رمان تاریخی

ناگهان سرها گیج می‌روند و پیکرها سبکی نور را پیدا می‌کنند. آن‌وقت انسان می‌تواند همه‌چیز بگوید! فکرها یکدیگر را جذب می‌کنند، کسانی که کلمه‌هایی از خودشان باقی نمی‌گذارند برای همیشه نابود می‌شوند. به درون گودال می‌افتند. دیگر صدایشان شنیده نمی‌شود، دیگر کسی آن‌ها را نمی‌بیند.

بازنشسته، پنجمین و آخرین رمان پلیسی دورنمات، رمانی است ناتمام که اورس ویدمر تمامش می‌کند. هُش‌اشْتِتلِر، بازرس بازنشسته، تصمیم می‌گیرد در دوران بازنشستگی‌اش سراغ کارهایی برود که در طول خدمتش ناتمام مانده‌اند؛ به دیدار تبهکاران و قانون‌شکنانی برود که بنا به دلایلی خودش مانع از گرفتارشدن و محکوم‌شدنشان در دستگاه پلیس شده بود، بازرس بازنشسته بسیاری از قوانین ساخته‌ی بشر...

برشت رمان را بسیار خوب آغاز می‌کند و این کارش رمز و رازی دارد. از طریق آقای وکیل نشان داده می‌شود که برشت خودش برای یافتن مطالب درست در تاریخ که با آن بتواند رمانش را بنویسد، مشکلات فراوانی داشته است. او آدمی با مطالعه بود و محتوای این کتاب‌های تاریخی را با دیدی انتقادی نگاه می‌کرد. نمی‌خواست فقط دشواری‌های...