عرفان عصر جدید
درباره نویسنده محمد کشاوجی:
همایون همتی نویسنده کتاب عرفان عصر جدید، دکترای ادیان و عرفان (دانشگاه آزاد اسلامی، 1372-1365) و کارشناسی ارشد فلسفه و کلام اسلامی (دانشگاه تهران،1371-1368) و کارشناسی فلسفه و حکمت اسلامی (دانشگاه تهران،1367-1358) و فوق دکترا از دانشگاه بیلفلد آلمان (1389) است و دروس حوزوی را 14 سال (2 سال درس خارج) تحصیل کرده است. او رایزن فرهنگی ایران در آلمان و استاد ادیان و عرفان دانشگاههای تهران است. کتاب «خدا در فلسفه دکارت و صدرالدین شیرازی» این کتاب شامل سه فصل اصلی است: در فصل نخست به طرح مقدمات بحث پرداخته شده، در فصل دوم به بررسی و ارزیابی پیرامون ادله خداشناسی در فلسفه دکارت پرداخته و کاستیها و کژیها و نارسایی های این ادله را نشان داده، در فصل سوم که آخرین فصل کتاب نیز هست برهانهای اثبات وجود خدا در فلسفه صدرالدین شیرازی را مورد بررسی قرار داده و نتیجه گرفته است.
درباره کتاب عرفان عصر جدید:
عرفانهای نوپدید روزگار کنونی در حقیقت «معنویتهای بیخدا» هستند و هیچ پیوندی با دین خاصی ندارند. این کتاب در نقد عرفانهای جدید نگاشته شده است؛ شناخت این عرفانهای فرقهای جدید برای جامعۀ امروز ضرورت دارد.
بعد از جنگهای جهانی اول و دوم، در جوامع اروپایی، از سویی در پی بحرانزدگی شدید و پیامدهای جنگ مثل بیکاری، از دست دادن خانواده، فقر، یأس و پوچی، فروپاشی شیرازۀ زندگی و جامعه و از سوی دیگر ناکارآمدی فرهنگ کلیسا و کساد آن، مردم به پوچگرایی (نیهیلیسم) و بیدینی گراییدند. اضطراب، تنهایی، بیهدفی و بیمعنایی زندگی، عطش معنوی را در آنها بیدار کرد؛ اما به جای عرفانهای دینی و پناه بردن به کلیسا به «معنویتهای سکولار» روی آوردند. در چنین شرایطی عرفانهای نوپدید ایجاد شد. عرفانهای نوپدید در واقع همه به گونهای از جنس عرفانهای سکولارند.
با ورود عرفانهای نوپدید به ایران در میان دانشجویان و جوانان، آسیبهای جدی به فرهنگ و تفکر اسلامی وارد آمد و تحریفاتی را وارد فرهنگ دینی مردم کرد. امروزه بیش از سی هزار مکتب عرفاننما، سعی دارند از راههای مختلف شادی، امید و لذت دنیوی را مقصد نهایی انسان معرفی کنند و ابلیس را سرمنشأ خیر و شادی معرفی نمایند. از جمله آسیبهای واردشده میتوان به انقطاع از مردم و گوشهنشینی در غار و بیابان یا خانههای تیمی و ترک وظایف معیشتی نام برد که موجب رکود زندگی، تعطیلی کوشش و کار و تلاش و عقبماندگی جامعه میشود و به طور آشکار با آموزههای دین اسلام و شرایط امروز کشور کاملاً ناسازگار است.
تعریف عرفان در آثار و اندیشههای عارفان مسلمان مثل ابن عربی، مولانا، عطار، شبستری و قونوی «علم بالله» و شناخت خداوند و حقایق هستی از راه دل است. به دیگر سخن شناخت شهودی و قلبی خداوند متعال و اسماء و آیات و افعال و تجلیات اوست. در عرفان اسلامی با الهام از آموزههای اهل بیت (ع)، ذات خداوند شناختهشدنی نیست؛ اما نشانهها، آلاء، نعمتها و اسماء و صفات خداوند را میتوان با علم حضوری به صورت شهودی دید و صفات و جلوههای خداوند را شناخت.
