سبد خرید

چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم

ناشر : مرکزدسته: , ,
موجودی: موجود در انبار

190,000 تومان

زمان: دهه‌ی ۴۰ شمسی. مکان: آبادان، شهر همیشه گرم جنوب ایران. در خانواده‌ای ارمنی مادر سی و چند ساله با همسر و سه فرزند سعی دارد همسر و مادری نمونه باشد و هست تا همسایه‌های جدید از راه می‌رسند و …

زويا پيرزاد در اين کتاب جزئيات يک زندگی و پيچيدگی‌های ذهنی يک زن را به‌تصوير کشيده است. زبان ساده، نثر روان و هنرمندی در انتقال احساس زنانگی و فرازونشيب‌های زندگی زنانه، اين کتاب را ملموس و محبوب کرده است.

زویا پیرزاد در این رمان، بیشترِ توجه خود را به زنان و مادرانی معطوف کرده که حضورشان در کنار اعضای خانواده و دوستان حکم وظيفه را پیدا کرده است. همه از چنین زنانی انتظار دارند و آنها به‌تنهايی بار مسئوليت زندگی را بر دوش می‌کشند. همچنین گاهی حضورشان به‌عنوان يک فرد، مستقل از همسر يا مادربودن، فراموش می‌شود. این مسئله آن‌قدر بديهی است که حتی خود ما نیز در طول قصه بارها نام کلاریس را از خاطر می‌بریم.

چراغ‌ها را من خاموش می‌كنم تاکنـون به زبـان‌های آلمانـی، ترکـی، یونـانـی، فرانسـوی، انگلیسی، چینی و نروژی ترجمه و منتشر شده است.

تعداد:
مقایسه



برچسب:

چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم

درباره نویسنده زویا پیرزاد:

زویا پیرزاد (زاده ۱۳۳۱ در آبادان) نویسنده ارمنی‌تبار اهل ایران است. که سال ۱۳۸۰ با رمان چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم. جوایزی همچون بهترین رمان سال پکا، بهترین رمان سال بنیاد هوشنگ گلشیری، کتاب سال وزارت ارشاد جمهوری اسلامی و لوح تقدیر جایزه ادبی یلدا را به دست آورد. و با مجموعه داستان کوتاه طعم گس خرمالو یکی از برندگان جشنواره بیست سال ادبیات داستانی در سال ۱۳۷۶ و جایزه «کوریه انترناسیونال» در سال ۲۰۰۹ شد. وی تمام آثارش را به فرانسوی ترجمه کرده‌است.

زویا پیرزاد نزد عموم با رمان‌های «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» و «عادت می‌کنیم» شناخته می‌شود. که بارها تجدید چاپ شده‌اند. مجموعه داستان‌های «طعم گس خرمالو»، «یک روز مانده به عید پاک» و «مثل همه عصرها» توسط نشر مرکز از این نویسنده منتشر شده‌اند. سه مجموعه داستان ذکر شده در سال‌های اخیر در یک جلد با عنوان «سه کتاب» نیز منتشر شده‌است.

زویا پیرزاد نویسنده و داستان‌نویس معاصر در سال ۱۳۳۱ خ. (۱۹۵۲م) در آبادان به دنیا آمد. در همان‌جا به مدرسه رفت و در تهران ازدواج کرد. و دو پسرش ساشا و شروین را به دنیا آورد. زویا پیرزاد ساکن آلمان است.

وی در سال ۱۳۷۰، ۱۳۷۶ و ۱۳۷۷، سه مجموعه از داستان‌های کوتاه خود را به چاپ رساند. مثل همه عصرها، طعم گس خرمالو و یک روز مانده به عید پاک مجموعه داستان‌های کوتاهی بودند. که به دلیل نثر متفاوت خود مورد استقبال مردم قرار گرفتند.

اولین رمان بلند زویا پیرزاد، با نام چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم در سال ۱۳۸۰ به چاپ رسید. داستان این رمان که با نثر ساده و روان نوشته شده‌است. در شهر آبادان دههٔ چهل خورشیدی می‌گذرد و شخصیت‌های داستان از خانواده‌های کارمندان و مهندسان شرکت نفت هستند. که در محلهٔ بوارده جدا از بومیان آبادان زندگی می‌کنند.

زویا پیرزاد کتاب‌هایی نیز ترجمه کرده‌است. از جمله آلیس در سرزمین عجایب اثر لوئیس کارول و کتاب آوای جهیدن غوک که مجموعه‌ای است از هایکوهای شاعران آسیایی.

