سبد خرید

پایان الهی یا بشری تاریخ

ناشر : پگاه روزگار نودسته: ,
موجودی: ناموجود

88,000 تومان

لوویت و اشمیت، نظریه‌های جالب توجه و پرنفوذی را درباره سکولاریزاسیون عمومیت بخشیدند که در آنها ماهیت‌های دینی، صورتی سکولار پیدا می‌کنند. روایت لوویت این برداشت را رایج کرد که آخرت شناسی مسیحی به فلسفه‌های تاریخ روشنگری تبدیل شده و سرانجام به هیئت ایدئولوژی کمونیسم درآمده است. وانگهی، اصل مشهور اشمیت، که حدودا یک ربع قرن پیش از رواین لوویت مطرح شده بود – این اصل که «همه مفاهیم نظریۀ مدرن دولت، صورت‌های سکولارشدۀ مفاهیم الهیاتی‌اند». مدت‌های مدیدی دستخوش تأویل و استفاده‌های مختلف قرار گرفت. لوویت و اشمیت، گرچه از هرگونه ارتباط شخصی پرهیز می‌کردند، آثار یکدیگر را به نحوی انتقادی می‌نگریستند و هر دو بعدها هدف نقد بلومنبرگ بر مفهوم سکولاریزاسیون قرار گرفتند: بلومنبرگ این مفهوم را در مقام نوعی شعار نخ‌نمای فرهنگی انتقادی و حامل اتهام نامشروعیت به عصر مدرن نقد کرد. در نگاه نخست گمان می‌کنیم که این مجادله بین لوویت و بلومنبرگ در جریان است، اما کم کم درمی یابیم که مواضع لوویت و بلومنبرگ، بیش از آنچه آنان حاضر به تأیید و تصدیقش باشند، به یکدیگر نزدیک بود، در حالی که موانع بلومنبرگ و اشمیت را به هیچ رو نمی‌توان با هم آشتی داد، کرول سه پرتره از این سه فیلسوف می کشد: بلومنبرگ فیلسوفی است سوگوار از غربت انسان در عالم کَرو کوری که اعتنایی به انسان و تمنیات او ندارد؛ اشمیت مؤمن و متأله ترس خورده‌ای است که اوتوپیای سکولار را چونان کابوسی می‌تاراند و چون بید بر سر این ایمان می‌لرزد که مسیح بازخواهد گشت و تاریخ را خداوند به پایان خواهد برد؛ و سرانجام لوویت، فیلسوفی است دلبسته سکینه نفس، معتقد به مشی میانه و بیزار از شقوق گوناگون رادیکالیسم.

ناموجود

می‌توانید ایمیل خود را وارد کنید تا از موجود شدن این محصول بصورت خودکار آگاه گردید.

مقایسه




پایان الهی یا بشری تاریخ

درباره نویسنده جو پل کرول:

جو پل کرول (Joe Paul Kroll) نویسنده کتاب ذهن ذن، متولد سال 1979، نویسنده آمریکایی می‌باشد.

درباره کتاب پایان الهی یا بشری تاریخ:

نویسنده کتاب پایان الهی یا بشری تاریخ، قصد دارد به یک سوال مهم پاسخ بدهد: آیا مدرنیته نسبت به اعصار قبل از خود، خودآیینی و خودبنیادی دارد یا نسبت به ادوار خود وابسته است؟ برای پاسخ به این سوال آرا و اندیشه‌های سه متفکر الهیاتی‌اندیش معاصر محل بحث قرار گرفته است: «هانس بلومنبرگ»، «کارل لوییت» و «کارل اشمیت».

کرول، بلومنبرگ را با «فرانتس کافکا» مقایسه کرده و او را همزادش معرفی می‌کند. از نگاه او، نقطه ثقل اندیشه بلومنبرگ «پدر مطلق» است که در «نامه به پدر» کافکا ریشه دارد. پدر از نظرگاه کافکا و بلومنبرگ، مطلق و نفوذناپذیر است. از طرفی دیگر، پدر خصلتی رازوَرزانه نیز دارد و به قدرت‌های ناشناخته شبیه می‌ماند. این استعاره پدر، دست‌مایه‌ای برای بلومنبرگ می‌شود تا خدای مطلق برآمده از سنت و جنبش نومینالیستی را تبیین کند.