در عرفانهای نوپدید اما هدف غایی خداوند متعال نیست و قدرت مافوقی را قبول نداشته و اصلا مطرح نمیکنند و خبری از عبودیت و بندگی، ذکر و تقرب نیست، بلکه فقط انسان و لذتهای او محوریت دارد. معنویت تحریفشده توسط آنها پناهبردن به داروهای آرامبخش است و حاصل آن مثلا نوعی آرامش و احساسات قابل لمس با حواس پنجگانه است؛ چراکه روح به عنوان بعدی از انسان تعریف نشده است و ریاضتها و تمرینهای معنوی و خداپرستی شهودی و عارفانه در کار نیست.
برخی از اعتقادات مشترک در عرفانهای جدید عبارتند از: به خداوند اعتقادی ندارند، بلکه به انرژی نامتعین بیشکل و بیرنگی در فضا اعتقاد دارند و سعی میکنند با نمادها، لباسهای مخصوص و برخی داروها باورهای خود را آموزش دهند. اعتقاد به تناسخ به جای اعتقاد به قیامت و سرای آخرت و معادباوری. معتقد به استفاده از جذابیتهای جنسی و جسمی بهویژه به شکل نامشروع و حتی در ملأ عام هستند؛ بهویژه پیروان اشو که به او لقب «گوروی سکس» دادهاند و نیز در میان برخی فرقههای هندو مثل تانتریسم آمیزش جنسی و در حال ارگاسم را بالاترین تجربۀ عرفانی و رسیدن به «فناء» میدانند. نفی آموزههای دین و معنویت دینی به طور کلی. عرفان را برای نشاط، آرامش و لذتهای جسمانی میخواهند.
قسمتی از کتاب عرفان عصر جدید:
در روزگار ما نوعی از عرفان پیدا شده که بریده از خدا و دین با به کارگیری روان شناسی، یوگا و فنون تمرکز اراده می کوشد به بشر سرگشته معاصر آرامش بخشد. برخی از نمایندگان این عرفان که مبتنی بر دنیوی گری و سکولاریسم است، دنیل دنت، سم هریس، دان کیوپیت، جان کاپیوتو و «بی خدایان جدید» هستند. بررسی های محققان نشان داده که لذت گرایی، زر سالاری، نفی دین و شریعت، حس گرایی روش شناختی و تجربه گرایی معرفت شناختی و بسیاری از مقولات دیگر را می توان به عنوان مبانی مدرنیته معرفی کرد. اما از همه مهم تر، سه اصل انسان گرایی (اومانیسم)، دنیاگرایی (سکولاریسم) و عقل گرایی (راسیونالیسم) افراطی است.
در دوره پست مدرن، عقیده به خودبنیادی انسان تاحدی متزلزل شده اما هنوز این بشر زمین خورده، خودبنیادی خویش را کاملا ترک نکرده، بلکه راه های غیرعقلی را برای جبران کاستی های خرد مادی در برآوردن آرزوهایش به کار آورده که در این گیرودار، غرب به برخی افکار معنوی شرق روی آورده است. یکی از مهم ترین مبلغ های عرفان شرقی در غرب، امروز «ماهاریشی ماهش» نام دارد. مکتب عرفانی او نوعی از هندوییسم است که با برخی آموزه های بودیسم ترکیب شده و به نام مدیتیشن متعالی (TM) ارائه شده است. در این عرفان مراقبه، تمرکز، آرامش، رهایی از رنج زندگی وجود دارد، اما آموزه های ماورای طبیعی هرگز. از یک سو هندوییسم و بودیسم و از سوی دیگر اومانیسم و سکولاریسم به عنوان مبانی این عرفان قابل طرح است. در زیر به کوتاهی درمورد این محورها و مولفه های عرفان سکولار توضیحاتی می آوریم.
اومانیسم
اومانیسم از فرزندان و محصولات «عصر روشنگری» و جنبش دین ستیزی و شورش روشنفکران علیه دین و کلیسا است که انسان را به الوهیت می رساند و آدمی جای خدا می نشیند. اومانیسم پارسایی تنگ نظرانه ای را که کلیسا مقرر می داشت، تاب نمی آورد و نمی خواست نفس را پلید به شمار آورد و فضیلت را تنها در ترک زاهدانه ی زندگی بیابد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.