رفیق اعلی
درباره نویسنده کریستیان بوبن:
کریستیان بوبن (Christian Bobin) نویسنده کتاب رفیق اعلی، نویسنده فرانسوی زاده ۲۴ آوریل ۱۹۵۱ است. او پس از تحصیل در رشته فلسفه به نویسندگی روی آورد و تاکنون بیش از ۳۰ اثر از او منتشر شده است. کودکی، عشق و تنهایی دستمایه خلق آثار اوست. آثار بوبن مانند زنجیر به هم پیوستهاند، هر یک تصویر دیگری را روشن ساخته و در کنار هم، تابلوی زندگی و افکار نویسنده را شکل میدهند. برای او تجربههای ساده زندگی کودکی، عشق، تنهایی دستمایه خلق آثاری عاشقانه است. بوبن بیش از آن که به مضامین و کلمات اهمیت دهد، به آوا و لحن کلام میپردازد؛ با این حال نوشتههای او سرشار از اندیشهاند. اندیشهای که از زندگی عاشقانهاش و از عشقش به زندگی سرچشمه میگیرد. برای بوبن نوشتن، سراییدن آواهاست.
درباره کتاب رفیق اعلی:
منتقدان عقیده دارند که آثار بوبَن مانند تکههای مختلف پازل کنار هم قرار میگیرند و یکدیگر را کامل میسازند. این سخن تا حدود زیادی درست است، زیرا با مطالعۀ آثار او در مییابیم که همۀ آنها دارای یک هستۀ اصلی هستند و جملگی وجوه مختلف یک دیدگاه اصلی را منعکس میسازند. مضامین اصلی که در آثار بوبَن از آنها سخن رفته است، عبارت از کودکی، عشق و تنهایی است. شاید بتوان گفت که در اکثر قریب به اتفاق کتابهای او، از این سه موضوع به انحای مختلف صحبت شده است، اما با بیانی شاعرانه. بوبِن بیش از آن که با نگرشی خشک و بیروح، به شناخت علمی این موضوعات بپردازد، از آنها به عنوان دستمایههایی برای بیان شاعرانه و بهانههایی برای ستایش غنایی زندگی بهره میگیرد.
بوبَن با کلام زندۀ خود در کالبد موضوعاتی این گونه که در نظر اول پیش پا افتاده و عادی به نظر میرسند، روحی تازه میدمد و آنها را برابر دیدگان شگفتزدۀ خواننده به پرواز درمیآورد و به اوج میرساند. خود او در مصاحبهای کار نویسندگی را با خوانندگی اپرا مقایسه کرده است، زیرا سِحر آواز خوانندگان متنهایی را که در برابر اپراها خوانده میشوند دگرگون میسازد و به صورتی مجذوبکننده در میآورد. این دگرگونی در کا نویسندگی نیز رخ میدهد. اگر نویسندهای با منطق خشک علمی و بیانی سرد دربارۀ موضوعی چون کودکی سخن بگوید، ناگزیر از وجه عاطفی این دوره از زندگی دور میماند و کلامش رنگوبویی تحلیلی به خود میگیرد و از جذابیت شاعرانه بینصیب میماند. برای سخن گفتن از زندگی، باید آن را بر بال و پر آوایی زیبا و دلانگیز نشاند و برای بوبَن، نویسندگی گونهای آواز سر دادن است.
قدیس «فرانچسکوی آسیزیایی» که از بزرگترین قدیسان مسیحی و موسس فرقهی «فرانسیسیان» است، در سال 1182 در شهر آسیزی ایتالیا متولد شد. ابتدا «جووانی» نام داشت، اما پدرش که تاجر پارچه بود و به سبب رفتوآمدهای تجاری خود به فرانسه، دلبستهی این سرزمین شده بود، او را فرانچسکو (نام فرانسوی) نام نهاد. فرانچسکو در خانوادهای مرفه رشد کرد و در نوجوانی چندی به کسبوکار پدر پرداخت. سپس به جرگهی پیکارگران و شهسواران پیوست و در نبردهایی شرکت کرد. اما چندی بعد به اسارت گرفته شد و پس از آزادی، مدتی در بستر بیماری بود.
مقارن همین ایام، به دیدن جذامیانی که در جذامخانهی حوالی آسیزی به سر میبردند رفت و بر آن شد تا به خدمت آنان همت گمارد. خانواده خود را پس از محاکمهای که پدرش برای او ترتیب داد، ترک گفت و از سال 1206 زندگی خود را یکسره وقف بر امور دینی و معنوی کرد. در سال 1209 شاگردانی به او گرویدند و همچون وی به زندگی فقیرانه روی آوردند. فرانچسکو آیینی برای آنان مدون ساخت که پاپ اینوکنتیوس سوم در 1210 آن را تایید کرد و به آنان اجازه داد که برای موعظه و تبلیغ در سراسر ایتالیا پراکنده شوند. در سال 1213 به همراهی قدیسه «کیارا» جمعیتی موسوم به «کیاراییان» را برای زنان پیرو فرقهی خویش به وجود آورد.
در سال 1219 سفری چندماهه به فلسطین کرد تا برای مسیحیانی که درگیر جنگهای صلیبی شده بودند، موعظه کند. پس از بازگشت به ایتالیا، با اختلافاتی که در فرقه بروز کرده بود، مواجه گشت و در مجمعی که در 1212 تشکیل شد، با بلندنظری از رهبری فرقه کناره گرفت و تا پایان عمر به کار موعظه پرداخت. در روایات زندگی او آمده است که در سال 1224 در عالم مکاشفات معنوی، زخمهایی چون زخمهای عیسی مسیح بر بدن او ظاهر شد. او سرانجام در 1226 در آسیزی درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد.
فرانچسکوی قدیس تا پایان عمر خویش، بر آن بود تا برای دنیا نغمهی ستایش سر دهد و شادمانهترین سرود خود را در آستانهی مرگ تصنیف کرد. در پاییز 1225 به سبب ابتلا به بیماری، از پای افتاد و گوشهی عزلت گزیده بود. در حالیکه تقریبا نابینا شده بود و در کومهای تنها به سر مییرد و دچار تب شده بود، عاشقانهترین نغمهی خویش را برای پدر تمامی آفرینش سرود که به سرود «آفریدگان» معروف است. همچنین سرودهای «نیایش برای صلح»، «مدح فضایل»، «دعوت به ستایش خدا» و «زبور فرانچسکوی قدیس» نیز در این کتاب آمده است.
فرانچسکو با برگرفتن آیاتی از مزامیر کتاب مقدس که بر او تاثیر گذاشته و یا مورد علاقهی وی بودند، پانزده مزمور تازه ساخت که آنها را به ذوق خود بازخوانی میکرد. این مزمورها برای آیینهای فصلهای مختلف و اوقات گونهگون روز سروده شدهاند و فرانچسکوی قدیس در آنها، رمز و راز نجات آدمی را مورد تامل قرار داده است.
قسمتی از کتاب رفیق اعلی:
او زنی زیباست چون عشق خویش را به مانند جامه ای از تن به در می کند تا با ان عریانی کودک را بپوشاند . او زنی زیباست چون هر بار که به اتاق کودک می رود، خستگی را با گام های بلند پشت سر می گذارد. تمامی مادران از این زیبایی برخوردارند. تمامی آنها از این درستی و حقیقت و تقدس نصیب برده اند. تمامی مادران از این لطافت بهره مندند که خدا نیز بدان غبطه می خورد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.