شکست عادتهای کهنه
درباره نویسنده جو دیسپنزا:
جو دیسپنزا نویسنده کتاب شکست عادتهای کهنه، (زاده 22 مارچ 1962) یک متخصص آمریکائی در نقش و عملکرد مغز انسان است. او نویسنده کتاب پرفروش ماورای طبیعی شدن و ذهن خود را رشد دهید میباشد و چند DVD و CD در مورد سمینارهای گذشتهی خود به بازار داده اند. ایشان بخاطر شرکت در فیلم مستند چه چیزی می دانیم؟ در سال ۲۰۰۴، از سری برنامههای بسیار پرطرفدار مشهور شدند. کار و تحصیلات دکتر دیسپنزا، در زمینههای عصب شناسی، علوم عصب شناسی، بیولوژی سلولی، شکل گیری حافظه، افزایش سن و طول عمر است. ایشان دکترای کایروپراکتیک نیز دارند و عضو افتخاری هیئت ملی بازرسان کایروپرکتیک، در آمریکا هستند. سالها پیش، در اثر تصادف، چندین استخوان کمر ایشان شکست.
پزشکان تشخیص دادند که ایشان هرگز قادر به راه رفتن نخواهند بود. دکتر دیسپنزا همیشه به نیروی بالقوهی بشری علاقمند بودهاند. ایشان شدیداً اعتقاد دارند که قدرتی که جسم ما را خلق میکند، میتواند بیماری یا جراحات را نیز شفا دهد. از این رو او تصمیم گرفت تا علیرغم توصیهی پزشکانش، جراحی کمر انجام ندهد و بجای آن خودش را به این قدرت عظیم تسلیم نماید. حدود ۱۲ هفته بعد، او با بهبودی کامل به کارش بازگشت. بعد از این تجربهی تغییر دهندهی زندگی، او به سراسر دنیا سفر کرد تا دربارهی بهبودی خود به خود یا تغییر ناگهانی یک بیماری به سوی بهبودی، بدون دلیل پزشکی تحقیق نماید.
درباره کتاب شکست عادتهای کهنه:
یکی از بزرگترین دروغهایی که ما راجع به خود و ماهیت حقیقیمان باور کردهایم این است که ما چیزی نیستیم جز موجوداتی جسمی که بر حسب واقعیت مادی تعریف میشویم و عاری از بُعد و انرژی حیاتی بوده و از خداوند جدا افتادهایم – البته به گمانم تا به اینجا پذیرفته باشید که خداوند در درون و در پیرامون ماست. این نوع کتمان حقیقت راجع به هویت واقعی ما نه تنها معادل اسارت و بردگی است، بلکه همچنین ما را به این نتیجه میرساند که موجوداتی متناهی هستیم و در این زندگی فاقد معنا گرفتار شدهایم.
این عقیده که هیچ قلمرو و حیاتی در ورای قلمروی جسم وجود ندارد و ما هیچ تسلطی بر تقدیر خود نداریم، حقیقتی نیست که من و شما آن را بپذیریم. امیدوارم این کتاب ذرهای بر دانش شما اضافه کند و به شما کمک کند خود واقعیتان را مشاهده کنید. شما موجودی چندبعدی هستید که واقعیت را خلق میکند. تمام تلاش من در این کتاب برای این بوده است که کاری کنم شما این ایده را به عنوان قانون و باور جدید خود بپذیرید. شکستن عادتهای کهنه به این معناست که شما باید ذهن خود را از دست داده و ذهن جدیدی برای خود خلق کنید.
اگر بتوانیم خود را از نظر زیستی، انرژیایی، جسمی، احساسی، شیمیایی، عصب شناختی و ژنتیکی تغییر دهیم. و دیگر بر اساس این پیش فرض ناخودآگاه زندگی نکنیم. که زندگی فقط یعنی رقابت، تقلا، موفقیت، شهرت، زیبایی جسمی، جذابیت جنسی، دارایی و قدرت، آنگاه میتوان گفت خود را از قید و بند دنیا رها کردهایم. به گمان من این دستور العمل موفقیت باعث شده که ما در بیرون خود به دنبال پاسخ و سعادت حقیقی باشیم، حال آنکه پاسخ واقعی و شادی حقیقی همواره در درونمان بوده است.
قسمتی از کتاب شکست عادتهای کهنه:
آن چه بیشتر مردم نمی دانند. این است که وقتی در مورد تجربه ای فکر می کنند که بار عاطفی بالایی دارد، درواقع دارند مغز را مجبور می کنند که همان دنباله ها و الگوهای قبلی را اجرا کند. آن ها با تقویت این مدارها و تبدیل آن ها به شبکه های قوام یافته، مغزشان را در گذشته سیم پیچی می کنند. آن ها هم چنین همان مواد شیمیایی قبلی را در مغز و بدن (به میزان متفاوت) تکثیر می کنند. گویی که همان رویداد را دوباره در این لحظه تجربه می کنند. این مواد شیمیایی بدن را عادت می دهند که احساس را بیشتر به خاطر بسپرد. هم نتایج شیمیایی فکر و احساس و احساس و فکر و هم فعالیت و سیم پیچی نورون ها باعث می شوند مغز و بدن شرطی شود و وارد یک مجموعه ی متناهی از برنامه های خودکار گردد.
ما می توانیم یک رویداد گذشته را بارها و بارها زندگی کنیم. شاید هزاران بار در طول عمر. همین تکرار ناخودآگاه است که بدن را عادت می دهد تا این حالت عاطفی را به خاطر بسپرد. درست همان طور که ذهن ناخودآگاه این کار را انجام می دهد و شاید حتی بهتر از آن.
وقتی بدن بهتر از ذهن ناخودآگاه به خاطر می سپرد ـ یعنی وقتی بدن تبدیل می شود به ذهن ـ عادت شکل می گیرد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.