سبد خرید

معصومیت

ناشر : آداشدسته: , , ,
موجودی: موجود در انبار

154,000 تومان

باران تندی می‌بارید. پشت پنجره ایستاده بودم و انتظار آمدن شاهین را می‌کشیدم. همه‌ی وجودم برای در آغوش کشیدنش فریاد می‌کشید. صدای خنده‌های شاهین خبر از آمدنش می‌داد. از شنیدن صدای خنده‌هایش خوشحال شدم و با شوق به طرف در رفتم اما با دیدن زنی جوان شوکه شدم. در حالی که به آن زن خیره شده بودم گفتم: سلام، شاهین این خانوم کیه؟»
نگاهم کرد و با لبخند گفت: «سلام، ایشون پانیذ خانومه.»
ابروهایم را گره زدم و گفتم: «پانیذ؟ پانیذ دیگه چه کوفتیه؟ شاهین درست حرف بزن ببینم این زن کیه با خودت آوردیش خونه!»
خیلی خونسرد گفت: «عصبانی نشو. بیا بشین باید باهات حرف بزنم .»
– چی می‌خوای بگی همین جا بگو!
دستم را گرفت و گفت: «اینجا نمی‌شه، بریم بشینیم.»

تعداد:
مقایسه



معصومیت

درباره نویسنده فریبا احمدیان سرای:

فریبا احمدیان سرای نویسنده کتاب معصومیت، متولد 1356 است.

درباره کتاب معصومیت:

سانای دختر پرشور و حالی است که زندگی مرفهی دارد. او عاشق پسرعمویش آروین می شود. درست زمانی که سانای زندگی را در کنار آروین شیرین می بیند با قتل عمویش تلخی های زیادی در زندگی اش به وجود می آید. در اوج ناامیدی و تنهایی، پسری به نام شاهین وارد زندگی اش می شود. با این حال دنیا باب میل سانای نمی چرخد و وجود زنی را در زندگی اش احساس می کند و این باعث دلسردی و دلخوری اش از همه چیز می شود. آروین هنوز عاشق سانای است و نمی خواهد او را از دست بدهد.

قسمتی از کتاب معصومیت:

-دخترم باید به نبود من عادت کنی. من دیگه نمی‌تونم از اینجا بیام بیرون. تو و الوین باید هوای همدیگه رو داشته باشین. می دونم زن عموتون با شما بدرفتاری می کنه اما ازتون می خوام یه کم تحمل کنین. شما باید از اون خونه برین. در ضمن آروینم برای همیشه فراموش کن. چون مطمئنم زن عموت با این ازدواج هیچ وقت موافقت نمی کنه. سانای منو ببخش که زندگیتو خراب کردم. حلالم کن دخترم. بعد از این تو و برادرت با مشکلات زیادی روبه رو می شین. می خوام مراقب همدیگه باشین و این مشکلاتو پشت سر بذارین.

پدر سرش را پایین انداخت و ادامه داد: من باعث شدم کار خونه و هرچی که داخلش بود رو از دست بدیم. یه مدت برین تهران پیش خاله تون زندگی کنین. الوینم کار می کنه بعد که پول خونه رو جور کردین برای خودتون یه خونه ی نقلی تهیه کنین. سعی کنین از بابابزرگ و زن عموتون چیزی نخواین. اونا به خاطر اشتباهات من همه چیزشون رو از دست دادن. من حتی با این اشتباه آینده ی شما رو هم خراب کردم.

وقت ملاقات داشت تمام می شد. نالان و گریان از پدر خداحافظی کردم و گوشی را به الوین دادم. پدر حرف تازه ای به الوین نزد. هرچه به من گفته بود برای او هم تکرار کرد.

از زندان که خارج شدیم به طرف ماشین رفتیم. الوین پشت فرمان نشسته بود، من هم با چشم های اشک آلود سوار ماشین شدم.

الوین به نرمی دستم را نوازش کرد و گفت: سانای، آخه چقدر می خوای آبغوره بگیری؟ فکر می کنی با این اشکا بابا رو آزاد می کنن؟ بدون اینکه چیزی بگویم خیره خیره نگاهش کردم.

الوین چشم در چشمم گفت: اگه حرفی داری بگو!

نگاهم را از او گرفتم و دست به سینه به پشتی صندلی تکیه دادم بعد به سقف ماشین خیره شدم. چند لحظه در سکوت گذشت. الوین برای شکستن سکوت رادیو را روشن کرد.

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی

نوبت چاپ

سال چاپ

1401

تعداد صفحات

399

زبان

موضوع

,

شابک

9786227355208

وزن

410

جنس کاغذ

,

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “معصومیت”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...