه نیامدی اسفندیار با آن که در صدای رستم، سرزنش وملامت به هم آمیخته بود، لبخندی را بر لبان پهلوان جوان آورد، او راه حل بزرگ ترین مشکلش را یافته بود، اسفندیار بالبانی لرزان به سخن در آمد: رستم، من پسرم بهمن را به تو می سپارم. نمی خواهم...
ساعت شنی
65,000 تومان
چرخش نرمی زیر پوستم بی اختیار دستم را به سمتش کشید. نمی توانستم جسم ملموسی را حس کنم، اما می توانستم حرکتش را بفهمم. انگشتم را نرم رویش کشیدم که آرام گرفت. لبخند روی لبم نشست. انگار این کوچولوی شیطان خیلی خوب محبت های ناچیز و نایاب مادرش را درک می کرد.
یلدای دلواپسی
75,000 تومان
صورتم داغ از حجم هیجان بود و گلوی متورمم راه نفس را سخت کرده بود. چنگی به یقهی مانتو انداختم و با سختی نفس تازه کردم. ونداد گرهی روسری را باز کرده بود و روی صورتم نم آبی پاشید. کف سالن سرد بود... دست زیر بازویم انداخت و بلندم کرد. هنوز هم باور نداشتم. دست های سحرم میان دستبند سرد...
متروکه
40,000 تومان
بعد از رفتن تو... همه جا متروک ماند شمار قدم های رفتنت هزار بار در حافظه ی برگهای کف جاده تکرار شد .... کوچه بی رهگذر خاموش شد، پنجره از تپیدن ایستاد.... گنجشکهای روی سیم های برق همانجا رفتنت را خشکشان زد، شمعدانی لب ایوان رنگ باخت، و من ۰۰۰۰. و من هزار بار ماندم در شب متروک بی تو...
شاید خدا گم شد
95,000 تومان
دست‌های گِلی،بیلچه‌ی قرمز رنگ و گل‌های بنفشه از پیش چشمانش گذشتند. باغچه‌ی کوچک و باریک کناره‌ی دیوار حیاط را مفروش می‌کرد تا برای آمدن عید آماده شوند.کار هرساله‌شان بود و همان سال،سال آخر شد.چند سال بعد را نه دیگر بنفشه‌ای کاشت و نه حتا اجازه داد مادر چیز دیگری بکارد.آن باغچه اگر سبز می‌شد،اگر نشانی از بهار پیدا می‌کرد محمدطاها...
رایحه ممنوع
400,000 تومان
من فقط یک "مرد" می شناختم که رخت عوض می کرد، پشت این چهره و گاهی پشت آن چهره می نشست.... گاهی نقاب یک استاد به چهره می زد و گاهی در قالب صمیمی ترین دوست خانوادگی ام ظاهر می شد.... گاهی به اندازه‌ی دوست پسرم نزدیکم می شد و گاهی زمین و زمان را در قالب پدر برایم تباه...
نقد و بررسی‌ها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.