روسیه در خاورمیانه چه میخواهد؟
درباره نویسنده دمیتری ترنین:
دمیتری ترنین (Dmitri Trenin) نویسنده کتاب روسیه در خاورمیانه چه میخواهد، عضو شورای سیاست خارجی و دفاعی روسیه است. او متولد ۱۹۵۵، سرهنگ بازنشسته ضداطلاعات ارتش روسیه است که پس از ۲۱ سال خدمت در سال ۱۹۹۴ به شعبه مسکوی بنیاد کارنگی برای صلح بینالملل پیوست و در دسامبر ۲۰۰۸ مدیر اینمرکز شد. او تا سال ۲۰۲۲ که از حمله نظامی روسیه به اوکراین جانبداری کرد، مدیر اینموسسه بود اما بهدلیل اینموضعگیری برکنار شد.
درباره کتاب روسیه در خاورمیانه چه میخواهد:
دمیتری ترنین در کتاب روسیه در خاورمیانه چه میخواهد، نگاهی به تاریخ مناسبات خارجی روسیه به شرق و خاورمیانه دارد. بهانه نوشتن کتاب هم حضور نظامی روسیه در جنگ سوریه است. نگاه تاریخی کتاب از زمان پیدایش امپراتوری روسیه آغاز میشود و تا دوران پس از فروپاشی شوروی ادامه پیدا میکند. ترنین میگوید ایده نوشتن اینکتاب را لوئیز نایت مدیر نشر پالیتی مطرح کرده و از او خواسته مساله مداخله نظامی روسیه در سوریه را دنبال کند. جنگ داخلی سوریه از مقاطع تعیینکننده تاریخ معاصر خاورمیانه است؛ مانند اشغال نظامی عراق توسط آمریکا در سال ۲۰۰۳.
مساله سوریه هم مانند عراق، پیامدهای جهانی داشت و اشغال عراق توسط آمریکا، بالاترین سطح سلطه آمریکا از روزگار جنگ سرد تا امروز بوده است. پس از بحران عراق، تحولاتی از بحران اقتصادی جهانی ۲۰۰۸ تا بهار عربی، بحران اوکراین و جنگ سوریه، پایان موقعیت منحصربهفرد آمریکا در منطقه را اعلام میکردند و مقدمات حضور چندکشور بزرگ اما نابرابر ازنظر اندازه و قدرت را خبر میدادند؛ هرکدام از اینکشورها دنبال اثرگذاری و ایده موردنظر خود بودند. سرهنگ ترنین میگوید البته مسکو جای واشنگتن را بهعنوان بازیگر اصلی یا تامینکننده اصلی امنیت در خاورمیانه نگرفت چون نه علاقه و نه قصدی برای تحقق اینامر داشت، نه منابع مورد نیازش را. در عوض، روسیه از شرایط پساشوروی که مستلزم حضورش در سرحدات امپراتوری پیشین و غیبت در دیگر نقاط جهان بود، گذر کرده است.
کتاب «روسیه در خاورمیانه چه میخواهد؟» ۴ فصل اصلی دارد که بهترتیب عبارتاند از: «تاریخ»، «جنگ»، «دیپلماسی» و «تجارت». در فصل اول اینعناوین درج شدهاند: «روسیه به جنوب میرود»، «در فاصله دو جنگ جهانی»، «اتحاد شوروی وارد خاورمیانه میشود»، «جنگهای ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳ اعراب و اسراییل»، «انقلاب ایران و جنگ افغانستان»، «جنگ خلیجفارس و مرگ اتحاد جماهیر شوروی»، «ناشناختگی فدراسیون روسیه»، «۱۱ سپتامبر و حمله آمریکا به عراق»، «بهار عربی»، «بحران لیبی» و «بحران سوریه».
