دگردیسی
میان قهقهه بریده بریده گفت:
– وای…امشب…خیلی فاز داد…
و در ماشین را باز کرد و یکی از پاهای چاقش را از ماشین خارج کرد. نسیم با سرخوشی به او خیره شد و گفت:
خیلی تو هپروتیا فلور
فلور دوباره خندید:
– آره، انگاری رو ابرام
و به زحمت خودش را روی صندلی کشید و پای دیگرش را هم از ماشین خارج کرد و کمی کمرش را به سمت جلو خم کرد و گفت:
– چه جوری تا در خونه برم، خیلی گیجم
نسیم دستش را پشت کمرش گذاشت و او را به سمت جلو هل داد و در جوابش گفت:
از بس زدی بالا دیگه نا نداری
و خودش را به سمتش خم کرد و نفس عمیق کشید و گفت:
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.