سبد خرید

عطرین

ناشر : آداشدسته: , , ,
موجودی: موجود در انبار

175,000 تومان

– همه برات مهم بودن به جز من.
صدای پر از دردش مانند خنجری تیز به قلب او نفوذ کرد و باعث شد بغضش ترک بردارد.
ادامه داد: منم خسته شدم. شش سال برام مثل زهرمار گذشت. روزای اول خودم به عشق خودم شک می‌کردم. فکر می‌کردم می‌تونم فراموشت کنم ولی نشد.
فراموش نشدی. خواستم بیام پیشت ولی دست و پام‌ و بستن، نذاشتن بیام. نشد بیام، ولی تو می‌تونستی برگردی و برنگشتی پیش کسی که برای دیدنت پرپر می‌زد. من بیشتر از تویی که ادعا می‌کنی درد کشیدی درد کشیدم. تو که رفتی از فشار این همه درد و تنهایی به سیگار روی آوردم.
بیمار شدم و همه فکر کردن سیگار باعث بیماریم شده ولی هیچ‌کس نفهمید رفتن تو باعث شده به این روز بیفتم. با سیگار کشیدن، با شکلات تلخ خوردن کنار اومدم و بهش عادت کردم. تنها چیزی که هنوزم بهش عادت نکردم و نمی‌کنم نبودن توئه. من نمی‌خوام به نبودن تو عادت کنم عطرین!

تعداد:
مقایسه



عطرین

درباره نویسنده زهرا حدادهمدانی:

زهرا حدادهمدانی نویسنده کتاب عطرین، متولد 1384 است.

درباره کتاب عطرین:

کتاب عطرین نخستین اثر چاپی زهرا حداد همدانی است و قصه آن در ژانر عاشقانه، معمایی، اجتماعی و خانوادگی است. در این رمان از کینه‌های خانوادگی سخن گفته می‌شود. از کینه‌هایی که منجر به فاصله می‌شوند. مخاطب گاهی شاهد تلخی‌ها و گاهی هم شاهد شیرینی‌های یک زندگی عاشقانه است.

حال پرهام بد می‌شود. عطرین هم بدون اینکه خبری از حال پرهام داشته باشد، به ایران باز می‌گردد. بازگشتش باعث دزدیدنش توسط ایرج و ترانه پدربزرگ و دخترعموی پرهام، ترانه می‌شود. پرهام با اینکه این اولین باری نبود که پدربزرگش، چنین ظلم‌هایی در حقش وا می‌داشت، بازهم از او خواست که عطرین را آزاد کند. اما پدربزرگش می‌گوید، تنها در به یک شرط آزادش می‌کند. آن هم زمانی که پرهام با ترانه ازدواج کند.

پرهام با قلبی پر از عشق عطرین شرط را قبول می‌کند ولی عطرین به محض آزادی باز هم از ایران می‌رود. و پرهام را با سوالی در مورد چرایی رفتنش تنها می‌گذارد. اما آن دختر شش سال پیش، برای دل شکستگی یا ناراحتی نرفت. او رازی را در قلبش داشت که به خاطرش رفتن را انتخاب کرد.

قسمتی از کتاب عطرین:

عطرین وارد اتاقش شد و در حالی که تندتند اشک هایش را پاک می کرد سارافنش را عوض کرد و در آینه به چهره ی اشکی خود خیره شد. الان اصلا وقت مناسبی برای گریه کردن نبود.

صورتش قرمز شده بود. وارد حمام شد و آب سردی به صورتش زد. شاید حرف پانیس چیزی نبود که عطرین را ناراحت کند ولی حسابی او را دلتنگ کرده بود، دلتنگ تر از قبل. گریه اش هم بابت دلتنگی بیش از حد بود.

صورت قرمزش را زیر کرم پودر مخفی کرد و از اتاق بیرون رفت. بغضش را فرو داد و دوباره به سالن نشیمن برگشت.

-چاییت که داغ نبود؟

کمی پایش می سوخت ولی برای راحتی خیال کیارش گفت: نه، زیاد داغ نبود.

سر جای قبلی اش برگشت. با چشم روی هم گذاشتن به عارفه فهماند که چیزی نیست و یک سوزش طبیعی است.

اولین نفری که برای رفتن برخاست شوهر آتوسا آقا مهراب بود که خستگی را پیش کشید و گفت فردا باید صبح زود به سر کار برود.

یکی یکی خانه از حضور مهمان ها خالی شد و تنها کسی که ماند عمه فرخنده بود. عطرین با خستگی ظرف ها را جمع کرد و به داخل آشپزخانه برد.

-تو خسته شدی عزیزم. برو، من مابقی کارا رو انجام می دم دخترم.

-نه عمه، دست تنها نمی شه. می مونم تا باهم تموم کنیم.

-لازم نیست. فقط گذاشتن ظرفا تو ماشین مونده که خودم انجام می دم.

بوسه ای روی گونه ی فرخنده کاشت و شب به خیری گفت و از آشپزخانه بیرون آمد.

پدربزرگش طبق معمول داشت شاهنامه را مرور می کرد.

-شب به خیر باباجون!

-شبت به خیر دختر نازم!

داخل اتاقش شد و به سمت رختخواب رفت. دیگر حال این را نداشت که به بقیه ی کارهای شرکت رسیدگی کند. باید فردا اول وقت بیدار می شد و کارها را انجام می داد.

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی

نوبت چاپ

سال چاپ

1401

تعداد صفحات

374

زبان

موضوع

,

شابک

9786227355390

وزن

400

جنس کاغذ

,

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “عطرین”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...