مکاشفهی ابرک، سگ قربانعلی
(… در چشمهای سرخ اسب سفید قاسم، درختان خرما سینه میزدند. آسیه گیسهای بافتهاش را انداخت پشت کتف و از پنجره سرک کشید. قاسم بدون این که قاب پنجره را نگاه کند دلش پایین ریخت. پنجرهی چوبی بسته و بوی اسپند از روی سنگفرش و دهل و اسب رد شد. پیچید لابهلای نخلستان. قاسم تند تند یال و دم اسب را حنا مالید و روی گردنش دعا نوشت تا تن درددار اسب را از میانهی حوضچهی لجن رد کنند. پرچمهای سیاه که از در و بام خانهها معلق مانده بود و باد رویشان نوحه میخواند، میگفت که چیزی به محرم نمانده است. صابر، پشت یکی از پرچمهای سبز ایستاد و برای ساجد رجز خواند. ابرک سرش را پایین انداخت و رفت تا میانهی مه و دود اسپند و بیرقهای سرخ گم شود. در چوبی سقاخانه نیمه باز شد و دستی لرزان کاسهای خون به حنانه تعارف کرد.)
نويسنده/نويسندگان | |
---|---|
نوع جلد | شمیز |
قطع | رقعی |
نوبت چاپ | |
سال چاپ | 1398 |
تعداد صفحات | 270 |
زبان | |
موضوع | |
شابک | 9789643294014 |
وزن | 225 |
جنس کاغذ |
هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.