در نظر بلومنبرگ، تاریخ حول محور کارکرد می‌چرخد و نه ماهیت، و این مساله اصلی‌ترین نقد او به سکولاریزاسیون نیز به شمار می‌رود. از نظر او، زبان تنها کارکردش ایجاد فاصله است و به همین دلیل نیز زبان فلسفی نمی‌تواند واقعیت را به چنگ بیاورد. بلومنبرگ تکنولوژی را نیز ابزاری می‌دانست که مانند خطابه ابزار چگونگی است.

بلومنبرگ دوران جدید را در حالی نظاره می‌کرد که باقی‌مانده‌های قرون‌وسطایی به آن سرایت کرده و مسیحیت نیز در هضم و حل این سرریزها ناکام مانده است. حتی علم و ایدئولوژی نیز نتوانستند در طول تاریخ به اندازه کافی جواب‌گو باشند. بلومنبرگ برای حل این بحران، از اندیشه‌های کیهان‌شناختی مدرن بهره می‌برد تا مشروعیت دوران مدرن را اثبات کند.

دومین متفکر محل بحث نگارنده در کتاب، کارل لوویت است. به نظر نویسنده کتاب، «یاکوب بوکهارت» همزاد لوویت است. مساله اصلی لوویت آن بود که چگونه آموزه رستگاری در مسیحیت به آزادی در فلسفه تاریخ جدید بدل شده است. از نظر لوویت، دوران جدید به همان اندازه نامشروع است که دوران قرون وسطی بود. لوویت معتقد بود که تنها یک گسست در انتقال از دوران باستان به دوران قرون وسطی رخ داده است. او گسست از طبیعت را معیار مشروعیت می‌داند، حال که هم دوران قرون وسطی و هم عصر مدرن نتیجه این گسست هستند و هر دو به یک میزان نامشروع‌اند.

سومین متفکر تأثیرگذار در این کتاب، کارل اشمیت است. اشمیت میان این سه نفر، تنها کسی است که گرچه اوتوپیای سکولار را نمی‌پذیرد، تلویحاً معتقد است که این اوتوپیا ممکن است در عالم واقع محقق شود. این امر را اشمیت درخودماندگی نام‌گذاری کرده بود. از نظر اشمیت، درخودماندگی به این معناست که دوران مدرن، نیازی به ساحت استعلایی و لنگرگاه‌های دینی ارزش‌بخش و معنابخش نخواهد داشت. او معتقد بود که تاریخ را نه انسان، بلکه خداوند به پایان خواهد برد. اشمیت مؤمن و متالهی بود که در عین ایمان به پایان الهی تاریخ، می‌ترسید که خداوند این مبارزه را به انسان ببازد و تاریخ را انسان تمام کند و نه خداوند.

نگارنده‌ی کتاب، «توماس هابز» را همزاد اشمیت معرفی می‌کند. در صورت‌بندی کرول از اشمیت، کل پروژه الهیات سیاسی او، ترس الهیاتی وی از پایان تاریخ بشری است. اشمیت فیلسوفی بود که می‌خواست نشان بدهد که تاریخ به پایان نرسیده و نخواهد رسید، مگر اینکه پایان، استعلایی باشد و به نحوی الهی رقم بخورد.

مفهوم مرکزی برای شرح و نقد سکولاریسم، مفهوم کاتخون است. از نظر او، کاتخون یگانه امکان برای فهم مسیحی تاریخ بود، فهمی که لوویت اساساً آن را ناممکن دانسته بود. اشمیت معتقد بود که کاتخون تفوق دجال را به تأخیر خواهد انداخت. در نظر اشمیت، فلسفه‌های پیشرفت بلوک‌های سرمایه‌داری و کمونیستی، نقش دجال را ایفا می‌کردند. اشمیت با طرح مفهوم کاتخون می‌خواست در اصل آینده امن و قابل پیش‌بینی همین مکاتب سیاسی بگریزد.

