پادشاهی بریتانیا مجموعه تاریخ جهان شماره 86
«مجموعه تاریخ جهان» میکوشد چشماندازی گسترده و ژرف از سیر تاریخ عرضه کند. این مجموعه با ارائه زمینههای فرهنگی رخدادهای تاریخی، خواننده را مجذوب خود میسازد. «مجموعه تاریخ جهان» اندیشههای سیاسی، فرهنگی و فلسفی تأثیرگذار را در گذر مشعل تمدن از بینالنهرین و مصر باستان به یونان، روم، اروپای قرون وسطی و دیگر تمدنهای جهانی تا روزگار ما پی میگیرد. این مجموعه نه تنها برای آشنایی خوانندگان با مبانی تاریخ تدوین شده است. بلکه همچنین در پی آگاه ساختن آنها از این واقعیت است که زندگیشان بخشی از سرگذشت کلی انسانهاست.
هر جلد از این مجموعه برداشتی جامع و روشن از یک دوره مهم تاریخی را به خواننده ارائه میکند.
درباره کتاب پادشاهی بریتانیا:
نقطه آغاز پادشاهی بریتانیا به دوران قرون وسطی و فرمانروایی آلفرد کبیر باز می گردد که در قرن نهم میلادی پادشاهِ وسکس نامیده می شد و مردم انگلستان را در برابر یورش وایکینگ ها رهبری کرده بود. در اواسط قرن یازدهم پادشاهان انگلستان، قدرت خود را بر نواحی جنوبی این جزیره که امروز بریتانیای کبیر را می سازند تحکیم کردند. پادشاهی در انگلستان قرون وسطی موضوع نخستین فصل کتاب است. پادشاهی بریتانیا در فراز و فرود تاریخ این سرزمین حادثههای گوناگونی را پشت سرگذاشته، خانوادههایی بوده اند که پس از سالهای طولانی قدرت را از دست داده و سلطنت به خانواده دیگری رسیده است.
جنگ گل ها، خاندان تودور، خاندان استوارت، خاندان هانوور ، خاندان ساکس کوبورگ گوتا و خاندان ویندوزور عناوین دیگر فصول کتابند. علاوه بر یادداشتها و نمایهی پایان کتاب، نویسنده (نیکول هورنینگ) منابعی نیز برای مطالعه بیشتر معرفی کردهاست. همچنین برای آشنایی بهتر خوانندگان، کتاب با اینفوگرافی از رویدادهای مهم پادشاهی بریتانیا آغاز شده است که از ١٨٣٧ همزمان با بر تخت نشستن ملکه ویکتوریا را تا سال ٢٠١٨ که پرنس هری و مگان مارکل ازدواج میکنند، در بر میگیرد. پیشگفتار کتاب با عنوان «تعلق خاطر به سنت» مدخل کوتاه اما بسیار خوبی است برای درک چگونگی کلیت نظام سلطنتی انگلستان و نوع تعامل آنها با جامعه امروز و همچنین نگاه جامعه به ساز و کار پرهزینه نهاد سلطنت میپردازد.
دیگر فصول کتاب «پادشاهی بریتانیا؛ از آغاز تا به امروز» نیز با زبانی روان به مرور رویدادهای تاریخی پادشاهی انگلستان از زمان تأسیس تا امروز میپردازد. ایننظام حکومتی، در حال حاضر به صورت مشروطه سلطنتی اداره میشود. تصمیمات سیاسی کشور برعهده مقاماتی است که با رای مردم انتخاب شده و در صورت نارضایتی مردم قابل تغییرند. ملکه یا پادشاه انگلستان با اینکه به ظاهر در راس حکومت قرار دارند، اما مقامی کاملا تشریفاتی هستند. البته در عصر ویکتوریایی این چنین نبود ملکه یا پادشاه دارای بالاترین قدرتهای سیاسی و تصمیم گیرنده کشور بودند. اما در رهگذر زمان نظام حکومتی نیز دموکرانیک تر شده است. فعالیتهای اعضای سلطنتی در این روزگار بشتر در قالب حضور در مراسمات اجتماعی به ویژه در حوزه امور خیریه است.
