سبد خرید

شب‌های تهران

ناشر : توسدسته: , ,
موجودی: 1 موجود در انبار

450,000 تومان

غزاله علیزاده «شب‌های تهران» را در نیمه‌ی اول دهه ۶۰ تمام کرد. قبل از نوشتن «خانه ادریسی‌ها»، اما فقط فصل آخرش، بعد از بازنویسی، به‌نام «جزیره» در مجموعه داستان «چهارراه» در سال۱۳۷۳ منتشر شد.
عادت او بود که روی تخت، زیر پتو یا شمد، به‌مناسبت فصل، دراز می‌کشید و چشم‌هایش را با شال سیاهش می‌پوشاند و داستان‌هایش را تقریر می‌کرد. از قدیم این شیوه‌ی داستان‌سرایی او بود.
«شب‌های تهران» از روی همین دستنوشته‌ی منشی‌ها که گاه به‌علت تندنویسی، کلمه‌یی، جمله‌یی ناخوانا می‌افتاد به‌زحمت و با شکیبایی خوانده شد و رونویسی و سرانجام به‌زیور طبع آراسته شد…

1 عدد در انبار

مقایسه



شب‌های تهران

درباره نویسنده غزاله علیزاده:

غزاله علیزاده نویسنده کتاب شب‌های تهران، (بهمن ۱۳۲۷–۲۱ اردیبهشت ۱۳۷۵)، نویسنده ایرانی که از آثار مشهور او رمان دوجلدی خانه ادریسی‌ها است. او کار ادبی خود را از دهه چهل خورشیدی و با انتشار داستان‌های کوتاه در مشهد آغاز کرد. وی دو بار ازدواج کرد. بار نخست با بیژن الهی، که حاصل آن یک دختر به نام سلمی است، و بار دیگر با محمدرضا نظام شهیدی. وی همچنین دو دختر که از بازماندگان زلزله سال ۱۳۴۱ بوئین زهرا بودند را به فرزندی پذیرفت.

درباره کتاب شب‌های تهران:

غزاله علیزاده در رمان شب های تهران، به شرح حالات درونی و افکار افراد متفاوتی از طبقهٔ خرده‌مالکان و بورژوا می‌پردازد. ۳ قهرمان داستان یک مرد و ۲ زن هستند که سرنوشت و زندگی‌شان به‌هم گره خورده است.

بهزاد نقاش جوانی روشنفکر و عضو یک خانواده‌ٔ اشرافی است. او عاشق دختری به نام آسیه می‌شود. دختری که آشفته است و نمی‌تواند آن چیزی را که در وجودش می‌خواهد، پیدا کند. هرچند رابطه‌ای بین او و بهزاد آغاز می‌شود اما مدتی بعد آسیه تصمیم دیگری می‌گیرد. او می‌خواهد مسیر دیگری برود و نسترن پس از مدتی وارد داستان می‌شود.

شب های تهران فقط یک داستان عاشقانه نیست؛ این کتاب فضای روشنفکری و افکار جوانان دههٔ ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ شمسی را به تصویر کشیده است و فضای متفاوتی را بازگو می‌کند.

قسمتی از کتاب شب‌های تهران:

جوان‌ها تنها ماندند و محض شروع گفتگو دنبال مطلبی در ذهن خود می‌گشتند، اما نمی‌یافتند. بهزاد بزرگ‌تر بود و آداب و تربیت دیگری داشت، برایش کسالت‌آور بود فضای نیمه‌تاریک، بوی ماندهٔ غذای ظهر، اثاث قهوه‌یی تیره و استوانهٔ نوری که از پشت پردهٔ توری زرد و اریب می‌تابید و ذرات خاک و حلقه‌های دود در آن شناور بودند. بهزاد به پیشنهاد گفت در باغ مهمانخانه گردش بکنند. فرزین و نسترن با شوق بلند شدند.

میان جادهٔ شن‌پوشی که با ردیفی از شمشادهای براق و سبز، گل‌خوشه‌های براق و درختچه‌های لیمو تا ساحل می‌رفت قدم زدند. نسیم گرم بهاری موهای دخترک را آشفته می‌کرد و پوست لطیف او چون انگور رسیده شفاف و روشن بود. رشته مویی را دور انگشت می‌پیچید و ول می‌کرد یا لحظه‌یی میان لب‌ها نگه می‌داشت.

مرد جوان با سرخوشی آه کشید:

«عجب هوای خوبی! بهار هیچ جا شبیه اینجا نیست.»

خم شد و بر سبزه‌ها دستی کشید، گل پنیرکی را چید و به دختر داد. فرزین جلو می‌رفت و سنگی را با نوک پا می‌زد، دختر گل کوچک را گرفت و بویید و چشمان خود را بست:

«گل‌های وحشی بوی عجیبی دارند.»

«یک کم گس و تلخ، بوی تکی دارند.»

«من برایشان می‌میرم، یک چیز دیگر هم هست، حدس می‌زنید؟»

بهزاد به فکر فرو رفت:

«نه، خودتان بگویید.»

دختر چشم بست:

«از آنهایی که در جنگل‌ها، وسط علف‌ها، توی تاریکی‌اند، از کفشان حباب‌ها آرام بالا می‌آیند.»

بهزاد تبسمی کرد:

«در شهر آرل، جایی که قبلاً بودم، چشمهٔ کوچکی بود از توی سنگ می‌جوشید.»

چشمان او درخشید. فرزین در نیزار بالا و پایین می‌رفت، پیش پای او مرغان آبی می‌پریدند:

«یک نی‌لبک بسازم؟»

«با چی بسازی؟»

«قلم‌تراش دارم.»

«یکی بساز ببینم.»

مرد جوان و دختر رو به ساحل رفتند، نزدیک آب نشستند و امواج ریز و کوتاه با تاج‌هایی از کف تا پایشان رسید و قطره‌های آب را بر چهره و اندامشان پاشید، خندیدند، بهزاد صورت را خشک کرد:

«سواحل اینجا قشنگ‌تر است.»

«قشنگ‌تر از فرانسه؟»

«من بیشتر می‌پسندم، چون ساکت و خلوت است.»

«ولی من از شلوغی بیشتر خوشم می‌آید- صورت‌های ناشناس، بوتیک‌ها و کافه‌ها، چترهای آفتابی.»

پسر جوان پس از سکوت کوتاهی گفت:

«جایی که من دوست داشتم یک باغ ساحلی بود، مردهای پیر در سایهٔ درخت‌ها روزنامه می‌خواندند، بچه‌ها روی چمن‌ها بازی می‌کردند، پر از کبوتر بود (آهی کشید) جای قشنگی بود.»

دختر مشتی شن برداشت، از کف دست‌هایش آهسته پایین ریخت:

«شما شاعرید؟»

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی

نوبت چاپ

9

سال چاپ

1402

تعداد صفحات

640

زبان

موضوع

,

شابک

9789643155155

وزن

610

جنس کاغذ

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “شب‌های تهران”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...