در دومین فصل کتاب ۷ بخش «جنگ انتخابها»، «اهداف و راهبرد جنگ»، «نبرد هوایی»، «جنگ ائتلافی»، «تلفات»، «جنگ و صلح» و «نتایج اولیه» درج شدهاند. سومینفصل کتاب با عنوان «دیپلماسی» هم ۹ بخش دارد که به اینترتیباند: «روسیه و مناقشه فلسطینی_اسراییلی»، «اسراییل_سوریه»، «ایران و اسراییل»، «ایران و ترکیه»، «ترکیه و کردها»، «شیعه_سنی، ایران و حکومتهای حاشیه خلیجفارس»، «کشورهای حوزه خلیج فارس و ایران»، «مصر: مبارک، مرسی و سیسی» و «طرفهای درگیر در جنگ لیبی».
فصل چهارم کتاب هم دربرگیرنده ۳ بخش «تسلیحات»، «انرژی» و «سایر مراودات اقتصادی» است.
قسمتی از کتاب روسیه در خاورمیانه چه میخواهد:
برای روسیه جنگ سوریه در حکم تلاشی بود تا در مقام مقایسه با نبرد افغانستان در دورهی شوروی، در ابعاد وسیعتری برای برقراری ائتلاف بکوشد. روسها باید علاوهبر ارتش سوریه و نیروهای طرفدار بشار اسد، با ایرانیان و نیروهای متحد آنها نیز هماهنگ میشدند. مسکو باید با بغداد هم، که حریم هواییاش برای بمبافکنهای استراتژیک و موشکهای کروز روسیه حیاتی بود، هماهنگ میبود. بههمینمنظور، مقر هماهنگی ائتلاف روسیه_ایران_سوریه_عراق در بغداد برپا شده بود.
اتحاد مسکو با دمشق هیچگاه در حد ایدهآل نبود. روسیه از اسد بهعنوان ستون اصلی حکومت سوریه حمایت کرد، چراکه وی از نادر رهبران عرب بود که از تسلیم شدن در برابر شورش سر باز زده و به نحو مطلوبی به مسکو وابسته بود. در فاصلهی سالهای 2012 تا 2014، مسکو به دنبال آن بود تا در کوششی همراه با مخالفان رژیم اسد به راهحلی سیاسی دست یابد و درحالیکه بیم آن میرفت که موفقیت چنین تحرکاتی پایان حکمرانی اسد باشد، تلاش روسها اغلب از سوی دمشق با مانع مواجه میشد.
بااینحال در سال 2015، روسیه و سوریه بهطور تماموکمال متحدان نظامی یکدیگر قلمداد میشدند. سوریه حق استفاده از یک پایگاه هوایی را برای مدتی نامحدود به روسها اعطا و همچنین اجارهی زیرساختهای دریایی را نیز به مدت چهلونه سال تمدید کرد؛ و این در حالی بود که حملات هوایی روسیه دشمنان رژیم اسد را نابود میکرد. واحدهای پدافند هوایی سوریه تحت فرمان رهبری واحد با سامانههای توانمندتر روسی هماهنگ شده بودند و این بر قابلیت آنها افزوده بود.
بااینحال، بعد از ورود روسیه به جنگ در سال 2015 نیز مسکو و دمشق همیشه با هم در توافق کامل نبودند. سرگی لاوروف به کنایه عنوان کرده بود که سوریه هیچگاه آنطور که ترکیه متحد آمریکاست، متحد روسیه نبوده است. کرملین از استراتژی مردد و غیرواقعگرای اسد ناخشنود بود. روسیه با بشار اسد درخصوص لزوم پاکسازی تمام و کمال سوریه از مخالفان وی موافق نبود. تنها چند هفته پس از آغاز عملیات هوایی، اسد برای انجام مذاکرات مهمی به مسکو فراخوانده شد و بهوسیلهی هواپیمایی نظامی برای دیدار پوتین به کرملین رفت. در مقطعی دیگر نیز پوتین وزیر دفاع خود، سرگی شویگو را به سوریه فرستاد تا از دمشق بخواهد که با مسکو هماهنگ باشد. بههرحال، روسیه از همان ابتدا خواستهی مخالفان مبنی بر عزل بشار اسد بهعنوان پیششرط مذاکرات را رد کرده بود.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.