لیبرالیسم
درباره نویسنده لودویگ فون میزس:
لودویگ فون میزس (Ludwig von Mises) نویسنده کتاب لیبرالیسم، (۱۸۸۱–۱۹۷۳) فیلسوف، اقتصاددان مکتب اتریش و لیبرال کلاسیک بود. او از چهرههای برجسته مکتب اتریشی تفکر اقتصادی شد و بیش از همه به خاطر کارهایش در زمینه کنششناسی شناخته میشود. او در ۱۹۴۰ در هراس از اشغال سوییس به دست رایش آلمان به ایالات متحده مهاجرت کرد. او بر جنبش لیبرترین در ایالات متحده در میانه قرن بیستم تأثیر قابل توجهی گذاشت.
او را بیش از همه برای نوشتن کتابهای تئوریک تأثیرگذاری چون کنش انسانی، سوسیالیسم، نظریه و تاریخ و چندین اثر مطرح دیگر میشناسند؛ اما او همچنین در مجموعه درس گفتارهایی که سال ۱۹۵۹ در آرژانتین ایراد شدند، با زبانی غیرتخصصی که برای اهالی کسبوکار، استادان و معلمان و دانشجویان سایر رشتهها قابلاستفاده باشد به تشریح رئوس اندیشه اقتصادی خود پرداخت. او در تجزیه و تحلیل تئوری خود با زبانی ساده بسیار چیرهدست بود. واقعیتهای مهم تاریخی را با اصول اقتصادی تشریح میکند. نشان میدهد که چطور سرمایهداری نظام سلسله مراتبی اروپای زمان فئودالیسم را از هم پاشاند و پیامدهای سیاسی روی کارآمدن انواع مختلف دولتها را حلاجی میکند. از دیگر رئوس کار او بررسی نارساییهای سوسیالیسم و دولت رفاه است و نشان میدهد که چطور مصرفکنندگان و تولیدکنندگان با آزادی در نظام سرمایهداری میتوانند مقاصد خود را برآورده سازند.
درباره کتاب لیبرالیسم:
لودویگ فون میزس در کتاب «لیبرالیسم» از منظر یک متفکر و نظریهپرداز مکتب لیبرالیسم کلاسیک، به موضوعات و حوزههای گوناگون، از اقتصاد گرفته تا سیاست و روابط بینالملل و مالکیت خصوصی و آزادی و دموکراسی و جنگ احزاب و نظام آموزشی و اقلیتها و…، میپردازد و این حوزهها و موضوعات را از نگاه لیبرالیسم کلاسیک مورد بررسی و تحلیل قرار میدهد. کتاب «لیبرالیسم» به ما میگوید که لیبرالیسمِ کلاسیک و بهطور خاصتر خود فون میزِس، بهعنوان نمایندۀ لیبرالیسم مکتب اتریش، چه تعریفی از موضوعاتی که به آنها اشاره شد و دیگر موضوعاتی از ایندست، که در کتاب «لیبرالیسم» به آنها پرداخته شده است، دارد و مواجهۀ یک نظام لیبرالی با هر یک از این موضوعات چگونه است و چطور دربارۀ آنها برنامهریزی و سیاستگذاری میکند.
کتاب «لیبرالیسم» تصویری از مختصات یک جهان آرمانی و مطلوب یک متفکر لیبرالِ کلاسیک را ترسیم میکند. فون میزس همچنین در این کتاب، پیشبینیای از آیندۀ لیبرالیسم ارائه میدهد. کتاب «لیبرالیسم» از مقدمه، پنج فصل و یک بخش پیوست تشکیل شده است. فصلهای پنجگانۀ کتاب «لیبرالیسم» عبارتند از: «مبانی سیاست لیبرال»، «سیاست اقتصادی لیبرال»، «سیاست خارجی لیبرال»، «لیبرالیسم و احزاب سیاسی» و «آیندۀ لیبرالیسم».
فون میزس در مقدمۀ کتاب «لیبرالیسم» چشماندازی تاریخی از لیبرالیسم و دستاوردهای آن به دست میدهد و از لیبرالیسم و رفاه مادی و عقلباوری و نیز از هدف لیبرالیسم، لیبرالیسم و کاپیتالیسم و ریشههای روانی لیبرالیسمستیزی سخن میگوید. بخش اول کتاب «لیبرالیسم» به بحث از مالکیت، آزادی، صلح، برابری، نابرابریِ شرایط درآمد و دارایی، مالکیت خصوصی و اخلاق، حکومت و دولت، دموکراسی، نقد نظریۀ زور، برهان فاشیسم، حدود فعالیت دولت، رواداری و حکومت و رفتار ضداجتماعی اختصاص دارد. در بخش دوم کتاب «لیبرالیسم» از سازماندهی اقتصاد، مالکیت خصوصی و منتقدان آن، مالکیت خصوصی و دولت، اجراناپذیری سوسیالیسم، مداخلهگری، کاپیتالیسم، کارتلها و انحصارگریها و لیبرالیسم و همچنین از بوروکراتیکسازی سخن رفته است.
