سبد خرید

فردا بدون من

ناشر : شقایقدسته: , , ,
موجودی: موجود در انبار

245,000 تومان

چه پیاده‌روهایی که با هم قدم نزدیم…
چه پاییزانی که بی هوای دونفره‌ی تو گذشت!
چه حرف‌هایی که نگفتیم!
چه راز‌ و نیازهایی که نشنیدیم!
چه لبخندهایی که پرپر نشد!
چه بغض‌هایی که نگریستیم!
چه خاطراتی که بی تو گمند!
چه نقطه‌چین‌هایی که خالی ماندند!
چه دوستت دارم‌هایی که روی لب‌ها خشکیدند!
بعد از تو انگار جهان در خود فشرده شد.
کوچک و کوچک‌تر،
اندازه‌اش حالا دست من است.
دست‌هایم را که از دو سمت بگشایم می‌توانم جهان را وجب کنم.
قد آغوشی‌ست که نگرفتمت…

تعداد:
مقایسه



فردا بدون من

درباره نویسنده نیلوفر لاری:

نیلوفر لاری نویسنده کتاب فردا بدون من، متولد  1360 است. او تا کنون بیش از 30 رمان نوشته است.

درباره کتاب فردا بدون من:

ماجرای این رمان، زندگی دختر جوانی است که به همراه مادر و خواهر کوچک‌ترش در یکی از محله‌های فقیرنشین تهران اجاره‌نشین هستند و روزگار سختی را می‌گذرانند. پدربزرگ خانواده که مردی متمول و ساکن مشهد است قصد دارد آن‌ها را برای زندگی نزد خود بیاورد اما دختر جوان این داستان، بنا به دلایل خانوادگی، کینه‌ی شدیدی نسبت به پدربزرگ و خانواده‌ی پدری خود دارد و درنهایت با نارضایتی کامل و جنجال مجبور به تن دادن به خواست پدربزرگ می‌شود و مدام در ذهن خویش خاطرات تلخ گذشته را مرور می‌کند و با کینه‌ای به وسعت جهانش پا به خانه‌ی پدربزرگ می‌گذارد؛ اما هدف اصلی او از آمدن به این خانه چیزی نیست جز انتقام از پدربزرگ و اقوام پدری‌اش که همه را مسبب تمام بدبختی‌ها و ناکامی‌های زندگی خود می‌داند و…

اگر به خواندن رمان‌های ایرانی با ساختار احساساتی‌گری که ماجرایش جذاب و پرتعلیق باشد علاقمند هستید، بدون شک از خواندن این کتاب لذت خواهید برد.

شادی داودی: «کم پیش می‌آید رمان‌های عاشقانه‌ی صرف را بپسندم اما این کتاب به دلیل ماجرای دلچسب و تعلیق و رعایت المان‌های اصول رمان‌نویسی به شدت مورد تاییدم قرار گرفت و از خواندنش لذت بردم.»

قسمتی از کتاب فردا بدون من:

تانگاه مشتاقم توی حوض آبی چشمان فرهاد غرق شد، نفسم یک لحظه رفت و برنگشت. با پشت دستم هول هولکی دور لب هایم را پاک کردم. همزمان با تکان سرم سلام دادم. خیلی محجوبانه جواب سلامم را داد و از من سراغ آرش را گرفت. گفتم رفته و تاعصری برنمی گردد. چقدر نجیبانه از تعقیب نگاه های شیفته وار من می گریخت! کمی تعلل کرد. انگارمی خواست چیزی بگوید. نمی دونم امری، فرمایشی چیزی که از گفتنش تردید داشت.

تا اینکه بالاخره دل به دریازد و شرمگنانه گفت: _ببخشید .من می تونم از تلفن شما استفاده کنم؟ عجیب بود. چمدر برای خدمت کردن به او سر از پا نمی شناختم!؟نمی دانم به وضوح مشخص بود یا توانسته بودم ظواهر را تا حدودی حفظ کنم؟ با اشاره به گوشی تلفن روی میز گفتم: _خواهش می کنم. بفرمایید. _ممنونم. با قد و قامت بلندش آرام ازمقابلم گذشت. خداراشکر که عاطفه اینجا نبود و ندید که توی روز روشن چقدر دلم برای این پسر

خوشتیپ ضعف می رود! بقدری آرام با آنسوی خط صحبت می کرد که من هرچه گوش تیز کردم به جز چند کلمه ” باشه، نه، آره ” نشنیدم. تا صحبت هایش تمام شود یک گوشه ایستادم و با خیال راحت یک دل سیر تماشایش کردم. پوستی صاف و برنزه ای داشت. خیلی دلم می خواست بدانم رنگ چشمانش را از کی به ارث برده؟ پدرش؟ یامادرش؟ به قول عاطفه اروپایی. موهای صاف و خرمایی رنگی داشت. ترکیب چهره اش آرتیستی بود…

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی

نوبت چاپ

سال چاپ

1401

تعداد صفحات

752

زبان

موضوع

,

شابک

9789642162239

وزن

800

جنس کاغذ

,

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “فردا بدون من”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...