آرامش در محیط کار
دربارهی نویسنده سوفی مرین:
سوفی مرین، رواندرمانگر، روانشناس شغلی و کارگر پیشگیری از خطر شغلی است که در زمینه تجزیه و تحلیل معاملات و درمانهای شناختی رفتاری آموزش دیده است.
دربارهی کتاب آرامش در محیط کار:
بر اساس نتایج نظرسنجی استیل کِیس که به تازگی در فرانسه منتشر شده، فقط ۵ درصد از نیروی کار این کشور از کار خود رضایت کامل دارند و به معنای واقعی در محل کارشان سرگرم هستند.
با وجود تمامی فشارها و عوامل استرسزا در محیط کار (مانند توزیع نامناسب حجم کار، کاهش حمایت اجتماعی و افزایش تعارض ارزشها) همچنان از کارمندان انتظار میرود سازگاری بیشتر با این شرایط داشته باشند.
بنابراین شاهدیم که تعداد افراد مبتلا به استرس و فرسودگی کاری هر روز افزایش مییابد. اگر اقدامات مشارکتی و داخلی یک شرکت، با رویکرد پیشگیری از خطرات اجتماعی روانی انجام شود، هر شخص قادر به توسعه توانایی خود با هدف مدیریت استرس و کسب مهارتهای مفید حتی برای زندگی خود خواهد بود.
سوفی مُرین میگوید: تجربه من در جایگاه روانشناسِ کار و رواندرمانگر در شرکتهای مختلف، این فرصت را فراهم کرده است که درمانهای رفتاری-شناختی را بررسی کنم. این تجربه به من کمک کرد تا بتوانم ابزارهایی برای بهتر بودن داشته باشم؛ به عبارتی دیگر، در دنیای حرفهای کنونی مسلح باشم.
علاوه بر این، با تجزیه و تحلیل رفتارهای متقابل روزانه، موفق شدم به اهمیت مفهوم پیامهای متصل که برای تعامل فرد و محیط کارش رد و بدل میشود نیز پی ببرم.
همچنین براساس نتایج پرسشنامهای برای شناخت ویژگیهای شخصیتی افراد، دریافتم که این مفهوم، موضوع مشترک تمامی فصلهای این کتاب خواهد بود. برای مثال، کمالگرایی به منظور کامل و بینقص بودن، عدم توانایی در پاسخ رد دادن به منظور مهرطلبی، مشکل در بیان احساسات به منظور نشان دادن قدرت، عدم توانایی در تنظیم زمان به منظور تعجیل در کارها و خطر خستگی مفرط برای سعی و تلاش بیشتر.
کتاب حاضر رویکردی دوگانه دارد: نخست، بیان دوباره برخی نظریههایی که پیشتر با اطلاعات آماری کلیدی اثبات شدهاند؛ و پس از آن، ارائه ابزارهایی عملی که مانند جعبه ابزار هستند و به فرد کمک میکنند تا برنامهای شخصی برای خود تعیین کند و زندگی بهتری در محل کار داشته باشد.
قسمتی از کتاب آرامش در محیط کار:
برای اینکه یاد بگیریم چگونه با احساس ترس خود برخورد کنیم، می توانیم هروقت دل شوره داشتیم یا دچار تپش قلب شدیم، این پرسش ها را از خودمان بپرسیم: «از چه چیز می ترسم؟»، «در بدترین حالت، چه بلایی ممکن است سرم بیاید؟»، «چقدر احتمال دارد که این اتفاق بیفتد؟»، «اگر این اتفاق بیفتد، چه راه حل ها و راه فرارهایی دارم؟»
از سوی دیگر، به یاد داشته باشید که دشمن اصلی مدیریت ترس، اجتناب و عدم رویارویی با مسئله است (به بیان دقیق تر، اجتناب کردن و فرار از مواجه شدن و فکر کردن). برای کاهش ترس خود باید به تدریج شهامت مقابله با آن را به کمک تمرین های بیشتر و بیشتر پیدا کنیم. علاوه بر آن، نباید از درخواست کمک نیز خودداری کنید، حالا هر کمکی که می خواهد باشد، چه درخواست اطلاعات و حمایت و چه درخواست دل داری و اطمینان خاطر. مثلا اگر من می ترسم که در پست جدید کاری ام، مثل سابق خوب عمل نکنم، در این صورت می توانم از همکاران جدیدم راهنمایی بخواهم تا روش های پیشرفت را یاد بگیرم. علاوه بر این، می توانم مطالعه کنم یا از آنها بخواهم به من آموزش دهند.
مطالعهای که در سال ۲۰۱۴ در دانشگاه هاروارد منتشر شد، نشان میدهد که خطر وقوع سانحه قلبی-عروقی تا ۲ ساعت بعد از انفجار خشم، بسیار بالا است. (خطر سکته قلبی ۵ برابر افزایش مییابد) بنابراین کنترل شدت خشم بسیار ضروری و حیاتی و مهم است. موثرترین روش برای کاهش خشونت، ابراز و بیان آن است، اما به شکلی منطقی و کنترل شده. بسیاری از ما از نتایج منفی ابراز خشم، هراس داریم: عصبانیتی که میتواند خشونت، درگیری و ناامیدی در دیگران ایجاد کند؛ به خصوص برای افرادی که در آنها پیامِ “مردمدار باش!” فعال است، چرا که آنها بسیار حساس هستند و در چنین شرایطی حتی ترجیح میدهند خودشان را بکُشند، اما باعث صدمه زدن به دیگری به واسطه ابراز خشمشان نشوند.
بر اساس مطالعهای در کشور استرالیا که پیشتر نیز مطرح شد، از کارکنان شرکتی پرسیده شد که آیا خشم خود را ابراز میکنند یا خیر؟ پاسخهای مثبت با توجه به موضوع خشم، متغیر و متفاوت بودند: فقط ۴۵ درصد از شرکتکنندگان در این مطالعه، زمانی که مافوقشان عامل ایجاد خشم بوده است، خشم خود را ابراز کردهاند، ۵۸ درصد فقط زمانی که همکارشان عامل عصبانیتشان بوده است و ۷۷ درصد زمانی که کارمندِ زیر دستشان آنها را خشمگین کرده بود، خشم خود را بروز دادهاند.
عدم ابراز خشم میتواند در نهایت به جمع کردن تمبرها منجر شود. به این معنا که هر احساسِ ابراز نشدهای همانند تمبری است که در نقطهای کوچک از مغز ما میچسبد و هنگامی که ظرفیت آن پر شد، منفجر خواهیم شد: به این ترتیب، هرچه تمبر بیشتری جمعآوری کنیم، هدیه ما نیز بزرگتر خواهد بود؛ هدیه ما هم همان اجازه ابراز خشممان است. اما نگرانی اینجاست که آن کسی که هدیه ما را دریافت میکند، به ندرت همان کسی است که باعث جمع شدن تمبرها بوده است. در نتیجه حس گناه هم به مجموعه احساسات ما اضافه خواهد شد. بنابراین باید یاد بگیریم که با ابراز به اندازه خشم و با ااستفاده از روشهایی که امکان درگیری را به حداقل میرساند، مانند ابراز وجود یا ارتباطات بدون خشونت، از جمع شدن تمبرها در مغزمان جلوگیری کنیم.
مارشال روزنبرگ ، پدر ارتباطات بدون خشونت، نشان میدهد که هنگامی که برای نیازهایمان ارتباط برقرار میکنیم و با احترام گوش میدهیم، به دنبال آن، تمایل به همکاری بیشتری خواهیم داشت.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.