فقط تو بمان
درباره نویسنده شهلا خودی زاده:
شهلا خودیزاده نویسنده کتاب فقط تو بمان، متولد 1354 است.
درباره کتاب فقط تو بمان:
در جلد اول رمان (فقط تو) خواندیم که شهاب چطور سر راه مهتاب که یک دختر محجبه بود سبز شد و به قصد انتقام از این قشر شروع به آزار و اذیت او کرد و در نهایت چه ماجراهایی که باعث شد بالاخره شهاب و مهتاب به وصال هم برسند.
و اما رمان (فقط تو بمان) که در ادامه رمان فقط تو نوشته شده به تضادهای شخصیتی و مذهبی زوج قصه یعنی شهاب و مهتاب پس از ازدواج میپردازد. درست زمانی که هر دو فکر میکردند خوشبختی را تمام و کمال در آغوش کشیدهاند چالش بزرگی به وقوع میپیوندد تا زندگی عاشقانهشان را متاثر خود سازد…
قسمتی از کتاب فقط تو بمان:
-از همین جا مستقیم میریم بیمارستان… همین طوریشم دیر شده… مهتاب چرا نمیخوای بفهمی چه قدر برام مهمی… این دفعه کوتاه نمی آم. دلم آشوبه مهتاب.
مهتاب نای مقاومت نداشت. بی شهاب نمی شد… بی فرزندش هم، درست مثل کسی که میان دو راهی بدی قرار گرفته باشد نالید:
نذار انتخاب کنم. قلب شهاب سنگین شد و چندین و چند مرتبه کف دستش را روی دیوار کوبید
یه بار انتخاب کردی… اون بچه برات مهمتره لعنتی. ولم کردی و رفتی… انتخابت من نیستم… هیچوقت نبودم.
اشک مهتاب سرازیر شد: -تو جونمی… این بچه ام ثمره عشقمونه… چرا نمیذاری حفظش کنم، شهاب به نفس نفس افتاده بود. عقب کشید. نه این بار کوتاه نمی آمد.
– انتخاب کن… د یالا… یا من یا اون بچه؟ فریادش تن دخترک را لرزاند. اشک پهنای صورتش را پر کرده بود. سه روز بدون شهاب، بدون عطر تنش، شب را روز کرده بود و روز را شب
اما حالا که شهاب این جا بود حس می کرد این سه روز را جان کنده بود. دیگر تاب و تحمل مقاومت نداشت. دنیا بدون شهاب هیچ بود.
ترس از دست دادن همیشگی شهاب قلبش را به آتش می کشید.
شهاب که سکوتش را به انتخاب او ربط داده بود آشفته از او جدا شد و عقب کشید. مأيوس نگاهش کرد. نگاه شهاب رنجیده و صدایش دنیای درد بود.
-باشه… تو انتخابت رو کردی… دیگه خسته شدم. و گام بلندی به سمت در بر داشت که مهتاب هق زد:
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.