زویا پیرزاد موفق به دریافت جوایز زیادی شده است. رمان چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم، با نثر روان و ساده‌ای که داشت. توانست جایزه‌های فراوانی دریافت کند که از آن جمله می‌توان به جایزه بهترین رمان سال ۱۳۸۰ پکا، جایزه بهترین رمان بنیاد هوشنگ گلشیری (سال ۱۳۸۰)، کتاب سال وزارت ارشاد جمهوری اسلامی سال ۱۳۸۱ و لوح تقدیر جایزه ادبی یلدا در سال ۱۳۸۰ اشاره کرد.
داستان کوتاه طعم گس خرمالو برنده جایزه بیست سال ادبیات داستانی در سال ۱۳۷۶ شد. ترجمه فرانسوی داستان کوتاه طعم گس خرمالو برنده جایزه کوریه انترناسیونال در سال ۲۰۰۹ شد.
داستان یک روز مانده به عید پاک هم به زبان فرانسوی ترجمه و منتشر شده. این کتاب تشویق شده در هفتمین دوره کتاب سال (۱۳۷۸) نیز بوده‌است. و همچنین موفق به دریافت نشان لژیون دونور از دولت فرانسه شد.

درباره کتاب چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم:

کتاب چراغ ها را من خاموش می کنم که بیش از یکصد بار تجدید چاپ شده است، درمورد زندگی چند خانواده‌ی ارمنی ساکن آبادان در دهه‌ی ۴۰ است.

قصه از زبان زن خانه‌داری به‌نام کلاریس روايت می‌شود. کلاريس در اين قصه، روزمرگی‌هايش، روابط خانوادگی و يک‌نواختی زندگی‌ای را که هر زن خانه‌داری با آن دست‌وپنجه نرم می‌کند، روایت می‌کند. نویسنده‌ی این کتاب در پرداختن به جزئیات، به‌قدری هنرمندانه عمل کرده است که تنها خواندن تمام‌وکمالِ کتاب است که ما را در جریان جزئیات زندگی کلاریس، خستگی و روزمرگی‌هایی که به دلش چنگ می‌زند، قرار می‌دهد.

در خلال روایت این روزمرگی‌های ملال‌آور، کلاريس، قصه‌ی سه خانواده‌ی ديگر را که با آنها در ارتباط است، بازگو می‌کند. کلاریس آیوازیان زنی در آستانه ۴۰ سالگی است که دو فرزند دو قلو با نام های آرسینه و آرمینه و پسری پانزده ساله به نام آرمن دارد. شوهر او آرتوش کارمد شرکت نفت است. داستان زمانی آغاز می شود که امیل به همراه دخترش امیلی و مادر پیرش به همسایگی آن‌ها می‌آیند. دوستی امیلی با دوقلو ها و آرمن باعث می‌شود که باب مراوده میان این دو خانواده شکل بگیرد. بین امیل و کلاریس نوعی دوستی برقرار می شود. شروع این رابطه باعث درگیری‌های ذهنی کلاریس می‌شود. نقطه‌ی عطف داستان آمدن اميل و دخترش امیلی و مادر پیرش به خانه‌ای در همسايگی آنها است که داستان را وارد مرحله‌ی جدید و پرکششی می‌کند.

نظرات درباره کتاب چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم:

شهرنوش پارسی پور: رمان چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم از جهات مختلفی قابل‌بررسی و ارزیابی‌ست. نخست آن‌که یکی از رمان‌های نادری ست که به مسئله اقلیت‌های مذهبی در ایران می‌پردازد. زویا پیرزاد با لحنی طبیعی و بدون هیچ‌وجهی از مبالغه به آداب‌ورسوم ارامنه می‌پردازد و خواننده را در متن داستان و در میان قهرمانان قرار می‌دهد. خواننده کم‌کم با این قهرمانان اخت می‌شود و احساس خویشاوندی می‌کند. دومین نکته درخور تحسین کتاب پرداختن به مسئله عشق ممنوع است که باظرافت بسیار شکل‌گرفته. در طول روایت داستان و در این رابطه هرگز از واژه عشق استفاده‌نشده است.

«حس مشوش» حالتی ست که کتاب به خواننده منتقل می‌کند. عوالم روحی کلاریس و دید صریح و تیزبین او همیشه در پشت چهره‌ای خانگی پنهان‌شده. او دائم در حال کار کردن و به دور خود چرخیدن است. موتورخانه است. بی او هیچ کاری پیش نمی‌رود و زمانی می‌رسد که گویی او دارد از دست می‌رود. تمامی این نکات به‌گونه‌ای توصیف‌شده‌اند که کوچک‌ترین جای پایی از توضیح یا توصیف به چشم نمی‌خورد. نویسنده در به کار بردن واژگان نهایت اقتصاد را به خرج می‌دهد. درک حالات روحی کلاریس و دیگر شخصیت‌های کتاب بر عهده خواننده است.

