پرسونا
تکلیف گاهی مشخص نیست مثل قرارگرفتن در جادهای یک سویه که هر چه میروی، پایانی ندارد. برخی اوقات نمیدانیم آیا حق دوست داشتن داریم یا در نهان باید به فراموشی بسپاریم چون بیمقدمه و با نیتی دیگر وارد جایگاهی شدهایم که تکلیف ما معلوم نیست. گاهی مبتلا میشویم به آدمها، به دیگران و چنان ریشه میدوانند در وجود ما که نمیشود لحظهای از فکر و خیالشان بیرون آمد حتی فراموش میکنی که برای چه آمده بودی؟ مبتلا شدن سخت است و دل کندن سختتر زیرا دیگر از هر نگاهی شبیه به آن تا ترانهای خاطرهانگیز، یا حتی عطر وجود او – تمام درونت را پر میکنه از خاطرات مثل ویروسی فراگیر در سرتاسر وجودت که حتی دل کندن و تظاهر به دل کندن و پنهان شدن در پشت نقابی خودساخته نمیتواند تو را دور کند از آن خاطرات…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.