اسطوره خشونت مذهبی
درباره نویسنده ویلیام تی کاوانا:
ویلیام تی کاوانا (William T. Cavanaugh) نویسنده کتاب اسطوره خشونت مذهبی، دانشآموختۀ کارشناسی و کارشناسی ارشد الهیات از دانشگاههای نوتردام و کیمبریج است. او همچنین دکتریاش را در سال ۱۹۹۶ از دانشگاه دوک گرفته و سالها در دانشگاه سنت توماسِ مینهسوتا تدریس کرده است؛ حوزههای تخصصی او الهیات سیاسی، اخلاق اقتصادی و دینشناسی است. کاوانا کتاب اسطورۀ خشونت مذهبی را در سال ۲۰۰۹ منتشر کرده. از دیگر کتابهای او میتوان به هجرتهای امر مقدس: خدا، دولت و معنای سیاسیِ کلیسا و نیز مصرفشدن: اقتصاد و میل مسیحی اشاره کرد.
درباره کتاب اسطوره خشونت مذهبی:
سالهاست شاهد تبلیغات منفی علیه دین و دینگرایی هستیم که عموماً از جهان غرب به سراسر دنیا منتقل میشوند. البته در این مورد مقصود صرفاً دین اسلام نیست، اما به نظر میرسد مخالفان دینداری بیش از هر دین دیگری، اسلام را مورد هجوم حملات تبلیغاتی خود قرار داده باشند. چنین افرادی با تأکید بر اینکه پیوندی ناگسستنی میان دین و خشونت وجود دارد، اظهار میکنند که هرگونه حضور و ایفای نقش دین در عرصههای عمومی و اجتماعی، منجر به بروز رفتارهای خشونتآمیز خواهد شد. پس چه بهتر که دین را از ساحت اجتماع حذف کرده و صرفاً در کنج خانهها یا عبادتکدهها آن را پنهان کنیم.
چنین باوری با اینکه تصویری غلط و تحریفشده را از دین ارائه میدهد، توانسته نفوذ بسیاری در اذهان جامعهی مدرن داشته باشد. به همین خاطر میتوان آن را به اسطورهای همهگیر تشبیه کرد که ریشه در واقعیتهای موجود ندارد. ویلیام تی کاوانا (William T. Cavanaugh) در کتاب اسطوره خشونت مذهبی (The Myth of Religious Violence) تلاش کرده تا این باور دروغین نسبت به دین یا مذهب را مورد واکاوی و ریشهیابی قرار دهد.
کلیهی مطالب کتاب حاضر در چهار بخش کلی عرضه شدهاند. هر کدام از بخشها نیز زیربخشها و مباحث جزئیتری را دربرمیگیرند. پس از مقدمهی مترجم و مؤلف، همچنین شناخت موضوعات محوری این کتاب، وارد بخش نخست خواهید شد تا عناصر و اجزای خشونت مذهبی را مانند کالبدشناسی خبره، مورد واکاوی و موشکافی قرار دهید. در این بخش با استدلالهایی مواجه خواهید شد که بر مطلقگرایی، تفرقهافکنی و غیرعقلانی بودن دین و مذهب تأکید دارند. البته که نویسنده در مقابل هر کدام از این استدلالها دلایل رد و بطلان آنها را نیز شرح میدهد.
بخش دوم به ابداع مفهوم دین، هم در دنیای غرب و هم در خارج از جهان غرب اشاره دارد. تعریفی که از دین ارائهشده، همچنین رویکردهای ذاتگرایانه و کارکردگرایانه به این موضوع، در همین بخش مطرح خواهند شد.
بخش سوم نشان میدهد بسیاری از دعاوی مخالفان دینگرایی در زمینهی جنگافروزی معتقدان به ادیان و مذاهب مختلف و جنگطلبی آنها، برداشتی وارونه از حقایق تاریخی است. ویلیام تی کاوانا به این منظور، به سراغ شواهد تاریخی رفته و علل جنگهای مذهبی را تشریح میکند و از این طریق بیاساس بودن این بخش از اسطورهی خشونت مذهبی را به اثبات میرساند.
