سبد خرید

دل باز

ناشر : سخندسته: , , ,
موجودی: موجود در انبار

250,000 تومان

دلم برای برادرم تنگ شده. کاش دست می‌داد بازم با هم بریم سینما!
یه بار تابستون که اومدیم، جان‌جان گفت یه فیلم هندی اومده، غوغا کرده. همون فرداش رفتیم سینما حافظ، «سنگام» رو دیدیم. تموم اون تعطیلات که این‌جا بودیم، خسرو تو بحر داستان سنگام بود. می‌گفت «اگه بزنه و جفتمون عاشق یه دختری بشیم، اگه بزنه و دختره با تو عشق کنه، من مثل رفیق راج‌کاپور، شده خودمو می‌کُشم که وسط شماها نباشم…»
دلم برای خسرو و بی‌خیالی‌هاش تنگ شده… که بریم فیلم عشقی و بزن‌بزن ببینیم، بعد بریم دو تا پنج‌سیری بزنیم و پیاده تهرونو گز کنیم. نمی‌دونم دیگه دست می‌ده یه شبی باهاش بگذرونم؟ دل به دلش بدم هر کار خواست بکنه و نصفه‌شب پاتیل برش‌گردونم خونه‌باغ؟

رمان دل باز ادامه رمان دلکوچ است.

تعداد:
مقایسه



دل باز

درباره نویسنده نغمه نائینی:

نغمه نائینی نویسنده کتاب دل باز، متولد 1360 است.

درباره کتاب دل باز:

خانواده‌ی فیروزه و والا، زندگی آرامی را می‌گذرانند، اما این آرامش، پایدار نیست. آشنایی و ملاقات اتفاقی فرهاد، پسر بزرگ خانواده با دختری غریبه، آغاز تحولات و ناآرامی‌هاست. دختری که با خسرو، برادر کوچک او هم ارتباطی مرموز دارد.

دل‌باز، داستان تلاطم درونی فرهاد و دل‌نگرانی‌های برادرانه است. داستان ِ موجی که او را ناخواسته به گذشته و اتفاقات دلکوچ می‌کشاند. دل‌باز، روایت بازگشت به ریشه‌هاست. حکایت دل‌هایی پر از راز که ناگهانی و ناخواسته مشتشان باز می‌شوند!

قسمتی از کتاب دل باز:

نگاهش میان مسافران تاب می‌خورد. به طرف ردیف تلفن‌های همگانی رفت. همان طور که از میان جمعیت در حال رفت و آمد، با پیچ و تاب رد می‌شد، در جیب‌های شلوارش به دنبال سکه می‌گشت. نا امید از پیدا کردن سکه، کلافه دستی به پس سرش کشید. حتما داخل اتومبیل چیزهایی یافت می‌شد. به طرف خروجی سالن رفت. نسیم خنک شبانه که به صورتش خورد، نفسی تازه کرد و به سمتی رفت که اتومبیل را پارک کرده بود.

صدای خنده‌های مردانه و پرهیجان زنی از پشت سرش می‌شنید. قدم تند کرد تا زودتر سکه بردارد و بتواند با منزل تماس بگیرد. خم شده در دریچه‌ی داشبورد، پاکت سیگار و کبریت و کاغذهای بی‌مصرف مانده را جا به جا کرد. دستش که به سکه خورد، صدای زنی گوش‌هایش را تیز کرد: نه قربون، اشتباه گرفتی، برو رد کارت… مردی با لحن کشیده جواب داد: پای رکابت باشیم مادمازل! تا کسی کجا بود این وقت شبی؟

صدای زنانه که بلندتر شد، سکه را میان مشتش فشرد و قد راست کرد

_پای رکاب آبجیت باش… ملتفت نشدی چی گفتم؟! در ماشین را محکم بست و چرخید. زن جوانی بود که از کناره‌ی خیابان می‌رفت و اتومبیل مرد مزاحم قدم به قدمش آهسته در حرکت بود. دست مرد نشسته کنار راننده از ماشین بیرون آمد و پشت زن کشیده شد. زن جیغ کشید و ناسزایی حواله‌اش کرد. پر اخم و تشر چند قدم تا معرکه‌شان پیش رفت…

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی

نوبت چاپ

سال چاپ

1401

تعداد صفحات

514

زبان

موضوع

,

شابک

9786222600891

وزن

465

جنس کاغذ

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “دل باز”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...