دختر استالین
درباره نویسنده رزماری سالیوان:
رزماری سالیوان، زاده ی سال 1947، شاعر و زندگی نامه نویس کانادایی است. سالیوان پس از اخذ مدرک دکتری، به فرانسه نقل مکان کرد و در دانشگاه دیژون و اندکی بعد در دانشگاه بوردو به تدریس مشغول شد. او دو سال بعد برای تدریس به دانشگاه ویکتوریا رفت و در سال 1977 به تدریس در دانشگاه تورنتو پرداخت.
درباره کتاب دختر استالین:
سوتلانا همه عمر خود را صرف این کرد که از زیر سایه ترسناک پدر بیرون بیاید و این داستان، داستان جنگیدن او برای رهایی از این سایه شر است؛ نوعی از وابستگی خونی که سرنوشتی تلخ را برای انسان رقم میزند. او می خواست انسان بماند و مانند همه انسان ها، عشق و آرامش درونی داشته باشد.
رزماری سالیوان پنج سال از عمر خود را برای نوشتن این کتاب صرف کرد و بسیار تحقیق و پژوهش نمود و کتاب درواقع حاصل گفتگوی او با اعضای خانواده، دوستان، آشنایان سوتلانا در نقاط مختف جهان از مسکو و گرجستان گرفته تا هند و بریتانیا و آمریکا است.
نامههای شخصی این دختر نیز علاوه بر اسناد محرمانه آرشیوهای کا.گ. ب، سیا، حزب کمونیست شوروی و… کمک شایانی به نگارش این اثر کردهاند.
«دختر استالین» الگوی خوبی برای نگارش کتابهای زندگینامهای است. روایتی منسجم، بدون قضاوت شخصی و دارای ارزش بالای تاریخی.
علاوه بر همه این محاسن، «دختر استالین» بهترین کتاب برای شناختن استالین، این پدیده بینظیر تاریخی است.
نیویورک تایمز: زمین گذاشتنش ناممکن است.
سایمن مانتیفوری: غمخوارانه و متقاعد کننده؛ این نه یک داستان سیاسی که جستجویی برای عشق در دل تاریکی است.
ایندیپندنت: زندگینامهای در ابعاد حماسی، با آمیزهای از تراژدی و شاخصهای تاریخی رمان روسی.
دیلی میل: این زندگینامه عالی شأن یک رمان را دارد.
مارک دیستون، ریجستر: دختر استالین پس از کتاب امید علیه امید بهترین زندگینامهای است که طی پنجاه سال گذشته حول موضوع شوروی به چاپ رسیده است.
قسمتی از کتاب دختر استالین:
سوتلانا بعدها به یاد آورد که مادرش فقط یک بار او را کتک زده بود. رومیزی تازه ای که از تکه های دایره ای شکلِ گل دوزی شده درست شده بود روی میز ناهارخوری پهن بود که سوتلانا با قیچی یکی از این تکه ها را برید. این تکه ها خیلی قشنگ بودند و سوتلانا می خواست یکی از آن ها را برای خودش داشته باشد، اما مادر به شدت عصبانی اش سیلی محکمی به صورتش زد. این سیلی شوک وحشتناکی به سوتلانا وارد کرد. موقعی که استالین صدای گریۀ دخترش را شنید، شتابان به سراغش آمد تا او را آرام کند.
سوتلانا هم متقابلا همین نقشِ آرام بخشی را برای پدرش ایفا می کرد. او هر زمان که پدر و مادرش درگیر بحث تندی با هم می شدند، شتابان به طرف پدرش می رفت و دستان کوچکش را دور پوتینش حلقه می کرد. تنها در این زمان بود که پدرش آرام می گرفت.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.