مصائب زندگی صادقانه
درباره نویسنده دن آریلی:
دن آریلی نویسنده کتاب مصائب زندگی صادقانه، (زادهٔ ۲۹ آوریل ۱۹۶۷) دانشمند و یکی از معروفترین متخصصان حوزه روانشناسی و اقتصاد رفتاری اهل ایالات متحده آمریکا است. وی دکتری تخصصی خود را ابتدا در رشته روانشناسی شناختی و سپس در رشته مدیریت کسبوکار گرفته است. او استاد دانشگاه دوک است که به دلیل دستاوردهای فوقالعادهای که داشته است از سوی دانشگاه به وی لقب James B. Duke Professor داده شده است.
پروفسور آریلی از محبوبترین سخنرانهای کنفرانسهای تد میباشد. ویدئو سخنرانیهای وی در TED بیش از 10 میلیون بار بازدید شده است. وی همچنین برندهٔ جوایزی همچون جایزه ایگنوبل شدهاست. از مهمترین فعالیتهای وی نگارش کتابهای پرفروش و پر مخاطب در حوزه اقتصاد رفتاری اشاره کرد. که میتوان از کتابهای نابخردیهای پیش بینی پذیر و پشت پردهی ریاکاری نام برد که مورد استقبال فراوانی قرار گرفتند.
درباره کتاب مصائب زندگی صادقانه:
ظرفیت آدمها در صداقت بهخرجدادن و بیصداقتیکردن چقدر است؟ و شاید مهمتر از همه، آیا بیصداقتی تنها منحصر به عدهی اندکی است یا اینکه ابعاد گستردهتری دارد؟ پاسخ به سؤال دوم ممکن است تا حد زیادی رویکردمان در برخورد با بیصداقتی را عوض کند: اگر در جهان تنها آدمهای معدودی اهل تقلب باشند، طبیعتاً باید بتوان خیلی راحت این مشکل را چاره کرد. در شرکتها واحدهای منابع انسانی میتوانند افراد متقلب را در خلال فرایند استخدام شناسایی کنند؛ یا اینکه پروسههایی طراحی کنند تا بتوانند کسانی را که بهمرور بیصداقتیشان محرز میشود کنار بگذارند.
اما اگر مشکل فقط محدود به عدهای قلیل نباشد، یعنی هرکسی ممکن است در خانه و محل کار صداقت نداشته باشد و اگر بپذیریم که همهی ما تا حدی پتانسیل بزهکاری را داریم، اول از همه باید از سازوکارِ بیصداقتی سر در بیاوریم و پشتبندش ببینیم که چطور میتوانیم این بُعد از ماهیت انسانیمان را کنترل و مهار کنیم.
از دلایل بیصداقتی چه میدانیم؟ در علم اقتصاد خردگرا، نظریهی فراگیر دربارهی تقلب را گری بِکِر، اقتصاددان دانشگاه شیکاگو و برندهی جایزهی نوبل مطرح کرده است. او میگوید انسان بر مبنای تحلیلِ عقلانیاش در هر موقعیت است که مرتکب عمل بزهکارانه میشود. همانطور که تیم هارفورد در کتابش با عنوان منطقِ زندگی توضیح میدهد، این نظریه از یک اتفاق معمولی به ذهن بِکِر خطور کرد. روزی بِکِر میخواست در جلسهای شرکت کند، اما دیرش شده بود و چون جای پارک کم بود، تصمیم گرفت اتومبیلش را در جایی غیرمجاز پارک کند و ریسک جریمه شدن را بپذیرد.
بِکِر فرایند فکریاش در این موقعیت را وارسی کرد و گفت که تصمیمش کاملاً ناشی از سبکسنگین کردن هزینهی احتمالی (جریمه شدن و احتمالاً انتقال اتومبیل به پارکینگ) در مقابل مزایای حاضر شدنِ بهموقع در جلسه بوده است. بِکِر همچنین میگوید که در سبکسنگین کردنِ هزینه و فایده، دیگر جایی برای اندیشیدن به عملِ درست و نادرست باقی نمیماند؛ مسئله فقط مقایسهی نتایج احتمالیِ مثبت و منفی است.
یکی از اهداف اصلیِ این کتاب محکزدنِ نیروهای هزینه-فایدهی عقلانیای است که تصور میشود پیشبرندهی رفتار نادرستاند اما اغلب اینطور نیست. هدف دیگر آزمودن نیروهای غیرعقلانیای است که فکر میکنیم اهمیت چندانی ندارند، اما اغلب مهماند.
قسمتی از کتاب مصائب زندگی صادقانه:
منافع خودخواهانهی ما و کمک اطرافیان، در کنار هم، ممکن است ما را به جایی برسانند که فکر کنیم آنچه از سر خودخواهی انجام دادهایم نشانهی خیرخواهی و بخشندگی ماست. جین آستن، نویسندهی قرن نوزدهم، نمونهای فوقالعاده از این مسئله ارائه کرده است. در یکی از صحنههای روشنگر کتاب عقل و احساس، جان، اولین و تنها فرزند و وارث قانونی پدرش، به قولی که به او داده فکر میکند. جان در بستر مرگِ پدرش به او قول میدهد که از نامادری بسیار مهربان اما فقیر و سه خواهر ناتنیاش مراقبت کند. او به خواست خودش تصمیم میگیرد ۳۰۰۰ پوند، یعنی مقدار ناچیزی از آنچه را به ارث برده، به آنها ببخشد، پولی که بهخوبی کفاف کار آنها را خواهد داد. در آخر با خوشقلبی اینگونه استلال میکند که «اگر (پدرم) میخواست بیشتر از اینها بهشان پول بدهد، میتوانست بدون دغدغهی خاصی این کار را بکند.»
با وجود احساس رضایت جان از این تصمیم و آسودگی خاطرش بابت بخشش این هدیه، همسر خودخواه و باهوشش او را متقاعد میکند -بدون دشواری زیاد و با استدلالهای گمراهکنندهی بسیار- که بخشیدنِ هر پولی به آنها منجر به فقر وحشتناک خودش، همسرش و پسرشان خواهد شد. این زن همچون جادوگرانِ پلیدِ قصههای پریان استدلال میکند که پدرِ جان احتمالاً هذیان گفته است.
هرچه باشد پیرمرد هنگام این درخواست تنها چند دقیقه با مرگ فاصله داشته است. بعد هم شروع میکند به صحبت دربارهی خودخواهیِ نامادریِ جان. نامادری و سه خواهر ناتنیِ جان چگونه میتوانند فکر کنند که سزاوار دریافت پولاند؟ همسرش چگونه میتواند ثروت پدرش را برای حمایت از نامادری و سه خواهر ناتنیِ حریصش به باد بدهد؟ جان، که مغزش شستوشو داده شده است، اینگونه به صحبت خاتمه میدهد که اگر نادرستِ نادرست هم نباشد، کاملاً غیرضروری است که بیش از این به فکر بیوه و سه دخترِ پدرش باشد و تمام! وجدان آرام میگیرد، طمع توجیه عقلانی میشود و میراث پدری دستنخورده باقی میماند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.