روسیه بدون پوتین
درباره نویسنده تونی وود:
تونی وود (Tony Wood) نویسنده کتاب روسیه بدون پوتین، نویسنده سیاسی بریتانیایی-مکزیکی درباره روسیه است. وود دکترای خود را در دانشگاه نیویورک در سال 2020 به دست آورد و از سال 2020 تا 2022 پژوهشگر و مدرس مطالعات آمریکای لاتین در پرینستون بود. تحقیقات او بر چگونگی تفکر چپ رادیکال آمریکای لاتین در مورد نژاد، طبقه، ملت و امپراتوری در دوره بین دو جنگ متمرکز است و ارتباطات بین مکزیک، کوبا و اتحاد جماهیر شوروی را دنبال میکند.
درباره کتاب روسیه بدون پوتین:
کتاب روسیه بدون پوتین نخستین بار در سال 2018، بعد از انتخاب ولادیمیر پوتین برای گذراندن آخرین دوره پیاپی ریاست جمهوری خود تا 2024 منتشر شد. هدف نویسنده بررسی میراث به جامانده طی سی سال گذشته برای جانشینان اوست و عنوان کتاب نیز از این چشم انداز انتخاب شده است.
کتاب پیشرو، ۶ فصل و یک «سخن تکمیلی» دارد. عناوین ۶ فصل کتاب بهترتیب عبارتاند از: «آن مرد و نظام»، «چهرههای قدرت»، «ارثیههای سرخ»، «اپوزیسیون چندپاره»، «بعد از میدان» و «روسیه در جهان». بخش «سخن تکمیلی» هم سال ۲۰۲۰ نوشته شده است.
قسمتی از کتاب روسیه بدون پوتین:
اما من معتقدم که قائل بودن به حضور موازی قدیم و جدید همچنین کمک میکند تا ابعاد وسیع طبقه متوسط روسیه _ بر حسب تعریف ذهنی _ آن را تبیین کنیم. شهروندان کشور در چارچوب هویتهای چندگانه و دارای همپوشانی زندگی میکردند. میلیونها نفر میتوانستند موقعیت خود در نظام سرمایهداری جدید را بر اساس مقولات شوروی تفسیر کنند. بهعنوان مثال، کارگران ماهر یدی، جایی را در میانه نردبان منزلت و درآمد شوروی اشغال کرده بودند؛ بعد از ۱۹۹۱، کارگران یدی بهتدریج کاملا به زیر ناحیه میانی سلسلهمراتب مختلف پساشوروی لغزیدند. با وجود این، افزایش میانگین دستمزدها بعد از سال ۲۰۰۰، و دسترسی جدیدی که به کالاهای مصرفی فراهم کرد، به بسیاری از کارگران اجازه داد تا مدعی عضویت در طبقه متوسطی باشند که بر حسب بسیاری دیگر از معیارها راهی به آن نداشتند، که مهمترین آن معیار مالکیت خانه بود.
در واقع، بخش عمدهای از کسانی که اکنون خود را «طبقه متوسط» میدانستند، مردم زحمتکشی با تمکن بسیار معمولی بودند. بسیاری از آنان در جایی سکونت داشتند که ایوگنیا پیشچیکووا با اشاره به ساختمانهای دوران خروشچف، که بیشتر جمعیت هنوز در آنها زندگی میکردند، لقب «روسیه پنجطبقه» به آن داده بودند. به نظر او عادات مصرفی آنها، متضمن فرایندی صبورانه در جستوجو و مقایسه بود، که هر خریدی را با اهمیت میکرد، تقریبا مینیاتوری از مناسک مهم زندگی [مراسم مربوط به تولد و بلوغ و ازدواج و نظایر آن].
به یک معنی، این امر آنها را به «مصرفکنندگان آرمانی» تبدیل میکرد: «بسیار وفادارتر و مطلعتر از کسانی که وضعشان بهتر از آنهاست، زیرا در نزد گروه دوم، فاصله میان میل به خرید چیزی و انجام خرید خیلی کوتاه است.» اما در همان حال، بسیاری از کسانی که ممکن بود بر حسب منزلت حرفه و سطح تحصیلات خود بهعنوان طبقه متوسط تعریف شوند، دچار کاهش دستمزد و حتی فقر بودند. در تحقیقی در ۲۰۱۰، کسانی که مدرک تحصیلی بالا داشتند یک پنجم کسانی را که «فقیر» (Poor) یا «نابرخوردار» (disadvantaged) شناخته میشدند، تشکیل میدادند. این بخشهای «طبقه متوسط» در حال پرولتریزه شدن بودند، حتی به موازات آنکه پرولتاریای سابق خود را بهعنوان «طبقه متوسط» بازتعریف میکرد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.