انقلاب زیست بومی (صلح با کرهی زمین)
درباره نویسنده جان بلامی فاستر:
جان بلامی فاستر (John Bellamy Foster) نویسنده کتاب انقلاب زیست بومی، (متولد 15 آگوست 1953) استاد جامعه شناسی آمریکایی در دانشگاه اورگان و همچنین سردبیر مجله Monthly Review است. وی درباره اقتصاد سیاسی سرمایه داری و بحران اقتصادی، بوم شناسی و بحران اکولوژیک و نظریه مارکسیست می نویسد. او مصاحبه ها، گفتگوها و سخنرانی های فراوانی را ارائه داده است، همچنین توضیحات دعوت شده، مقالات و کتابهایی را در این زمینه نوشته است.
درباره کتاب انقلاب زیست بومی:
امروزه دیگر نمیتوان در بیماری محیط زیست و اقتصاد و این واقعیت تردید کرد که علت مشترک این بیماری را باید در شیوهی تولید سرمایهداری جست. و همین علت مشترک است که انقلاب زیست بومی را ناگزیر میکند. بیگمان نه امید بلکه بیشتر ضرورت است که باید محرک ما در شرایط فعلی باشد. چنان که برتولت برشت در شعر تمثیلی خانهی سوزان بودا شرح میدهد، نمیتوان در خانهای سوزان که شعلههای آتش بر تیرهای چوبی سقفش زبانه میکشد و ابروهایمان را کز میدهد نشست و پرسید که خانهای جدید ممکن است یا نه.
باید ساختار کهنه را رها کنیم و به دنبال ساختن خانهای نو باشیم. پیکار برای انقلاب زیستمحیطی قاطعانه در «اصل امید» ریشه دوانده است. توسعهی آزادی انسان و تحول رابطهی انسان با طبیعت فقط در آغاز راه خود قرار دارد. نمیتوانیم بگوییم که تلاش جاری برای تغییر ریشهای رابطهی اجتماعی انسان با کرهی زمین (و تغییر رابطه با خود انسانها) موفق خواهد شد. اما میدانیم که در سدهی پیشِ روی ما، صدها میلیون و شاید میلیاردها انسان به نبرد برای دستیابی به چنین پیامدی برمیخیزند.
قسمتی از کتاب انقلاب زیست بومی:
اما این موضوع ما را به پرسشی دیگر رهنمون میکند: چه نوع انقلاب زیستبومی؟ برای این پرسش پاسخهای فراوانی وجود دارند. اما استدلال مرکزی کتاب این است که این پاسخها را میتوان به دو رویکرد عمده تقسیم کرد. نخستین رویکرد را در بهترین توصیف میتوان یک انقلاب صنعتی ـ زیستبومی خواند؛ انقلاب صنعتی نوینی که کاملاً با استفاده از ابزار فناورانه، مانند یک نظام انرژیِ پُربازده، به دنبال ایجاد بنیان توسعهٔ پایدار سرمایهدارانه است. این انقلاب صنعتی سبز اغلب از سوی طرفداران آن همچون شکلی از «مدرنگری زیستبومی» فهمیده میشود که در آن کشورهای صنعتی، به دنبال فرصتهای نوینی در بازار، پیشروان راه توسعهٔ اختراعهای فناورانه هستند.
تا آنجا که به اختراعهای فناورانه مانند افزایش بازدهی انرژی مربوط است، هیچ عامل بزرگی نمیتواند مانعی در راه این نوآوریها باشد. اما در این دیدگاه، غیر از فناوری، کمابیش هیچچیز در سازمان اجتماعی جامعه تغییر نمیکند. تعهد به انباشت نامحدود سرمایه و نظمی که خواستهای ساختهوپرداختهٔ بخش خصوصی را فراتر از نیازهای فردی و اجتماعی میداند بدون تغییر باقی میمانند. راست آنکه «سبز شدن» اغلب همچون راهی برای گسترش چشمگیر تولید کالا و فرصتهای فروش در یک مسابقهٔ رقابتی و ناسیونالیستی برای رشد و سلطهٔ اقتصادی در نظر گرفته میشود. بنابراین، چنین رویکردی در چارچوب پیشفرضهای عمدهٔ «فردگرایانه ـ مالکیتطلبِ» نظم اجتماعی جاری باقی میماند.
رویکرد دیگری که من در این کتاب دارم رویکرد انقلابی ریشهایتر و اجتماعی ـ زیستبومی است؛ رویکردی که فناوریهای بدیل را هر جا که لازم است به کار میگیرد، اما بر نیاز به دگرگونی رابطهٔ انسان با طبیعت و ساختار جامعه، که در روابط تولیدی اجتماعی کنونی ریشه دارد، تأکید میورزد. این مهم تنها میتواند از راه فرآیندی از توسعهٔ انسانی پاینده سرانجام یابد؛ یعنی باید بیچونوچرا در جهت شکلهای تولید برابریخواهانه و اشتراکی حرکت کند و از اینرو از منطق نظم اجتماعی چیرهٔ کنونی دور شود. هدف، به جای افزودن بر گسست در سوختوساز [متابولیسم] انسان / طبیعت، که ویژگی اقتصاد جهانی کنونی را رقم میزند، بازگشت به روابط اجتماعی ـ زیستبومی ارگانیکتر و پایندهتر است. چنین تغییراتی دربردارندهٔ دگرگونی تمدنی بر پایهٔ انقلاب در فرهنگ، اقتصاد و جامعه است.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.