سبد خرید

دور از خانه

ناشر : مرواریددسته: , , ,
موجودی: 2 موجود در انبار

180,000 تومان

هنوز وقتى به یادش مى‌افتم دست و پایم یخ مى‌کند .وقتى فهمیدم گیر افتاده ام ،بدجورى وحشت کردم . احساسى توام با ناتوانى ،ترس و ناباورى داشتم. دقیقاً به یاد نمى‌آورم که در آن لحظه چه کارهایى کردم ؛فریاد زدم ،به شیشه ها کوبیدم ، اشک ریختم، لعن و نفرین کردم. از کوره در رفته بودم. ضربان قلبم تند شده بود . هیچ یک از نشانه هاى در و دیوار واگن ها را نمى توانستم بخوانم. همه جاى واگن را زیر و رو کردم تا شاید یک نفر را مانند خودم ببینم که در جایى خوابش برده باشد، ولى در آن واگن، تنها من بودم. شروع کردم به بالا و پایین پریدن. نام گودو را فریاد مى کشیدم و التماس مى کردم که بیاید و کمکم کند. مادرم را صدا مى زدم، برادرم کالو را صدا مى زدم، ولى همه آن کارها بیهوده بود. هیچ کسى پاسخم را نمى داد و قطار همچنان در حال حرکت بود.من گم شده بودم…

2 عدد در انبار

تعداد:
مقایسه



دور از خانه

درباره نویسنده سارو برایرلی:

سارو برایرلی نویسنده کتاب دور از خانه، زاده‌ی سال 1981، نویسنده و تاجر هندی-استرالیایی است که در پنج سالگی به طور تصادفی از مادر تنی خود جدا شد. زوجی استرالیایی او را به فرزندخواندگی پذیرفتند و برایرلی 25 سال بعد، بار دیگر با مادر واقعی‌اش، دیدار کرد. داستان زندگی او، توجه رسانه‌های بین‌المللی را به خصوص در استرالیا و هند به خود جلب نمود. شرح حال سارو برایرلی با عنوان «دور از خانه» در سال 2013 در استرالیا به چاپ رسید و انتشار بین المللی آن در سال 2014 صورت گرفت. بر اساس این خودزندگی نامه در سال 2016 فیلمی به نام «شیر» ساخته شد که نامزد رشته‌های مختلفی در اسکار 2017 بود.

درباره کتاب دور از خانه:

سارو برایرلی در کودکی، در سن ۵ سالگی وقتی همراه برادرش سوار قطار بود، گم شده بود. خانواده‌اش تصور می‌کردند که او مرده است، اما او زنده بود و با گذایی غذا تهیه می‌کرد و آواره ایستگاه‌های راه آهن هند بود. سرانجام او به پلیس مراجعه کرد. او را تحویل یک انجمن نگهداری از یتمیان دادند، اما از آنجا که کودک اطلاع درستی در مورد محل زندگی‌اش نداشت، موفق با یافتن خانواده‌اش نشدند. سرانجام خانواده‌ای استرالیایی او را به فرزندخواندگی پذیرفتند.

به طور همزمان مادر سارو، علیرغم اینکه پلیس به او گفته بود که فرزندش احتمالا مرده، دست از جستجو برنداشت، اما جستجوهای او بی‌نتیجه بود و او هر هفته برای نیایش و دعا به یک معبد می‌رفت و به یاد پسرش گل سرخ می‌برد.

سال‌های گذشت و سارو در محیط استرالیا بزرگ شد، زبان هندی را فراموش کرد، کاملا انگلیسی آموخت و فارغ‌التحصیل رشته تجارت و مهمانداری شد. اینجا بود که به فکرش رسید که از گوگل ارث استفاده کند و با استفاده از خاطراتش دنبال محل زندگی‌اش بگردد. خاطرات او بسیار محو بودند. او حتی نام ایستگاهی که در آن گم شده، یعنی ایستگاه بورهانپور را به خاطر نمی‌آورد و فقط می‌دانست با حرف بی شروع می‌شود.

در یکی از شب‌های سال ۲۰۱۱، او در هنگام جستجو در گوگل ارث، به صورت حدسی و با در نظر گرفتن اولین ایستگاهی که بعد از گم شدن سر از آن درآورده بود و سرعت متوسط قطارهای هند، به ایستگاه رسید. به شهری به نام خاندوا رسید. یه یاد آورد که در کودکی چشمه‌ای نزدیک خط آهن بود که در آن بازی می‌کرد. و این مسئله با چیزی که در گوگل ارث می‌دید مطابقت داشت.

حالا که حدس می‌زد، ایستگاه راه آهن محل زندگی کودکی‌اش، کجا باشد، کارش آسان شده بود. به فیس‌بوک رفت و یک گروه پیدا کرد که اعضایش اهالی خاندوا بودند. تماس با آنها، حدس او را تقویت کرد که این شهر واقعا زادگاه او است. سرانجام به این شهر سفر کرد و از اهالی آنجا پرس و جو کرد. و آنها او را با خانواده‌ای آشنا کردند که ۲۵ سال پیش، فرزندشان را از دست داده بودند. او عکس‌هایی از خود، در زمانی که گم شده بود، همراه داشت. نشان دادن آن عکس‌ها به خواهر و برادر دیگرش، تأیید کرد که او واقعا موفق شده است. خانواده‌اش را پیدا کند!

قسمتی از کتاب دور از خانه:

بعضی از خاطره‌هایی که آشکارا به یاد می‌آورم، مربوط به روزهایی ست که باید از خواهر عزیزم، شکیلا، مراقبت می‌کردم. وقتی با هم دالی موشه بازی می‌کردیم، با صورتش که کثیف شده بود به من لبخند می‌زد. او همیشه با چشمان نافذش به من خیره و باعث می‌شد. بابت آنکه از او نگهداری می‌کنم. و قهرمانش هستم، احساس خوبی داشته باشم. در فصل‌های سرد، شکیلا و من شب‌های زیادی را (همچون جوجه‌های تازه از تخم در آمده در لانه‌شان) در خانه سردمان تنها می‌ماندیم. و منتظر بودیم که مادرمان با مقداری غذا به خانه برگردد. وقتی هیچ کسی نمی‌آمد. رختخوابمان را می‌آوردم (فقط چند ملافه پاره داشتیم)، و خواهرم را بغل می‌کردم تا گرم شود.

در ماه‌های گرم سال، با خانواده‌ام به حیات خلوت می‌رفتیم. و به افرادی که خانه را با آنها شریک بودیم، ملحق می‌شدیم. یک نفر هارمونیوم میزد و بقیه آواز می‌خواندند. در آن شب‌های گرم، احساس تعلق خاطر و خوشبختی می‌کردم. اگر کسی در خانه‌اش شیر داشت، زن‌هایشان شیر را می‌آوردند و میان بچه‌ها تقسیم می‌کردند.

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

مترجم

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی

نوبت چاپ

3

سال چاپ

1398

تعداد صفحات

278

زبان

موضوع

شابک

9789644429798

وزن

282

جنس کاغذ

عنوان اصلی

A Long Way Home
2013

دنیای سینما

Lion
2016

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “دور از خانه”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...