وزن کلمات
درباره نویسنده پاسکال مرسیه:
پاسکال مرسیه (Pascal Mercier) نویسنده کتاب وزن کلمات، با نام اصلی پتر بیری با نام مستعار پاسکال مرسیه، 23 ژوئن 1944 در برن متولد شد. او از 1993 استاد رشتهی فلسفه در دانشگاه آزاد برلین است. کرسی تدریس او فلسفهی زبان و فلسفهی تحلیلی است. مرسیه رمانهای دیگری از جمله سکوت پرلمان، متخصص کود پیانو و حرفهی آزادی را نوشته است که این آخری در زمانی کوتاه به کتابی فلسفی و بسیار پرفروش بدل شد.
درباره کتاب وزن کلمات:
وزن کلمات دربارهی احساس آزادی است که ادبیات به ما میبخشد. مرسیه همچنین به این سؤال بنیادی میپردازد: ما به چه اندازه در انتخابهایمان در زندگی، آزادی عمل داریم؟
سیمون از کودکی شیفتهی زبان بوده و برای سرکشی از خواست والدین، مترجم میشود و میخواهد تمام زبانهای محدودهی دریای مدیترانه را بیاموزد. وقتی همسرش مؤسسهی انتشاراتی را به ارث میبرد، سیمون همراه او میرود و سرانجام، یک خطای پزشکی زندگیاش را زیرورو میکند. این طوفانِ ناخواسته، سیمون را سرِ دوراهی زندگی، به تردید میاندازد.
آنیا دالوتا، نورددویچر روندفونک: «پاسکال مرسیه با هوشیاری و احتیاط اجازه میدهد قهرمان رمانش توانایی ادبی خود را کشف کند. در عین حال ادراک نافذ و چشمگیرش را برای تفاوتهای زبانی به اثبات میرساند… رمانی بسیار عمیق.»
پاسکال مرسیه، یک بار دیگر، رمانی فلسفی به گیرایی قطار شبانهی لیسبون (2004) نوشته است.
قسمتی از کتاب وزن کلمات:
ایتالیایی صحبت کردن آندری با لهجه ی روسی به جملات آرام و بی شتاب اسمیرنوف حالتی خاص و جادویی می داد که بسیار با او، یعنی آندری، تناسب داشت. بلافاصله مشخص شد لیویا کتاب را منتشر خواهد کرد. بعد که درباره ی روس های تبعیدی و معنای زبان برای آن ها صحبت می کردند، آندری ماجرایی را تعریف کرد که به تازگی برای یکی از آشنایانش در اسپلیت اتفاق افتاده بود. او در ورشویک مغازه ی کتابفروشی قدیمی دید. هنگام ورود، صدای زنگی طنین انداخت و او احساس کرد به گذشته ای دور گام برمی دارد. بعد از تلاش های مکرر، می خواست ببیند آیا می تواند در این شهر واژه نامه ی لهستانی روسی پیدا کند یا نه. کتابفروشی پیپی بین دندان هایش داشت و عطر توتون فضا را پر کرده بود.
مرد دچار تردید شد. در کشورهای دیگر، وقتی در مورد کتاب سوال کرده بود، نگاه های سردی به او انداخته بودند؛ نگاه های مرموزی که موجب می شد نگاهش را برگرداند، گویی سوال کاملا نابه جایی پرسیده و از حد خود عبور کرده است. چند کلمه به زبان فرانسوی گفت و در امتداد قفسه ها راه رفت. هرازگاهی هم کتابی را ورق می زد. بعد واژه نامه را دید: بالای قفسه و کنار کتاب های غبارآلود و تار عنکبوت گرفته. وقتی در مورد کتاب سوال کرد، حالت صورت کتابفروشی بسیار آرام شد. آرامش صورتش کم کم فضا را در بر می گرفت. زمان آهسته تر جاری می شد.
پیپ را در زیر سیگاری گذاشت و از میان اتاق گذشت. کمی لنگ می زد. نردبان را به محل مناسب کشید و از آن بالا رفت. مرد- بدون اینکه بتواند دلیلش را بگوید- انتظار داشت کتابفروش، در همان بالای نردبان، گردوخاک کتاب را با فوت بگیرد یا دست کم وقتی پایین آمد این کار را انجام دهد و تار عنکبوت را با دست پاک کند. انجام ندادن این کار بدیمن بود. کتابفروش کتاب را در دست گردو خاکی اش گرفت، به پشت مغازه رفت و آن را در بخاری هیزمی انداخت.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.