بخش چهارم، از پیامدهای اسطورهی خشونت مذهبی برایتان خواهد گفت. از دیواری که غرب به دور خود میکشد یا جنگهایی که لیبرالها با ادعای آزادسازی به راه میاندازند. نویسنده در این بخش نشان میدهد، استناد به خشونت مذهبی، خود دستاویزی برای خشونتهای دیگر قرار میگیرد. در حقیقت بهانهای میشود برای افرادی که میخواهند به نام آزادی و برقراری صلح، آزادی انسانها را تحت سیطرهی خود درآورده و صلح جهانی را در معرض فروپاشی قرار دهند.
کتاب اسطوره خشونت مذهبی در واقع گنجینهای است مملو از اطلاعات تاریخی و تحلیلهای سیاسی و اجتماعی که نشان میدهد چقدر گفتهها و تبلیغات برخی از رسانهها با واقعیت تفاوت دارد. در چنین جهانی که اعتقادات دینی انسانها با استدلالهای نادرست دشمنان دین بمباران میشود، راه دیگری نمیماند جز اینکه به سلاح آگاهی مجهز شوید تا از این طریق اخبار و تبلیغات دروغ را از راست تشخیص دهید. توجه داشته باشید، امروزه در جهانی زندگی میکنید که افکار، عقاید و حتی درونیترین ارزشهای اخلاقیتان زیر نفوذ حملات ایدئولوژیک قرار دارد. زمانی میتوانید در این نبرد پیروز شوید که بیاموزید چگونه ادعاهای دروغین را تشخیص داده و رد کنید.
قسمتی از کتاب اسطوره خشونت مذهبی:
هانس-یورگن گوئرتس تشریح کرده است که تمایزات برقرارشده بین اندیشههای مذهبی نهضت اصلاح دینی از یکسو، و عوامل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی از سوی دیگر، گمراهکننده و زمانپریشانه است. گوئرتس قصد دارد، با ازمیانبرداشتن مقولاتی که با اندیشۀ خودِ کنشگران تاریخی بیگانه است، از هر دو رویکرد مارکسیستی و دورکیمی فراتر برود. یوهانس ولفارت با گوئرتس همدل است؛ او نیز تاریخنگاری متعارف را، که تاریخ مذهبی نهضت اصلاح دینی را از تاریخ سیاسی امپراتوری جدا میکند، به چالش میکشد. او اشاره میکند که برخی محققان، مانند دیدگاه جاناتان زد.
اسمیت نسبت به دین، آغاز به مواجهه با نهضت اصلاح دینی بهمثابۀ چیزی «که صرفاً مخلوق مطالعات محققانه است» نمودهاند. البته، ولفارت تصور میکند که کاملاً درست نیست که ادعا کنیم تمایز بین دین و سیاست حقیقتاً وجود نداشت. به باور من، او بهدرستی معتقد است این صحیحتر است که بگوییم تمایز بین دین و سیاست در قرن شانزدهم و هفدهم در حال ولادت بود. ولفارت، در مطالعۀ دقیق شهر لینداو، تشریح میکند که مردم دربارۀ حدود دین و مرزهای مناسب بین امور معنوی و عرفی گفتوگو میکردند. اما چنین تمایزاتی بینهایت سیال بود و در نسبت با پیکربندیهای متفاوتی از قدرت به کار گرفته میشد:
آنها (تمایزات)، بهمثابۀ جعلهای ایدئولوژیک، در امتداد بسیاری از امور دیگر، میبایست در بستر کشمکش جاری برای قدرت و اقتدار ملاحظه شوند که از زمانیکه کنستانتین مسیحیت امپراتورانه/امپراتوری مسیحی را ایجاد کرد، جهان غرب را به دو «قلمروِ» متمایز تقسیم کرده بود. نهضت اصلاح دینی، بهمثابۀ «محصول» تعیینکنندۀ این کشمکش، بهوضوح نقش مهمی در مباحثات مدرن متقدم و مباحثات بعد از آن ایفا کرد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.