چاه
درباره نویسنده داوود غفارزادگان:
داوود غفارزادگان (متولد ۱۳۳۸ اردبیل) داستاننویس ایرانی است. او در 9 مهرماه ۱۳۳۸ در اردبیل متولد شد. تحصیلاتش را در همانجا تمام کرد و به کار معلمی پرداخت. در سال ۱۳۵۹ اولین اثرش را در مطبوعات به چاپ رساند. فارغالتحصیل دانشسرای مقدماتی اردبیل است (۱۳۵۶) و در روستاهای همان جادرس میداد. در سال ۱۳۶۷ به تهران منتقل شد و در دفتر انتشارات کمکآموزشی مشغول به کار شد. بازنشستهٔ آموزش و پرورش است و در تهران زندگی میکند.
بیش از سه دهه داستانهایی با موضوعات متنوع و برای مخاطبان متنوع نوشتهاست. جایزهٔ ۲۰ سال ادبیات داستانی (بزرگسالان) به خاطر اثر ارزشمندش ماسه نفرهستیم به او تعلق گرفت. وی یکی از مؤثرترین نویسندگان در عرصه ادبیات کودک و نوجوان است. نشان طلایی از جشنوارهٔ بزرگ برگزیدگان ادبیات کودک ونوجوان (انجمن نویسندگان کودک ونوجوان) به عنوان یکی از بهترین داستان نویسان دو دهه از جوایز دیگر اوست. رمان فال خون او توسط قانونپرور ترجمه و در دانشگاه تگزاس آمریکا چاپ شدهاست. همچنین از این نویسنده تک قصههایی به زبانهای دیگر ترجمه شدهاست.
درباره کتاب چاه:
چاه در مجموعه تک داستان ها منتشر شده است. در مجموعه “تک داستان ها” داستان های مهم نویسندگان ایران و جهان منتشر خواهد شد.
قسمتی از کتاب چاه:
بعد از چهارده پانزده ساعت رانندگى، ناى ايستادن نداشتم. رفتم كه تكيه به ديوار چمبك بزنم زمين، اما انگار از جايى ناپيدا مى پاييدنم. تا خواستم بنشينم كسى به اسم صدايم زد. هول زده برخاستم. صدا از پشت در بود. رفتم به آن سمت. در باز شد؛ مثل در ورودى با دستى نامريى.
اتاقى ديدم اين بار مفروش. در و ديوارها آيينه كارى شده و چلچراغى روشن با آويزه هاى بلور. دورتادور اتاق مخده و توى طاقچه هاى ترمه پوش، لاله. دست و پايم را گم كردم. با كفش روى فرش ابريشم ايستاده بودم. هر چند تنها، اما يقين مى ديدنم و نفس كه مى كشيدم حسابش را داشتند. توى همچى وضعى نمى خواستم بى ادب هم جلوه كنم.
كفش ها را درآوردم زدم زير بغل. آهسته پا برداشتم. در آيينه ها مى شكستم و خودم را پيدا نمى كردم. لاله ها در طاقچه ها مى سوخت و پرده هاى قلمكار جلو پنجره ها از بادى ناپيدا تكان مى خورد.
آيينه ها گيجم مى كرد. ايستادم. باز آن سر اتاق درى بود قرينه دو در ديگر. چارطاق و با پرده پوشيده. از آن ور پرده بوى خوش پلو و زعفران مى آمد. گاه پرده شكم برمى داشت؛ انگار كسى به آن برخورده باشد و جينگجينگ برخورد قاشق با بشقاب چينى. نور چلچراغ بى حاشا بَرم مى باريد. و صدا بود. خرناسه كيف آور دهان هايى كه مى جنبد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.