داستان چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم نشان می‌دهد که چگونه می‌توان ساده و شفاف و بسیار پرمغز نوشت. نویسنده برای آن‌که اثری به وجود بیاورد مجبور به هیچ کلنجار رفتنی با خود نیست. البته این ظاهر قضیه است. این رمان در حقیقت با عرق‌ریزان روحی نوشته‌شده است. تنظیم گفته‌های کودکانه دوقلوها، بحث‌های میان زن و شوهر؛ و یا درست در لحظاتی که کلاریس در خلجان روحی به سر میبرد، که نشان از ارتباط عمیق روحی زن و شوهر دارد و نشان می‌دهد که سرگشتگی زن به مرد منتقل‌شده، نوشتن همه این‌ها به‌سادگی میسر نبوده است.

لیلا صادقی: به نظر می‌رسد که رمان توصیف ۵۰ روز روزمرگی خانواده‌ای است که به دلیل فصل‌های کوتاه و جمله‌های کوتاه و خبری، خواننده را با سرعت هر چه بیشتر به پایان داستان می‌کشاند. با توجه به جمله‌های پایانی هر فصل، راز کشش داستانی برای خواننده متن روشن می‌شود که از ۵۰ جمله، فقط ۱۲ جمله هستند که نشانه حرف پایانی در آن‌ها دیده می‌شود و بقیه جمله‌ها گویا ادامه‌ دارند و یا از وسط یک داستان برداشته‌شده‌اند. با در کنار هم گذاشتن این ۵۰ جمله پایانی، یک داستان شکل می‌گیرد و در جمله‌ها کمتر نشانه‌ای از تمام‌شدگی دیده می‌شود که این خود موجب می‌شود که خواننده در هر فصل کوتاه که وقت او را چندان نمی‌گیرد تا بخواهد تصمیم بگیرد که کتاب را زمین بگذارد یا نه به آخر فصل برسد و جمله پایانی به شکلی وسوسه‌انگیز او را به فصل بعد می‌کشاند.

یزدان منصوریان: استقبال عمومی از این اثر و جوایزی که تا امروز به دست آورده نشان می‌دهد که موفقیت یک کتاب، تصادفی نیست. بلکه نویسنده‌ای که در کارش مهارت دارد می‌تواند اثری جذاب خلق کند و مخاطب را تا پایان داستان با خود همراه سازد. این کتاب نثری بسیار ساده و سلیس دارد و درمجموع رمانی روان و خوش‌خوان محسوب می‌شود. شخصیت‌پردازی نیز در آن به‌خوبی انجام‌شده است. به‌نحوی‌که هر شش ویژگی معمول در شخصیت‌پردازی (شامل نشانه‌های ظاهری، ویژگی شخصیتی، تاریخچه زندگی، ارتباط و پیوند، کشمکش و تغییر و دگرگونی) در متن دیده می‌شود.

قسمتی از کتاب چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم:

آرمن نگاه به سقف پرسید:«تو و پدر قبل از اینکه عروسی کنید عاشق هم شدید؟» هول شدم، سؤال ناگهانی، رفتار پیش‌بینی‌نشده و هر چیزی که از قبل خودم را برایش آماده نکرده بودم، دستپاچه‌ام می‌کرد و آرمن خدای این کارها بود. حالا به سقف زل زده بود و منتظر جواب من بود. پاشدم و کنار پنجره ایستادم. یاد روزهای گذشته‌ام افتادم که دبیر جبر قرار نبود از من درس بپرسد و پرسیده بود و بلد نبودم معادله‌ی روی تخته‌سیاه را حل کنم. نگاه‌های همکلاسی‌ها را پشت سرم حس می‌کردم و از زیر چشم دبیر ریاضیات را می‌دیدم که بی‌حوصله و منتظر با انگشت روی میز ضرب یورتمه گرفته بود. خیس عرق بودم و قلبم به‌شدت توی دلم می‌زد. می‌گفتم خدایا کمکم کن این لحظه‌ها را زود بگذرانم… چشم به درخت کُنار و پشت به پسرم گفتم: «من هم مثل تو از ریاضی خوشم نمی‌اومد».

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی

نوبت چاپ

107

سال چاپ

1399

تعداد صفحات

296

زبان

موضوع

,

شابک

9789643056568

وزن

320

جنس کاغذ

جوایز

برنده جایزه بهترین رمان سال از بنیاد گلشیری 1381
برنده جایزه کتاب سال وزارت ارشاد جمهوری اسلامی ۱۳۸۱
برنده جایزه بهترین رمان سال پکا ۱۳۸۰
برنده جایزه بهترین رمان مهرگان ادب 1380
لوح تقدیر جایزه ادبی یلدا ۱۳۸۰
در فهرست برترین آثار داستانی ایران

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...