تاریخ جامع بهائیت
درباره نویسنده بهرام افراسیابی:
بهرام افراسیابی نویسنده کتاب تاریخ جامع بهائیت، در شهر حافظ – شیراز – در محل دروازۀ کازرونی دولت به دنیا آمد. از کودکی به دو چیز عشق میورزید. موسیقی و کتاب؛ هرچند هیچ یک از این دو به راحتی در دسترس وی قرار نمیگرفت اما او تا آنجا که میتوانست آنها را به دست میآورد. به گفتۀ خودش «این دو در تمام طول زندگی بهترین انیس و مونسم شدند و هستند. نوشتن ذوق است. زمانی است که انسان میخواهد بنویسد. به نظرم کاری که با ذوق و از درون نتراود، کار خوبی نمیشود.»
افراسیابی دوران ابتدایی را در دبستان سلطانی شیراز، که مدرسهای سنتی و قبلاً متعلق به یکی از افراد بانفوذ بوده و آن را وقف کرده بود، گذراند و سال آخر دبیرستان را هم در همان مدرسه به پایان رساند. پس از گذراندن دوران دبیرستان و طی کردن خدمت سربازی، عازم آلمان شد و از آنجا به اتریش رفت و در دانشگاه «اینسبورگ» مشغول به تحصیل شد. بعد از خواندن دروس فلسفه، برای تکمیل زبان آلمانی به وین رفت و به دلیل علاقهمندی به فراگیری زبان، عازم لندن شد و مدت 6 سال در کالج لندن انگلستان به فراگیری زبان انگلیسی و زبانشناسی پرداخت.
سپس به ایران بازگشت و در سال 56-1355 در مقطع کارشناسی ارشد در همان رشته وارد دانشگاه تهران شد. آن سالها که مصادف با پیروزی انقلاب اسلامی بود جوّ انقلاب او را در بستری که سالها در ذهنش موج میزد، قرارداد و با نگارش نخستین کتابش که بسیار با اقبال رو به رو شد همۀ زندگیاش را صرف نگارش کتاب کرد و آنچه را میخواست، به دست آورد و سیراب شد. نگارش حاصل این تلاش مستمر، نزدیک به یکصد عنوان تألیف و ترجمه با موضوعات تاریخی، سیاسی، رمان و انواع ترجمه است.
درباره کتاب تاریخ جامع بهائیت:
در بررسی بهائیت چهار موضوع پیوسته و مربوط به یکدیگر را باید تفکیک نمود و جداگانه بررسی کرد. این بررسی یک مطالعه همه جانبه تاریخی، سیاسی و اجتماعی به گونهای مستند و مستدل بر اساس اسناد معتبر و غیر قابل انکار میباشد. قبل از ورود به بحث بهائیت و هرگونه داوری در این زمینه، آشنائی و آگاهی کامل نسبت به موارد چهارگانهای که در ذیل آمده، ضروری است، چون بدون مطالعه گسترده و اطلاع کافی ابهاماتی بر جای خواهد ماند که نمیتوان به طور شفاف و ژرف به داوری نشست، در نتیجه قضاوت مشکل خواهد بود. این چهار مورد پر اهمیت عبارتند از:
۱: چگونگی پیدایش و منشاء بهائیت
: شناخت اصول عقائد بهائیت به طور ریشه ای
۳: تحولات ناشی از بهائیت و پیامدهای آن
۴: روند دخالتهای سیاسی بیگانگان در به وجود آمدن، رشد و پرورش بهائیت و مسیری که سران اولیه بهائیت پیمودند.
قسمتی از کتاب تاریخ جامع بهائیت:
اصولیون معتقد بودند برای درک صحت احکام فرعی باید مبنایی فقهی داشت و چنین احکامی را الزاماً باید بر مبنای قرآن، اخبار، اجماع، عقل و اجتهاد برآورد نمود و درستی و صحت آن را با این میزان تأیید یا رد کرد، درحالیکه اخباریون مبنای استنباط و پذیرششان اخبار و احادیثی نقل شده که از ائمه شیعه بود.
اصولیون درباره اخبار و احادیث احتیاط زیادی میکردند و آن را بهآسانی نمیپذیرفتند مگر با قید تواتر. این حالت نزد اخباریون جهت عکس داشت، اعتقاد به احادیث ضعیف بهقدری از آن به بعد رایج شد که هر حدیثی هرچند ضعیف بپذیرند که نمونه زیر از آن جمله است: شیخ احمد احسائی گفته است: من قطع به احادیث دارم و از نفس حدیث برای من قطع میشود که کلام امام است و حاجت به رجال و عنوان ندارم … مجمل در وقتی از اوقات شیخ احمد به نجف رفت شیخ محمدحسن صاحب جواهر الکلام اگرچه فن او منحصر به فقه بود لیکن در هاجر و مجادله ید طولایی داشت بهنحویکه غلبه بر او حدیث مشکل بود.
پس شیخ محمدحسن خواست که این سخن را مکشوف نکند که شیخ احمد از نفس عبارت میتواند قطع نکند که آیا این کلام، کلام امام است یا نه پس شیخ محمدحسن که حدیثی جعل کرده و کلمات مغلقه در آن مندرج ساخت که مفردات آن در نهایت رحمت اکل سن ولی مرکبات آن بیحاصل بود و آن حدیث مجعول را در کاغذی نوشت، آن ورق را کهنه کرد پس از مالیدن و بالای دوده نگاهداشتن آن را به نزد شیخ احمد برد و گفت: معنی آن چیست؟
شیخ احمد آن را گرفت و مطالعه نمود و به شیخ محمدحسن صاحب جواهر الکلام گفت: این حدیث کلام امام است. پس آن را توجیهات بسیار کرد. پس شیخ محمدحسن آن ورقه را گرفت و بیرون رفت و آن را پاره کرد …
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.