روسها در ایران
درباره نویسندگان یلنا آندرییوا و رودی متی:
یلنا آندرییوا و رودی متی ویراستاران کتاب روسها در ایران هستند.
یلنا آندرییوا دانشیار تاریخ در دانشکده نظامی ویرجینیاست، دلبستگیهای پژوهشی او عبارت است از تاریخ و فرهنگ ایران در سده نوزدهم و آغاز سده بیستم و استعمار و امپریالیسم در خاورمیانه و آسیا، او نویسنده کتاب روسیه و ایران در بازی بزرگ (۲۰۰۷) است.
رودی متی استاد برجسته کرسی تاریخ جان و دوروتی مونروئه در دانشگاه دلاور و برنده چندین جایزه است، از جمله جایزه کتاب تاریخی آلبرت در سال ۲۰۰۶، جایزه سعیدی سیرجانی در سال ۵-۲۰۰۴، و جایزه کتاب دوستی انگلیس و کویت در سال ۲۰۱۲. او ریاست انجمن پژوهشی جوامع فارسی زبان و نیز ریاست بنیاد میراث ایرانی را در کارنامه دارد. دیگر آثار او عبارتند از: لذت جویی مخدر و مسکر در تاریخ ایران، از ۱۵۰۰ تا ۱۹۰۰ میلادی (۲۰۰۵)، ایران در بحران انحطاط صفویه و سقوط اصفهان (آی. بی. تائوریس، ۲۰۱۲) و (همراه با ويلم فلور و پاتریک کلاوسون) تاریخ مالی ایران، از دوره صفوی تا قاجار (آی. بی. تائوریس، ۲۰۱۳).
درباره کتاب روسها در ایران:
بیاعتمادی به غرب یکی از مؤلفههای بارز ژنتیک سیاسی روسهاست؛ گویی حقارتی تاریخی بر شانههای این مردمان در مواجهه با غرب سنگینی میکند؛ از این رو میکوشند آن احساس حقارت را با نگاهی برتری جویانه در مواجهه با همسایگان آسیایی و شرقی جبران کنند. روسها در مواجهه با اروپاییان خود را اروپایی نمیپندارند، اما در مواجهه با کشورهای شرقی و آسیایی از موضعی بالا به پایین رفتار میکنند. از این رو، ملی گرایی روسی در نوع خود کم نظیر است، زیرا روسها نه خود را غربی میدانند و نه شرقی میپندارند؛ آنها روساند. این امر شناخت روسیه را برای ما دشوار میکند. این کتاب در مطالعهای موشکافانه نقش دولت، سیاستمداران، بازرگانان، شخصیتهای متنفذ، نظامیان، مهندسان و معماران روس را در ایران واکاوی کرده و میکوشد نور بیشتری بر همسایه شمالی بتاباند و شناخت و دانش انسان ایرانی را از روسیه ارتقا بخشد.
قسمتی از کتاب روسها در ایران:
درگیری دیرپای روسیه در امور ایران از پایان سده هجدهم و آغاز سده نوزدهم شروع شد، یعنی زمانی که برای پیشبرد نفوذ روسیه در این مسیر نوین نامناسب مینمود. روسیه در سیاست خارجی خود در آن زمان در کشورهای دیگر نگرانیهای شدیدتری داشت که شامل نبردهای مکرر با دشمن همیشگی اش، امپراتوری عثمانی، تجزیه لهستان، انقلاب فرانسه و جنگهای ناپلئونی بود. اگر بتوان بازآفرینی گرایشهای اشراف (روسی) توسط لئو تولستوی در نیم سده بعد را باور کرد، ایران و قلمروهای مورد منازعه در قفقاز ذهن و اندیشه افراد رده بالای جامعه روسیه را پیش و در زمان نبرد حماسی بزرگ با ارتش بزرگ ناپلئون در ۱۸۱۲ تسخیر کرده بود.
او افسری را توصیف میکند که در زمان زندگی در مسکو جامههای «ایرانی» میپوشید، گرچه این مرد هنگامی که راهی نبرد با فرانسه شد، رزمجامه های افسران محافظ را به تن کرد جوان اشرافی دیگری نیز که شیفته شکوه نظامی شده بود اسب خود را «کاراباخ» (از روی نام قره باغ که مایه ستیز ایران و روسیه شده بود) نامید، (گرچه آن اسب در اصل از اوکراین بود).
حتی اگر روسیه درگیر تحولات ضروریتر دیگری هم نشده بود، گسترش آن در مسیر ایران با موانعی جدی روبرو میشد. این کشور فاقد مرز مشترکی با ایران بود که دودمان نوین قاجار، آن را دگربار یکپارچه کرده بود. افزون بر این، دسترسی به قلمروهای مورد منازعه برای روسها دشوار بود. بیشتر قفقاز بیرون از سیطره روسها بود؛ مسیرهای دریایی مازندران جایگزین نامناسبی برای راههای زمینی بود زیرا ناوگان دریایی روسیه، وضعیت ناگواری داشت.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.