در مورد ضرورت یا اهمیت وجود پادشاهی در دنیای امروز، مردم انگلستان نظرات مختلفی دارند. یکی از مهمترین دلایل مخالفت گروهی از مردم با نظام پادشاهی به مسئله توزیع ثروت برمیگردد. چرا که در ایام بحرانهای اقتصادی و کاهش درآمدهای مردم، زمانی که بسیاری از خانواده ها با افت معیشتی روبهرو میشوند، خانواده سلطنتی همچنان در کاخ زندگی مجللی دارند که هزینه آن هم از جیب مالیات دهندگان می رود.
از سوی دیگر برخی از اعضای خانواده سلطنتی نیز با نوع خاصی از زندگی که عضویت در این خاندان بر آنها تحمیل میکند و مانع از برخورداری آنها از آزادیهای دیگر شهروندان است، میانه چندانی ندارند. با این حال اما نظام سلطنتی همچنان در بریتانیا پابر جا مانده و گروه بسیاری از مردم برای آن احترام قائل هستند. برای برخی از آنها خاندان سلطنتی تبلور هویت ملی و تاریخی است و آنها را به کاوش در گذشته خود برای یافتن هویت شان بر میانگیزاند و به شکلی ساده و ملموس آنها را به تاریخ و سنتهای خود پیوند میدهد. حال اگر آن روز فرا برسد که اراده جمعی مردم بریتانیا بر عدم ضرورت وجود نهاد سلطنت نظر داشته باشند از طریق حضور در پای صندوق های رای میتوانند نقطه پایان بر آن بگذارند.
قسمتی از کتاب پادشاهی بریتانیا:
جیمز در میان پادشاهان اروپایی از پیشگامان حمایت از حق الهی پادشاهان بود، اعتقادی مبنی بر اینکه خداوند پادشاهان را برای حکمرانی برمیگزیند، و از این رو پادشاهان فقط در برابر خدا پاسخگو هستند نه هیچکس دیگر. با این حال جیمز بیشتر به سبب ترجمه و انطباق کتاب مقدس با نسخهای که به «نسخه شاه جیمز» معروف است و در سال ۱۶۱۱ منتشر شد مشهور است.
اداره دو پادشاهی تاوان سنگینی برای جیمز داشت. پسر بزرگ او به نام هنری، معروف به پرنس ولز، در سال ۱۶۱۲ درگذشت و پسر کوچکتر جیمز به نام چارلز ولیعهد او شد. جیمز پیش از مرگش در ۲۷ مارس ۱۶۲۵ درباره قدرت فزاینده پارلمان و نیز خطرهایی که در کمین پسرش در مقام پادشاه بود هشدار داد. اما چارلز گوش شنوایی برای نصیحت او نداشت.
برگزیده خدا
چارلز اول هم مثل پدرش معتقد بود خداوند او را به پادشاهی برگزیده است و بنابراین حاضر نبود هیچ قدرت دنیویای بر او سلطه داشته باشد. این نگرش او را در سراسر دوران سلطنتش به دردسر انداخت.
چارلز سه سال اول سلطنتش را در جنگ بود، ابتدا با اسپانیا و سپس فرانسه، این جنگها تا حد زیادی به دلیل جنگطلبیهای دوک باکینگهام بود. دوک که از دوستان نزدیک و مشاور جیمز اول بود در دوران چارلز هم در مقامش باقی ماند و موجب لشکرکشیها و جنگهای پرهزینه و بیهودهای شد که نتیجهاش شکست انگلستان بود.
هرجنگی که درمیگرفت چارلز ناچار بود از پارلمان پول بیشتری درخواست کند، و او هم مانند پدرش معمولا با جواب منفی پارلمان مواجه میشد، عمدتا به این دلیل که دوک باکینگهام منفور بود.
اما قتل دوک هم در سال ۱۶۲۸ تاثیری در بهبود روابط چارلز با پارلمان نداشت. در عوض چارلز به جای رایزنی با مشاوران پروتستانش به طور فزایندهای تحت تاثیر همسر فرانسویاش هنریتا مریا قرار گرفت. او همچنان پول بیشتری مطالبه میکرد و حاضر نبود نظرهای مخالف را بشنود. چارلز که از درگیری با پارلمان خسته شده بود و خود را برگزیده خدا میدانست در مارس ۱۶۲۹ پارلمان را منحل کرد و به مدت ده سال بدون پارلمان فرمانروایی کرد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.