روانشناسی و دین
درباره نویسنده کارل گوستاو یونگ:
کارل گوستاو یونگ (Carl Gustav Jung) نویسنده کتاب روانشناسی و دین، زادهی 26 جولای 1875 و درگذشتهی 6 جون 1961، روانپزشک، فیلسوف و نویسندهای سوئیسی بود که به خاطر فعالیتهایش در روانشناسی و ارائهی نظریاتش تحت عنوان «روان شناسی تحلیلی» شناخته میشود. یونگ در کسویل سوییس متولد شد. او در جوانی مجذوب علم و فلسفه شد و دانشگاه بازل برای تحصیل در رشتهی پزشکی به او بورس داد. یونگ پس از مدتی به عضویت انجمن مناظرات دانشگاه درآمد. او بیش از دو سال در جلسات احضار روح شرکت می کرد چرا که این جلسات را موضوعی برای تحقیقات خود در نظر می گرفت.
یونگ دوران کارآموزی را در روان پزشکی از دسامبر 1900 به عنوان دستیار بیمارستان بورگهولتزلی از درمانگاههای وابسته به دانشگاه زوریخ آغاز کرد. او در مدت نه سال در بورگهولتزلی در برنامه ی پیشگام تجربی روانشناسی تحت سرپرستی اوژن بلویلر رئیس بیمارستان فعالیت کرد. یونگ را در کنار زیگموند فروید از پایه گذاران دانش نوین روانکاوی قلمداد و از او به عنوان پدر روانشناسی نوین یاد میکنند.
درباره کتاب فلسفه روانشناسی و دین:
این کتاب از معروف ترین آثار کارل گوستاو یونگ، روان شناس و پزشک و فیلسوف سوئیسی است، شامل سه سخنرانی است که در سال 1937 در دانشگاه ییل آمریکا ایراد گردید. و بعداً با اصلاحات و اضافات و تعلیقاتی با عنوان روان شناسی و دین به چاپ رسید، اما در لحن ساده و بیان گفت و گووار آن تغییری داده نشد و بنابراین می توان این کتاب را از زمره ی آسان فهم ترین آثار یونگ شمرد که در عین حال تا عمق پیچیده ترین عقاید او پیش می رود و چکیده ی نظریات فلسفی او را به ساده ترین شکل عرضه میکند.
علاقه ی یونگ به پژوهش در حالات روانی، مخصوصاً از زمان برخورد او با فروید در سال 1907، شدت یافت. اما پس از چندی، میان عقاید یونگ (مکتب زوریخ) و عقاید فروید (مکتب وین) درباره ی نکات اساسی روان شناسی اختلاف عمده پیدا شد، از جمله در تشخیص محرک و انگیزه ی رفتار انسان (لیبیدو) که فروید آن را به تمایلات جنسی عطف می داد و حال آن که یونگ وسعت بسیار بیشتری برای آن قایل بود و آن را با «نیروی حیاتی» (به اصطلاح برگسون) به طور اعم منطبق می کرد.
یونگ طی تألیفاتش، که متجاوز از سی کتاب و نود مقاله است، بر اساس آزمایش های درمانی و بررسی حالات بیماران و تجزیه و تحلیل خواب های اشخاص، اعم از سالم و مریض، و مطالعه ی افسانه ها و اساطیر و معتقدات و رسوم دینی اقوام مختلف در قاره ی افریقا و امریکا و خاور دور، دامنه ی روان شناسی را گسترشی فوق العاده داد، یعنی از تظاهرات سطحی روحیه ی انسان فراتر رفت و تا مخفی ترین زوایا و اعماق وجود فردی و جمعی بشر را کاوید. به قول دکتر رولان کائن: «یونگ از زمره ی بزرگ ترین افرادی است که بشریت به وجود آورده و از برجستهترین انسان شناسانی است که تاکنون به وجود آمده اند.»
یونگ در ده سال آخر عمر خود بیش از پیش معتقد گردید که علم روان شناسی باید به مسائل دینی توجه خاصی مبذول دارد و در اقوال و عقاید مربوط به مابعدالطبیعه غور کند و رموز و کنایات و مکاشفاتی را که از هزاران سال پیش جزو مناسک و مراسم دینی بوده اند و حتی خواب های انسان امروزی را از لحاظ مضامین دینی آن ها مورد تعبیر و تفسیر قرار دهد.
یونگ در کتاب دیگر خود، پاسخ به ایوب، میگوید: «پزشک بر اثر اشکالاتی که در معالجه ی بیماران روانی پیش می آید غالباً، برخلاف میل خود، مجبور است با دقت بیشتری وارد محیط مسائل دینی شود. بی سبب نیست که من خود تازه به هنگام رسیدن به سن کهولت این جرئت را به خود داده ام که درباره ی اصول والایی که بر اخلاق ما حاکمند و نفوذ بینهایت مهمی در زندگی روزانهی ما دارند به تحقیق بپردازم.» این کتاب یکی از تألیفات عمدهی او دربارهی همین مسائل است.
قسمتی از کتاب روانشناسی و دین:
پایه گذار سخنرانیهای تری ظاهراً قصدش این بود که به متخصصان علوم طبیعی و فلسفه و رشته های دیگر دانش بشری فرصتی بدهد که هر یک به سهم خود به بحث درباره موضوع حیاتی دین کمک نمایند. از آنجا که دانشگاه ییل افتخار تصدی سخنرانیهای سال ۱۹۳۷ را نصیب من کرده است وظیفه خود میدانم که روابط روان شناسی (یا بهتر است بگویم آن شعبۀ خاص روان شناسی طبی که من نماینده آن هستم) را با دین نشان دهم و معلوم کنم که این علم درباره دین چه میتواند بگوید.
نمیتوان انکار کرد که دین یکی از قدیمیترین و عمومیترین تظاهرات روح انسانی است و بنابراین واضح است که هرگونه روان شناسی که سروکارش با ساختمان روانی شخصیت انسان باشد لااقل نمیتواند این حقیقت را نادیده بگیرد که دین تنها یک پدیده اجتماعی و تاریخی نیست، بلکه برای بسیاری از افراد بشر حکم یک مسئله مهم شخصی را دارد.
هر چند غالباً درباره من گفته شده است که فیلسوف هستم، ولی حقیقت این است که پیرو اصالت تجربهام و به این سبب، از نظر پدیده شناسی تبعیت میکنم ولی تصور نمیکنم که اگر گاه به تفکراتی متوسل شوم که از حدود جمع آوری و طبقه بندی صرف مشاهدات تجاوز میکنند از رعایت اصل اتکا به تجربۀ علمی سرپیچی کرده باشم، بلکه عقیده دارم که تجربه اصولاً بدون تفکر امکان ندارد زیرا تجربه یکی از روشهای جذب دانستنیها است که ادراک را بدون آن اساساً نمیتوان حاصل کرد.
بنا بر اصل مزبور من مسائل روان شناسی را از نظر علوم تلقی میکنم نه از نظر فلسفی از آن جا که دین به میزان بسیار چشمگیری جنبه روان شناسی دارد موضوع را صرفاً از نظر تجربی مورد پژوهش قرار میدهم، یعنی بنا را فقط بر مشاهده پدیدهها میگذارم و از هرگونه ملاحظات فوق طبیعی یا فلسفی میپرهیزم. البته اعتبار این ملاحظات را انکار نمیکنم، اما خود را دارای این صلاحیت نمیدانم که دربارۀ آنها چنان که باید بحث کنم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.