بخش سوم کتاب «لیبرالیسم» دربارۀ مزرهای حکومت، حق تعیین سرنوشت، مبانی سیاسی صلح، ناسیونالیسم، امپریالیسم، سیاست استعماری، تجارت آزاد، آزادی جابجایی، ایالات متحد اروپا، جامعۀ ملل و نیز دربارۀ روسیه است. در بخش چهارم کتاب «لیبرالیسم» از دکترینپرستی لیبرالها، احزاب سیاسی، بحران نظام پارلمانی و ایدۀ پارلمان رستهای – صنفی یا اقتصادی، احزاب منافع ویژه و لیبرالیسم، تبلیغات حزبی و دستگاه حزبی بحث شده و این پرسش نیز مطرح شده است که آیا «لیبرالیسم حزب سرمایهداران است؟» بخش پنجم و پایانی کتاب «لیبرالیسم» هم به بحث دربارۀ آیندۀ لیبرالیسم اختصاص دارد.
قسمتی از کتاب لیبرالیسم:
فیلسوفان، جامعهشناسان و اقتصاددانان در قرن هجدهم و آغاز قرن نوزدهم برنامهای سیاسی را تدوین کردند که ابتدا در انگلستان و ایالات متحد، سپس در قارۀ اروپا و در نهایت در دیگر بخشهای دنیای آباد کمتر یا بیشتر به خطمشی سیاست عملی تبدیل شد. این برنامه در هیچجا و هیچ زمانی به طور کامل به اجرا درنیامد. حتی در انگلستان که آن را میهن لیبرالیسم و الگوی کشوری لیبرال توصیف میکنند، هیچگاه این توفیق حاصل نشد که همۀ مطالبات لیبرالیسم اجرا شود. در همهجای دیگر دنیا همیشه تنها بخشهایی از برنامۀ لیبرال برگرفته شد و دیگر بخشهای آن، که اهمیت کمتری هم نداشت، یا از ابتدا رد شد یا دستکم پس از اندکزمانی دوباره انکار شد. در واقع تنها با قدری اغراق میتوان از این سخن گفت که دنیا روزی روزگاری عصری لیبرال را تجربه کرده است. لیبرالیسم هیچگاه نتوانست تأثیرگذاری کامل خود را شکوفا کند.
با این حال، همین استیلای متأسفانه بسیار کوتاه و بسیار محدودِ ایدههای لیبرال کافی بود تا چهرۀ کرۀ زمین را دگرگون کند. شکوفایی اقتصادی باشکوهی آغاز شد. با گسسته شدن زنجیر از نیروهای مولد انسانی، میزان ابزارهای معیشتی چندبرابر شد. در آستانۀ جنگ جهانی – جنگی که هم خود نتیجۀ سالها مبارزهای حاد علیه روح لیبرال بود و هم سرآغاز مبارزهای بس حادتر علیه اصول لیبرال بود – جهان بسیار پرجمعیتتر از هر زمانی تا پیش از آن بود و هر یک از ساکنان دنیا میتوانست بسیار بهتر از آنچه در سدههای پیش از آن ممکن بود، زندگی کند. رفاهی که لیبرالیسم ایجاد کرده بود، مرگومیر کودکان را که در سدههای پیشین بیمحابا تاختوتاز کرده بود، کاهش چشمگیری داد و از طریق بهبود شرایط زیست، متوسط طول عمر را افزایش داد.
اینطور نبود که این رفاه فقط نصیب لایۀ نازکی از برگزیدگان شود. در آستانۀ جنگ جهانی زندگی یک کارگر در کشورهای صنعتی اروپا، ایالات متحد آمریکا و قلمروهای فرادریایی انگلستان بهتر و زیباتر از زندگی یک نجیبزاده در گذشتهای نه چندان دور بود.
او هم میتوانست به میل خود بخورد و بیاشامد، هم میتوانست آموزش بهتری برای فرزندانش تدارک آورد، هم اگر میخواست میتوانست در حیات معنوی مردمش مشارکت کند و هم اگر استعداد و نیروی کافی در اختیار داشت میتوانست بدون دشواری زیادی به لایههای بالاتر ارتقای درجه پیدا کند. در میان مردانی که در رأس هرم اجتماعی ایستاده بودند، اتفاقاً در کشورهایی که بیشترین راه را در مسیر لیبرالیسم پوییده بودند، اکثریت نه از آنِ کسانی که از رهگذر تولد در خانوادهای ثروتمند و بلندمرتبه امتیاز یافته بودند، بلکه از آن کسانی بود که با اتکا به توان خود و با بهرهگیری از شرایط مساعد، توانسته بودند از مناسباتی محقر به جایگاه بالایی برسند.
حصارهایی که در دوران قدیم اربابان را از بندگان جدا میکرد، فرو ریخته بود. تنها چیزی که وجود داشت شهروندانی با حقوق برابر بود. هیچکس به دلیل تعلق قومی، به دلیل مرام و منش یا به دلیل عقیدهاش طرد یا حتی تعقیب نمیشد. در عرصۀ داخلی پیگردهای سیاسی و مذهبی متوقف شده بود و در عرصۀ خارجی جنگها کمتر و کمتر میشد. خوشبینان گمان میکردند عصر صلح جاودان آغازیدن گرفته است. اما گردونۀ روزگار به گونۀ دیگری گردید.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.