یپرمخان سردار
درباره نویسنده اسماعیل رائین:
اسماعیل رائین نویسنده کتاب یپرمخان سردار، (زاده ۱۲۹۸ خورشیدی – درگذشته ۱۰ دی ۱۳۵۸ خورشیدی) محقق و مورخ بوشهری بود. کتاب مشهور او فراموشخانه و فراماسونری در ایران است. اسماعیل رائین از بدو تأسیس ساواک با شماره رمز ۱۴۹۸ با آن همکاری داشت و بررسی اسناد رائین در بایگانی ساواک نشان میدهد که همکاری او دارای طبقهبندی بالا (سری) بودهاست. وی روابط بسیار نزدیکی با اسدالله علم داشت.
در سال ۱۳۱۴ خورشیدی به استخدام وزارت پست و تلگراف درآمد و به عنوان تلگرافچی مشغول کار گردید، سپس به مطبوعات راه یافت و در مجله تهرانمصور، آتش، و اطلاعات مقاله مینوشت. به دلیل انتشار خبری علیه رزمآرا از اطلاعات اخراج و در مجله روشنفکر فعالیت خود را از سر گرفت. قبل از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، با حزب توده همکاری میکرد و از طرف حزب به فستیوال جهانی جوانان در بخارست اعزام شد. آثار رائین در ازای دریافت وجه از دربار یا محافل معین بود و اهداف معینی را پی میگرفت.
درباره کتاب یپرمخان سردار:
وی در سال ۱۲۴۷ خورشیدی برابر با ۱۸۶۸ (میلادی) در روستای بارسوم در نزدیکی شهر گنجه زاده شد. نخست و در آغاز جوانی به رزمندگان ارمنی پیوست. و برای مقابله با ظلم ستمگران عثمانی به ارمنستان غربی اعزام شد. پس از مدتها پیکار بیامان علیه عثمانی. به اتفاق چند تن از هم رزمانش به دست نیروهای مرزی روسیه تزاری دستگیر شد. و پس از محاکمه به جزیرهٔ ساخالین روسیه تبعید شد.
او به گونهای شگفتانگیز از اردوگاه مرگبارش گریخت. نخست خود را به ژاپن رساند. و پس از گذراندن راهی دراز به ایران آمد. و دوباره به ارمنستان رفت. و به فدراسیون انقلابی ارمنی پیوست. در سال ۱۲۷۹ خورشیدی یپرم از طرف فرقه فدراسیون انقلابی ارمنی برای تشکیل حزب در گیلان مأموریت یافت. وی در دوره حضورش در گیلان در اداره راهسازی مشغول به کار شد. و سپس در رشت کوره آجرپزی راه انداخت. و به آجرپزی مشغول شد. یپرمخان در رویداد باغ مدیریه رشت نقش فعال داشت. وی فرماندهی ستون سوم حمله و محاصره دارالحکومه رشت را در این رویداد بر عهده داشت.
گروهی از قفقازیان و ارمنیان به عنوان کارگر به رشت آمده و در آنجا مشغول به کار شدند. این کارگرها بعدها فوج مجاهدین فدایی ارمنی را شکل دادند که به سرکردگی یپرمخان در سال ۱۳۲۷ ق همراه با سپهدار تنکابنی از رشت راهی تهران شدند. یپرم که همواره مراقب اوضاع بود، از طریق مارتینوف، معاون بانک روس، مطلع شد که اگزان بلانوف، رئیس بانک، قصد دارد به دستور مقامات مرکزی در گیلان جنگ و خون ریزی به راه اندازد. یپرم با گزارش ماجرا به کمیتهٔ گیلان بیوقفه در جهت مقابله با تحرکات بلانوف به پا خاست.
در همان اثنا در جنگهای کشتار ارمنی-تاتار ۱۹۰۵–۱۹۰۷، مادر یپرم کشتهشد. یپرم بلافاصله به گنجه و بارسوم رفت و پس از زیارت قبر مادرش در راه بازگشت مدتی در باکو توقف کرد. و در آنجا با تنی چند از مشروطه خواهان ایرانی ملاقاتهایی کرد و سپس به گیلان بازگشت.
یپرم در بازگشت چهار قبضه اسلحهٔ نیمه اتوماتیک ماوزر با خود به همراه آورد و در اختیار کمیتهٔ گیلان قرار داد. به درخواست کمیته یک روز پس از آن همسر یپرم، بانو آناهید، به باکو عزیمت کرد و شش قبضه تپانچهٔ ماوزر دیگر با خود به رشت آورد. به این ترتیب با کمک یپرم و همسرش انبار اسلحه و مهمات گیلان تشکیل شد و توسعه یافت.
در رویداد استبداد صغیر به تبریز آمد و دوشادوش مجاهدان با سپاه محمدعلی شاه به نبرد پرداخت. در گشایش تهران همراه بود و پیروزی مشروطه خواهان را دید. سپس به ریاست نظمیه (شهربانی) گمارده شد. او کوششهای بسیاری در نبرد با مشروطه ستیزان انجام داد.
قسمتی از کتاب یپرمخان سردار:
اگر چه زندگی یپرم از همان آغاز، با ماجرا، مبارزه، پیکار و قهرمانیهای بسیار همراه بود. ولی باتوجه به نقشی که وی در نهضتهای آزادی خواهانه و استقلالطلبانه ارامنه از یک سو و تأثير تعیین کنندهای که در انقلاب مشروطیت ایران، از سوی دیگر دارد. میتوان زندگی او را به دو بخش کاملا مجزا تقسیم کرد. که بخش نخست آن را مبارزه در راه استقلال ارمنستان، حبس، تبعید و فرار از جزیره ساخالین و دشت پهناور سیبری تشکیل میدهد. و بخش دوم دنباله مبارزات اوست در ایران و در رأس مجاهدین انقلاب مشروطیت.
تاکنون درباره نخستین دوران زندگی یپرم – چنان که در بخش اول اشاره شد – مطالب شایان توجهی انتشار نیافته. و اغلب مورخان با این منطق که «چون از این دوره اطلاع چندانی در دست نیست»، از آن به سادگی گذشتهاند. و باتوجه به این که یپرم و زندگی او از نظر محققان ایرانی، فقط به خاطر شرکت در انقلاب مشروطه و رهبری جنبش گیلان و فتح تهران حائز اهمیت بوده است. کمتر به حوادث پیشین زندگی او توجه داشتهاند. اما اکنون که هدف شرح نسبتا کامل زندگی اوست. میتوان از مجموعه مطالبی که به طور پراکنده در این باره نگاشته شده. رد پای یپرم را، از زادگاه وی، تا ایروان و تفلیس و سرانجام تا تبعیدگاه جزیره ساخالین (در منتهیالیه شرق سیبری) و از آن پس، چین، ژاپن و سرانجام تا ایران تعقیب کرد. بر پارهای واقعیتها وقوف یافت و شرحی روشنگر و نسبتا کامل به دست داد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.