سبد خرید

رستاخیز من مریم

ناشر : آداشدسته: , , ,
موجودی: 2 موجود در انبار

68,000 تومان

دلتنگی ادامۀ من است مریم،
آدم‌‌‌‌‌‌ها همه یک ادامه‌‌‌‌‌‌ای دارند
مثلا ادامۀ یکی… عشق است، ادامۀ یکی مرگ است و ادامۀ یکی شکست و از این دست حرف‌‌‌‌‌‌ها…
ما به هم قول داده بودیم که ادامۀ هم شویم… مریم!
تو ادامۀ من را دلتنگ ساختی
دلتنگ برای تمامِ تمامت.
وقتی می‌‌‌‌‌‌گویم تمامت یعنی تمامِ تمامِ تو!
می‌‌‌‌‌‌خواهم بگویم ادامۀ من در دلتنگی برای تو سپری خواهد شد این مرگِ زودتر از موعد است… مریم!

2 عدد در انبار

تعداد:
مقایسه



رستاخیز من مریم

درباره نویسنده لیلا عبدی:

لیلا عبدی نویسنده کتاب رستاخیز من مریم، متولد 1358 است.

معرفی کتاب رستاخیز من مریم:

کیارش تک پسر کاسب و معتمد محله پس از اتمام سربازی به خانه برمی‌گردد.خانه شلوغ از زن‌های محله برای نذری پزی مامان قدسی است. کیارش میان این شلوغی مریم را می‌بیند و دل می‌بازد. عشقی دیوانه وار رخ می‌دهد. ولی کیارش نمی‌داند مریم همسر دشمن دیرینه اوست و مادرپسرش و گذشته‌ای مسکوت و پر از سوال که او واقعا کیست؟

قسمتی از کتاب رستاخیز من مریم:

تا شب خیابان‌ها را زیر قدم‌هام خسته کردم و خودم از قدم زدن خسته نشدم. موقع آمدن به خانه کلی فرق کرده بودم با وقت رفتن. عنق و یخ شده بودم، حداقل با خودم. تا چشمانت می آمد سرکی بکشد به خلوتم زود تودهنی به او می زدم، به خودم و خیالت. از بچگی مامان قدسی یادم داد مهمان حرمت دارد. در آن چهاردیواری، نامحرم خواهرست و دل من توی چشم به هم زدنی لرزیده بود. این در نگاه ما کم گناهی نبود. آن هم به ناموس دیگری. از ماشین که سر بن بستمان پیاده شدم مامان قدسی را دیدم با دست‌های پیچیده در هم از زور نگرانی.

آنجا ایستاده بود. به گمانم از اول عهد خلقتش همین جور مظلوم بود. در عوض آقاجان، چه بگویم؟ بگذریم.

مرا که دید دستهایش را به بالا بلند کرد و زیر لب چیزی گفت. لابد خدا را شکری زمزمه کرد که من سالم به خانه برگشته ام. خواستم سربه سرش بگذارم، با صدای لرزان گفت: کجا رفتی مادر؟

غلط کردم را توی دهانم کوبیدم. با خنده توخالی گفتم: بادمجون بم که آفت برنمی‌داره!

مامان قدسی دلخور شد. آهی کشید و گفت: دور از جون مادر!

صدایش می‌لرزید. آغوش باز کردم. تا به خودش بجنبد بغلش کردم و به خودم فشردم. غریبه که نیستی، آن موقع دلم گریستن‌های کودکانه و به خود فشردن های مادرانه می‌خواست.

نگاه پرسش گر مادرانه را دیدی و می‌شناسی که چیست. می‌شود یک کلمه دروغ بگویی و متوجه نشود؟ ساکت می‌ماند، حرف نمی‌زند. زیرپوستی بغض می‌کند و در تنهایی اش اشک می‌ریزد اما حرف نمی‌زند که یک وقت تو نشکنی.

-چه کردی با خودت مامان جان؟

نگاهش نکردم و فقط برای گفتن هیچ چیز، سرجنباندم. دستم را دورش حلقه کردم و پا به درون حیاط گذاشتیم. جرات نکردم سر بلند کنم و نگاه کنم، زیر چشمی می پاییدمش: مهمونات رفتن مامان قدسی؟

چشم‌های گرد شده مامان قدسی می‌گفت چه بی ربط پرسیده‌ام.

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی

نوبت چاپ

1

سال چاپ

1397

تعداد صفحات

125

زبان

موضوع

,

شابک

9786229945193

وزن

155

جنس کاغذ

,

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “رستاخیز من مریم”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...