بر همین اساس، اشمیت مخالف ایده برنامه‌ریزی بود. از نگاه او، برنامه‌ریزی صورت کوتاه شده فلسفه‌های تاریخ بود که در آینده را کاملاً طرح افکنده بودند. در اندیشه اشمیت، برنامه‌ریزی به قدرت‌افزایی انسان در عصر مدرن ختم می‌شود، انسانی که در برابر خداوند کبر می‌ورزد و بر آن است تا صاحب و مالک تاریخ باشد.

ترس اشمیت از تحقق اوتوپیای سکولار و عاملی که او به سوی مفهوم کاتخون کشاند، تردید او در یکی از اصول موضوعه خود بود، اصلی که هابز نیز به آن قائل بود: شرور بودن انسان. یکی از دلایل مهم روی آوردن اشمیت به مفهوم کاتخون، این بود که می‌خواست به هر ریسمانی که تداوم تاریخ را تضمین کند، چنگ بیاندازد. اشمیت می‌خواست ثابت کند که عقل روشنگری در فراچنگ آوردن تمامیت جهان، ناکام خواهد ماند. همواره چیزی هست که به عقل انسان در نخواهد آمد.

اشمیت با این کار می‌خواست امکان و حق مداخله و تعلیق نظم قانونی را به حاکم دنیوی بازگرداند تا امکان مداخله الهی فراهم شود، یعنی اشمیت مانند لوویت قصد داشت که عدم اصالت و نامشروعیت مفاهیم سیاسی دوران مدرن را به کرسی بنشاند، چیزی که اشمیت آن را وضعی استثنایی نامیده بود که در آن خنثی‌سازی جهان از طریق الغای امر سیاسی، ناممکن می‌شود.

قسمتی از کتاب پایان الهی یا بشری تاریخ:

تیلور از منظر مؤمنی می‌نویسد که معتقد نیست علم می‌تواند وجود خداوند را رد کند. ناپیوستگی بین آشكال علمی و الهیاتی عقلانیت، ظاهرا همانقدر کم تیلور را به دردسر می‌اندازد که مسئله تئودیسه، مسئله‌ای که نقشی بسیار مهم در روایت بلومنبرگ دارد. با این حال، تیلور از اتهامات به اصطلاح «خداناباوران جدیدی مثل ریچارد داوکینز، سام هریس و کریستوفر هیچنز” می‌گریزد، چون قائل به وجود همزمان قلمروهای متفاوت عقلانیت است.

راهبرد بلاغي خداناباوران جدید این است که دین را در بنیادگرایانه‌ترین شکل‌اش در نظر آورند: «انجیل یا سخن خدا هست یا نیست.» از منظر لاادری گرایان یا کسانی که دین‌شان را در مقام چیزی «عمیق‌تر» می‌فهمند، به راحتی می‌توان بنیادگرایی را به سخره گرفت و در عین حال به سختی می‌توان اتهامی را مردود شمرد که هریس، مثل داوکینز و هیچنز، آن را چونان مترسکی علم می‌کند تا به راحتی هر چه تمام‌تر بتواند زمینش بزند.

با این همه، نکته هریس، به رغم ساده انگارانه بودنش، حقیقت ارزشمندی را پنهان می‌کند. مسیحیت جریان اصلی، در اروپا بسیار بیشتر از ایالات متحده، همچنان به ایفای نقشی اجتماعی مشغول است، دقیقا چون مبادی خود را روشن نمی‌کند و هر جا چاره‌ای نباشد عرصه را به مدرنیته سکولار واگذار می‌سازد تا بتواند در زمان مناسب، خود را حلال مشکلاتی بنمایاند که جامعه هر چه پیچیده‌تر مدرن بدان دچار می‌شود. اینکه کلیساهایی که با بیشترین سرعت در سطح جهان گسترش می‌یابند، کلیساهای بنیادگرا هستند…

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

مترجم

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی

نوبت چاپ

2

سال چاپ

1400

تعداد صفحات

503

زبان

موضوع

شابک

9786226700115

وزن

398

جنس کاغذ

عنوان اصلی

A Human End to History? Hans Blumenberg, Karl Loewith and Carl Schmitt on Secularization and Modernity.
2011

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “پایان الهی یا بشری تاریخ”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...