سبد خرید

پرده‌خوان

ناشر : فرهنگ نشرنودسته: , ,
موجودی: موجود در انبار

140,000 تومان

در آغاز نور بود. چراغ‌ها خاموش می‌شد. من مقابل پرده می‌ایستادم، تک و تنها. به جمعیت نگاه می‌کردم. چندنفری بیشتر نبودند. علامت شروع را می‌دادم! آن‌وقت‌ها توی همهٔ فیلم‌ها، حتی آنها که در فضاهای بسته می‌گذشت، انگار باران می‌بارید. مال این بود که انگشت‌های آپاراتچی حلقه‌های فیلم را خراب می‌کرد. بابابزرگ دستم را گرفته بود. یقه‌ام را مرتب کرد و گفت: «لرزش صحنه‌ها روی پرده از لرزش آپارات نبود. از نفس‌‌کشیدن تماشاچی‌ها هم نبود. از تپش قلب کسی بود که حواسش به همه‌چیز بود، قلب پرده‌خوان، قلب من.»
تعداد:
مقایسه



پرده‌خوان

درباره نویسنده گرت هوفمان:

گرت هوفمان (Gert Hofmann) نویسنده کتاب پرده‌خوان،  در بیست و نهم ژانوية ۱۹۳۱ در لیمباخ/ زاکسن در شرق آلمان به دنیا آمد از دوران کودکی اش اطلاع چندانی در دست نیست. مادرش پس از ازدواج دومش به همراه همسرش راهی لایپزیگ می شود و کودکی گرت هوفمان با مادربزرگش می گذرد. میدانیم که سینماداری نیز در خانواده اش قدمتی دیرینه داشته است و رمان پرده خوان که در دوران گذر از سینمای صامت به سینمای ناطق می گذرد، سرشار از ارجاعات اتوبیو گرافیک است.

از میان بستگان هوفمان، خانواده دیتریش دارا بوده اند و هوفمانها فقير. امیل دیتریش” قناد در سال ۱۹۰۸ کافه سینمای دیتریش را افتتاح می کند که بعدها به تئاتر آپولو تغيير نام میدهد. دایی گرت هوفمان، کارل دیتریش، در سال ۱۹۲۸ سالن سینمای جدیدی با نام تماشاخانه آپولو را تأسیس می کند. همین سینماست که بعدها صحنه مرکزی رمان پرده خوان می شود و البته همچنان با ظاهری مدرن تر پابرجاست. خانواده دیتریش پس از جنگ جهانی اول صاحب چندین سینما در لیمباخ بودند.

درباره کتاب پرده‌خوان:

به سینما علاقه‌مند هستید؟ با تاریخ سینما آشنایید؟ ترجیح می‌دهید صرفاً یک فیلم‌بین باشید یا دربارۀ تاریخ توسعۀ سینما به عنوان جدیدترین شکل بیان هنری مطالعه کنید؟ اشتباه نکنید. کتابی که می‌خواهیم به شما معرفی کنیم تاریخ سینما نیست. با اینکه می‌تواند بخشی از تاریخ آن نیز قلمداد شود. این کتاب به نظریه‌های سینمایی نیز ربطی ندارد. این کتاب صرفاً رمانی از گرت هوفمان است. اتوبیوگرافی از بخشی از مهمترین سال‌های کودکی او در آلمان نازی. از دهۀ سی تا اواسط دهۀ چهل میلادی. پدربزرگ هوفمان یک پرده‌خوان بود. پرده‌خوان در سال‌های اولیۀ اختراع سینما به کسی اطلاق می‌شد که در مقابل پردۀ سینما می‌ایستاد و داستان فیلم را برای تماشاگران تعریف می‌کرد.

این سنتی بود که پس از ناطق شدن سینما از مُد افتاد و عملاً فراموش شد. چرا که با ناطق شدن سینما دیگر کسی نیازی به شرح داستان فیلم‌ها نداشت. پدربزرگ او نیز از این قاعده مستثنی نبود. هر چند طبق توصیف هوفمان، او بسیار کوشیده است که جلوی نمایش فیلم‌های ناطق را در شهر محل زندگی خود بگیرد. کوششی عبث.

«پرده‌خوان» گرت هوفمان شرح این تراژدی کوچک تاریخ سینماست. او در این کتاب با دستاویز قرار دادن زندگی کارل هوفمان؛ پدربزرگش و روابط شخصی‌اش با او بخشی از تاریخ ملتهب امپراطوری رایش را نیز روایت کرده است.

«پرده‌خوان» رمانی است که احتمالاً سینما دوستان را بسیار خوش می‌آید. هم به دلیل جذابیت‌های منحصربفرد نثر هوفمان و هم به دلیل روایتی شخصی از تاریخ سینما. بخشی مهجور و ناپیدا از آن. سینما در ادبیات و ادبیات در سینما.

قسمتی از کتاب پرده‌خوان:

آقای زالتسمان گفت، من همیشه به استقبال غافلگیری می‌روم، این جوری بیشتر می‌چسبد. و بابابزرگ گفت: از یک چیز مطمئنم، آنهم اینکه سالن پر نمی‌شود. و آرزو کرد که دست کم جمعیت به بیش از هشت نفر برسد، چون در غیر این صورت ممکن بود آقای تایلهابر همه را راهی خانه کند و اجرا بی‌اجرا. برخلاف آقای زالتسمان، او این کار را با رغبت نمی کرد. آقای زالتسمان حتی اگر هفت نفر هم بودند، باز هم آنها را به خانه‌هایشان می‌فرستاد و مردم اصلا دلشان نمی‌خواست که فیلم را ندیده به خانه برگردند اما او به زور آنها را از سالن بیرون می‌کرد. آقای زالتسمان نگران درآمد سالن نبود، چون در استخدام آنجا بود و برایش فرقی نمی‌کرد که چند بلیت فروخته شود. وقتی هشت یا نه نفر آمدند و آقای زالتسمان دیگر نمی‌توانست آنها را راهی خانه کند، بابابزرگ باز هم نفس عمیقی کشید و گفت: خب زالتسمان، درست شد. حالا برایم آرزوی موفقیت کن.

آقای زالتسمان که خوب می‌دانست اوقات بابابزرگ چه راحت تلخ می‌شود، گفت: چه جوری برایت آرزوی موفقیت کنم خوب است؟

بابابزرگ گفت: بگو تف تف تف آقای زالتسمان کنار آپاراتش ایستاد و گفت: تف تف تف!

بابابزرگ نفس عمیقی کشید و قدم به سالن آپولو گذاشت. بعد راهش را به طرف پرده کج کرد. حالا وقت «نان در آوردن» بود. در آن سالن خالی، این راه به طرز وحشتناکی طولانی می‌نمود. بابابزرگ گاهی به زمین و گاهی به هوا نگاه می‌کرد تا برسد. بالأخره، سالن خالی خالی هم نبود! آقای لانگه، اقای کوزیمو و دوشیزه فریچه آنجا نشسته و منتظر آمدن او بودند. گاهی کس دیگری هم برایش دست تکان می‌داد. طبیعتا بابابزرگ همه را حالا شاید نه به اسم، اما می‌شناخت.

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

مترجم

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی

نوبت چاپ

2

سال چاپ

1400

تعداد صفحات

316

زبان

موضوع

,

شابک

9786004901291

وزن

265

جنس کاغذ

عنوان اصلی

The Film Explainer
1992

جوایز

برنده جایزه داستانی مستقل خارجی 1995

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “پرده‌خوان”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...