دستنوشتههای آکرا
این پاپیروسها ترجمهی یونانی متونی هستند که بین اواخر قرن اول پیش از میلاد مسیح تا سال ۱۸۰ پس از میلاد مسیح نوشته شدهاند و این مجموعه را اناجیل اپوکریفال نیز مینامند؛ زیرا در اناجیل چهارگانهای که امروز میشناسیم جا ندارند. چرا؟ در سال ۱۷۰ میلادی، گروهی از اسقفها گرد هم آمدند و تصمیم گرفتند که کدام متون را در عهد جدید بگنجانند. ملاک و ضابطهی انتخاب خیلی ساده بود: هر آنچه میتوانست برای مبارزه با باورهای کفرآمیز و تفرقهآفرین آن زمان به کار آید، انتخاب شد. چهار انجیلی که اکنون میشناسیم و نامههای حواریون و هر آنچه میتوان منسجم نامید و به باور اسقفها مهمترین اصول اعتقادی مسیحیت بودند، در این مجموعه گنجانیده شد. در کتاب موراتورین کانن یا شریعت موراتورین، به این گردهمایی اسقفها و فهرست اسامی آنان اشاره شده است. سایر کتابها و نوشتهها، مثل مجموعهی متونی که در ناگ حمدی یافت شدند، یا به این دلیل حذف شدند که بهدست زنان نوشته شده بودند (مثل انجیل به روایت مریم مجدلیه) یا به این دلیل که مسیح را کسی توصیف کرده بودند که از مأموریت خویش آگاه بود و به همین دلیل مصلوب شدن او کمتر دردآور و مصیبتبار مینمود. در سال ۱۹۷۴، یک باستانشناس انگلیسی، به نام سر والتر ویلکینسون، یک نسخهی خطی دیگر پیدا کرد که به سه زبان عربی، عبری و لاتین نوشته شده بود. چون میدانست که قانون درباره اسناد یافتهشده در مصر چه میگوید، او متن را به بخش سرپرستی عتیقهها در موزهی مصر فرستاد و در پاسخ به او گفته شد که حداقل ۱۵۵ نسخهی دیگر از این سند در جهان پخش شده که سه تای آن در موزه یافت میشود و همهی آنها تقریباً شبیه هم هستند. پس از تست کربن ۱۴، که برای تعیین عمر مواد آلی به کار میرود، معلوم شد که این متن تقریباً جدید است و به احتمال زیاد به سال ۱۳۷۰ میلادی برمیگردد. خیلی ساده ردپای این نسخه را گرفتند و دیدند که به شهر آکرا باز میگردد که در خارج از سرزمین مصر است. به همین دلیل سر والتر اجازهی کتبی خارج کردن این متن از مصر را از دولت وقت گرفت و آن را با خود به انگلستان برد. کوئیلو میگوید: «من با پسر سر والتر در سال نوی ۱۹۸۲، در پورتمادوگ ایالت ولز، ملاقات کردم. به خاطر دارم که او به این نسخهی خطی کشفشده بهدست پدرش اشاره کرد، اما هیچیک از ما اهمیت زیادی برای این مطلب قائل نشدیم. ما در این سالها، رابطهای صمیمانه با هم داشتهایم و حداقل دوبار من با او در ولز، زمانی که برای معرفی کتابهایم به آنجا میرفتم، ملاقات کردهام.در سیام نوامبر سال ۲۰۱۱، من یک کپی از نسخهی خطیای که او در اولین ملاقات ما به آن اشاره کرده بود، دریافت کردم. اکنون در اینجا آن را رونویسی میکنم.
قسمتی از کتاب نوشتههای آکرا:
آیا یک برگ در زمستان، زمانی که از شاخه میافتد، احساس میکند که از سرما شکست خورده است؟ درخت به برگ میگوید: «این چرخه حیات است. شاید تو فکر کنی که داری میمیری، اما تو در من زندهای. من به لطف تو زنده هستم، چون میتوانم نفس بکشم. و همچنین به لطف توست که دوست داشته میشوم؛ زیرا میتوانم سایه بگسترم و مسافر خسته در پناه من آرام میگیرد. شیرهی تو شیرهی جان من است. ما هر دو یک چیز هستیم.» آیا مردی که سالها خود را برای صعود به بلندترین قلهی جهان آماده کرده است، زمانی که به بالای کوه میرسد و میبیند که طبیعت قله را با ابرهای طوفانزا پوشانده است احساس شکست میکند؟ نه، مرد کوهستان میگوید: «این بار تو مرا نمیخواهی، اما هوا اینگونه نمیماند و یک روز تا قله خواهم آمد. در این مدت تو اینجا خواهی بود و انتظار مرا خواهی کشید.» آیا مرد جوانی که نخستین عشقش او را رد کرده است اعلام میکند که عشق وجود ندارد؟ نه.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.