فلسفه کامو
درباره نویسنده ریچارد کمبر:
ریچارد کمبر (Richard Kamber) نویسنده کتاب فلسفه کامو، استاد فلسفه و هماهنگ کننده تحقیقات آنلاین فلسفه در کالج نیوجرسی و مدرس مدعو در دانشگاه یوتا میباشد. فعالیتهای او به گونهای طراحی شده است که تعداد کمی از اعضای هیئت علمی از کالجها و دانشگاههای سراسر ایالات متحده را قادر میسازد تا از نزدیک با رهبران جنبش فلسفه تجربی همکاری کنند.
درباره کتاب فلسفه کامو:
فلسفه کامو نوشته ریچارد کمبر سومین جلد از مجموعه بزرگان اندیشه نشر نو است که به تفکرات و روش فلسفی آلبر کامو، فیلسوف و نویسنده بزرگ قرن بیستم پرداخته است.
کتاب ابتدا سرگذشت کامو را بازگو کرده و آثار او را برشمرده است و پس از آن ریشههای دینی اندیشه فلسفی کامو را بررسی کرده و تز لیسانس او، متافیزیک مسیحی و فلسفه نوافلاطونی، را در کانون توجّه قرار داده است. در مرحله سوم هم به سراغ تریلوژی پوچی کامو یعنی بیگانه، کالیگولا و اسطوره سیسوفوس رفته و آنها را نقد کرده است، در نهایت هم به فلسفه اخلاق کامو پرداخته است.
این کتاب شامل پنج فصل است:
فصل نخست، فشردهای است از زندگی و آثار او.
فصل دوم، ریشههای دینی اندیشه فلسفی کامو را مورد کنکاش قرار میدهد.
فصلهای سوم و چهارم به تحلیل سهگانه پوچی او – بیگانه، کالیگولا و اسطوره سیسوفوس – میپردازد.
فصل پنجم آرای کاموی اخلاقپرداز را – در چند نامه به دوست آلمانی، طاعون، انسان طاغی و سقوط – بررسی میکند.
از منظر کمبر، «کشف پوچی در نظر کامو رهاییبخش است. این کشف ما را از توهم آزاد میکند. اگر جهان نظمی اخلاقی، معنا یا معیاری برای داوری انتخابها ندارد، پس چگونه میتوان زندگی معناداری داشت؟» اما کامو «نخستین پیامد» پوچی را چه میداند؟ او به «طغیان اشاره میکند و دو پیامد اضافی را هم ذکر میکند: آزادی و شور.»
قسمتی از کتاب فلسفه کامو:
کامو متفکری فلسفی بود. دلمشغول جایگاه انسان در جهان، معنای زندگی بشری، دلایل زیستن، و اخلاق بود. او علاقۀ خاصی به مسائل مربوط به آگاهی، ادراک حسی، شناخت، ارادۀ آزاد، یا هستی نداشت. او نه به خدا معتقد بود و نه اخلاقیات خاص مسیحی را قبول داشت. دوست داشت خودش را پاگانی بنابه غریزه بداند: انسانی عاشق لذّات ملموس و جسمانی این جهان و نه رحمتهای اثیری آسمان.
امروز مامان مُرد. شاید هم دیروز، نمیدانم. از خانه سالمندان تلگرامی به دستم رسید: «مادر درگذشت. خاکسپاری فردا. با تقدیم احترامات.» این چیزی را نمیرساند. شاید هم دیروز بوده است.
گیرایی زیاد این چند جمله مختصر در این است که حسّی فوری و برآشوبنده از بیگانهای به ما میدهد که به استقبالش رفتهایم. کلمه فرانسوی «مامان» کلمهای است که بچّهها در مورد مادرشان به کار میبرند. بنابراین، جمله اوّل لحن خودمانی دارد. از این جمله پیداست که گوینده با «مامانش» صمیمی بوده و فقدان او غمگینش کرده است. امّا جمله دوّم چیزی بهکلّی متفاوت را القا میکند. جمله دوّم توجّه را از خود مرگ به تاریخ مرگ برمیگرداند. باقی جملات هم همین احساس را تأیید میکنند. گوینده به نظر بیشتر مثل کارمندی میآید که مشغول وارسی تاریخ مرگ است و نه مثل فرزندی که داغدار مادر است. آوردن تلگرام خانه سالمندان در این قطعه آغازین، تقریبآ با تمسخر، اشارتی به سبک تلگرافی گوینده دارد: جملات کوتاه ازهمگسیخته. تلگرامها را معمولا با حداقل کلمات مینویسند چون پول تلگرام را باید بر حسب تعداد کلمات پرداخت. گوینده این رمان هم تقریبآ همینقدر در مورد کلماتش خسّت به خرج میدهد. همانگونه که سارتر در معرفی کتاب در ۱۹۴۳ خاطرنشان کرد، جملات بیگانه هریک «جزیرهای» هستند.
راوی بیگانه کیست؟ رمان پیشتر که میرود، ما کمکم متوجه میشویم که گوینده مرد جوان مجرّدی است که در الجزایر زندگی میکند و کارمند یک شرکت کوچک است. متوجه میشویم که نام خانوادگیاش مورسو است، امّا هرگز نمیفهمیم اسم کوچکش چیست.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.