کارکردهای ذهنی در جوامع عقبمانده
درباره نویسنده لوسین لوی-برول:
لوسین لوی-برول (Lucien Lévy-Bruhl) نویسنده کتاب کارکردهای ذهنی در جوامع عقبمانده، (زاده 10آپریل 1857 پاریس، درگذشته 13 مارچ 1939 پاریس) فیلسوف و انسانشناس فرانسوی بود. او به خاطر پژوهشهای گسترده در مورد چیزی که ذهنیت ابتدایی مینامد، بسیار نامدار است.
لوی-برول در پاریس متولد شد. و دکترای خود را از دانشکدهٔ نورمال سوپریور دریافت کرد. و وارد محیط دانشگاهی شد. که او را در سال ۱۹۰۴ به استادی کرسی تاریخ فلسفهٔ جدید در سوربن رساند. درسهای او در سوربن پایهٔ نگارش کتابهای چون یاکوبی (۱۸۹۴) و اوت کنت (۱۹۰۰) شدند. اما آثار دوران ساز او عبارت اند از: اخلاق مرسوم و علم اخلاق (۱۹۰۳) و به ویژه شش جلد کتابی که به پژوهش دربارهٔ آن چیزی اختصاص یافتهاند. که او ذهنیت ابتدایی مینامید. موضوعهای مطروحه در آثار لوی-برول کاملاً نو و اصیلاند. از این رو ارزیابی تأثیراتی که دیگران بر تفکر او داشتهاند دشوار است. شاید تأکید لوی-برول بر نقش عواطف در زندگی روانی انسان متأثر از یاکوبی (فیلسوف آلمانی ۱۸۱۹–۱۷۴۳) باشد. در جامعهشناسی نیز تحت تأثیر اندیشههای امیل دورکیم (فیلسوف و جامعهشناس فرانسوی ۱۹۱۷–۱۸۵۸) قرار داشت. در آن زمان اندیشههای دورکیم بر مکتب جامعهشناسی فرانسوی غالب بودند.
اما لوی-برول بعضی از اندیشههای دورکیم را مردود دانست و وارد بحثهای پرشوری با او شد. لوی-برول نمیتوانست همهٔ پیامدهای خردگرایی دورکیم را بپذیرد. اما از کتاب قواعد روش جامعهشناسی او چیزهای بسیاری آموخت. به طور کلی میتوان گفت که لوی-برول بیشتر به معنای منفی تحت تأثیر دورکیم بود تا به معنای مثبت. او پیرو هیچ متفکری نبود. در حقیقت او اندیشههای خود را اغلب در تقابل با اندیشههای دیگران تعریف میکرد. مثلاً در تقابل با نظریهپردازان روحانگاری (animism) (یعنی فریزر، تایلور و اسپنسر). اما نسبت به انتقادهایی که از نظریاتش میشد بیتفاوت نبود. و به ویژه ایرادهای جامعهشناسانی مانند دورکیم، موس، و انسانشناسانی مانند اوانز-پریچارد را مد نظر قرار میداد.
پاسخهای او به این انتقادها سبب تغییراتی در سمتگیری اندیشهاش شدند. در تحول اندیشهٔ او سه مرحلهٔ اساسی را میتوان تمیز داد. نخستین مرحله را میتوان انتشار کتاب اخلاق مرسوم و علم اخلاق (La Morale et la Science des moeurs) (۱۹۰۳)، دومین مرحله را ارائهٔ تئوریهایش دربارهٔ ذهنیت ابتدایی و سومین مرحله را بازنگریها و تغییرهایی دانست که در نظریههایش داده است
درباره کتاب کارکردهای ذهنی در جوامع عقبمانده:
در سالهای آغازین سده بیستم آلبرت اینشتین نظریه نسبیت را ارائه داد و اساس فیزیک نیوتنی را متزلزل ساخت. او اعلام کرد که فضای مطلق و زمان مطلق وجود ندارند و این دو نسبیاند و به جای فضا و زمان باید از پیوستار چهار بعدی فضا – زمان سخن گفت.
چند سالی از ارائه نظریه نسبیت نگذشته بود که لوسین لوی برول، فیلسوف، جامعهشناس و انسانشناس فرانسوی اصل یگانگی خرد انسانی را که همه میپنداشتند اصلی فرازمانی و فرامکانی است متزلزل و نسبیت منطقی، نسبیت زبانی و نسبیت فرهنگی را مطرح کرد. کتاب او، کارکردهای ذهنی در جوامع عقب مانده (1910) مانند نظریه نسبیت اینشتین جنجال بسیاری آفرید.
لوسین لوی برول پس از مقدمهای مفید مباحث خود را در چهاربخش و نه فصل تدوین کرده و سپس در بخش یکم (فصلهای یک تا سه)، “بازنماییهای جمعی در ادراک انسانهای ابتدایی و سرشت عرفانی این بازنماییها”، “قانون آمیختگی” و “شیوه کار ذهنیت پیش منطقی” را مورد بحث و بررسی قرار داده است.
مؤلف در بخش دوم (فصلهای چهار و پنج) به موضوع “ارتباط ذهنیت اقوام ابتدایی با زبانهایی که تکلم میکنند” و”ارتباط ذهنیت پیش منطقی با شیوه شمارش آن” پرداخته و در بخش سوم (فصلهای ششم تا هشتم) از رسمهایی سخن گفته است که بازنماییهای جمعی در آنها متجلی هستند و بر این بازنماییها قانون آمیختگی حاکم است.
در نهایت پس از بخش چهارم (فصل نهم) که عنوان “گذر به ذهنیتهای عالیتر” را بر پیشانی دارد، مترجم نقد امیل دورکیم بر این کتاب را نیز ضمیمه کرده است که دورکیم در این مقاله به مقایسه نظریات خود با نظریات لوی برول پرداخته است.
قسمتی از کتاب کارکردهای ذهنی در جوامع عقبمانده:
اگر بازنماییهای جمعی انسانهای ابتدایی براساس سرشت عرفانی شان متفاوت با بازنماییهای ما هستند و اگر ذهنیت آنان، همچنان که تاکنون کوشیدهام نشان دهم، متفاوت با ذهنیت ما سمت گیری شده است پس باید بپذیریم که پیوندهای میان بازنماییهای آنان همانند پیوندهای میان بازنماییهای ما نیستند. بنابراین آیا نباید نتیجهگیری کنیم که این بازنماییها از سیستم منطقی دیگری جز آن منطقی که بر فهم ما حاکم است پیروی میکنند؟ چنین نتیجهگیریای از آنچه امور واقع تأیید میکنند فراتر میرود. اما در عین حال باید گفت که هیچ چیز نیز مؤید این فرضیه نیست که پیوندهای میان بازنماییهای جمعی باید صرفا به قوانین یک نوع منطق متکی باشند.
ولی تصور منطقی متفاوت با منطق ما، صرفأ مفهومی منفی و فاقد معنی در اختیار ما میگذارد. اکنون در واقع میکوشیم لااقل این موضوع را دریابیم. که در ذهن انسانهای ابتدایی چگونه بازنماییهای جمعی به هم مرتبط میشوند. ما زبان آنان را میفهمیم. با آنها داد و ستد میکنیم. در تفسير رسوم و اعتقادات آنان موفق بودهایم. همه اینها نشان میدهند که انتقال از ذهنیت ما به ذهنیت آنان امکان پذیر است. و روشی کاربردی وجود دارد. که ارتباط میان ذهنیت ما و ذهنیت آنان را فراهم میسازد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.