قلمفروش
درباره نویسنده فریبا منتظرظهور:
فریبا منتظرظهور نویسنده کتاب قلم فروش، نویسنده و روزنامهنگار در سال 1349 در تهران به دنیا آمد. وی که دوره خبرنگاری را در دفتر مطالعات و تحقیقات رسانهها گذرانده است، از سال 1386 کار در حرفه نویسندگی را آغاز کرد.
مجموعه داستانهای «هرازگاهی بنشین»(انتشارات مروارید/ ۱۳۸۸)، «سوت»(نشر مهری/ ۱۳۹۶) و رمانهای «هیاهوی کوهسار»(انتشارات مروارید/ ۱۳۹۱)، «آنیش»(نشر به نگار/ ۱۳۹۲)، «دزده کشی»(نشر کتابسرای تندیس/ ۱۳۹۳)، «بهجز سرخ هر رنگی»(انتشارات گلآذین/ ۱۳۹۴) و «ماز»(ناشر مؤلف/ ۱۳۹۷) از آثار منتظرظهور به شمار میآیند.
فریبا منتظرظهور برای رمان هیاهوی کوهسار نامزد نهایی جایزه ادبی مهرگان و نامزد نهایی جایزه گام اول شد و رمان آنیش او در فهرست ۲۰ رمان برتر کتاب سال شهید حبیب غنیپور معرفی قرار گرفت. عنوان اثر تقدیرشده در بخش رمان آزاد کتاب سال شهید حبیب غنیپور و نامزد نهایی جایزه ادبی پروین اعتصامی برای رمان «دزدهکشی» از دیگر عنوانهایی است که این نویسنده به خود اختصاص داده.
درباره کتاب قلم فروش:
شخصیت اصلی این اثر داستانی، نویسنده جوانی به نام نیماست و رمان روایتی است از نوشتن و ذهن آشفته و بیقرار نیما و البته میل مشترک همه انسانها به جاودانگی نام و خاطراتشان.
رمان «قلم فروش» به سبک پیکارسک(سبکی که در شخصیت داستان آدمی شیاد است که اموراتش را بیشتر از راه حقهبازی و رندی میگذراند) و طنزسیاه نوشته شده است. در این کتاب دو راوی وجود دارد؛ نیما که نویسنده است و نسترن، دختری که نیما به او علاقهمند شده. نیما نویسنده نهچندان موفقی است که به این نتیجه رسیده که نه جامعه ادبی او را کشف کرده و نه خانواده درکش؛ پس مسیر خود را تغییر میدهد و برای آنهایی که وضع مالی خوبی دارند و عشق به نویسنده بودن، مینویسد و با پول خوبی که به دست میآورد، به سیر و سفر میرود.
قسمتی از کتاب قلم فروش:
«گوشی را خاموش میکنم. توی اتاق راه میروم، فایده ندارد. ورزش میکنم. خانم عصمتی با عصا میزند به سقف که کم بالا و پایین بپرم. به سیگار روشن خیره میشوم. نیمرو میخورم، ظرف خالی تن ماهی، ظرف خالی کنسرو لوبیا… آشپزخانه بههمریخته. بعد جمع میکنم… بعد میشویم. لباسهایم تلنبار شده روی صندلی و گوشه و کنار اتاق. نیمه برهنهام، نمیدانم چند روز است، از خانه بیرون نرفتهام. به نسترن گفتم «کار دارم، مدتی تحمل کن.» تحمل میکند، کاری به کارم ندارد.
مطمئنم فرهان با کسی ارتباط عاشقانه دارد. گاهی که سرگرم کار هستیم، صدای تلفنش بلند میشود، جواب نمیدهد، پشتسر هم پیام میرسد. جواب کوتاهی میدهد؛ اما خاموش نمیکند.
قرار است دوروبرش نباشم و کسی نبیند اما پنهانی از دور، کلاسش را زیر نظر میگیرم. شاید چیزی از زندگیاش از حال و هوایش کشف کنم که نگفته، نخواسته بگوید یا نتوانسته…»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.