خدای ناپدید شونده
درباره نویسنده میرچا الیاده:
میرچا الیاده (Mircea Eliade) نویسنده کتاب خدای ناپدید شونده، (زاده ۱۹۰۷ در بخارست – درگذشته ۱۹۸۶)، از اسطورهشناسان و دینپژوهان نامدار است. وی در رومانی به دنیا آمد. در دبیرستان به مطالعه شیمی و زیستشناسی علاقه نشان داد. در هفده سالگی برای مطالعه کتاب شاخه زرین اثر جیمز فریزر زبان انگلیسی را فراگرفت. سپس آموختن زبانهای ایتالیایی و فارسی را آغاز کرد. پس از دریافت مدرک کارشناسی از دانشگاه بخارست به هند عزیمت کرد و در دانشگاه کلکته به آموختن زبان سانسکریت و مطالعه آثار شرقی، دینشناسی و اسطوره مشغول شد. در آنجا مدرک دکترا گرفت و برای تدریس به دانشگاه سوربن دعوت شد. در سال ۱۹۵۲ میلادی مجموعه گفتگوهای خود با کارل یونگ را منتشر کرد. الیاده در سال ۱۹۸۶ درگذشت.
درباره کتاب خدای ناپدید شونده:
الیاده در مقدمهی کتاب میگوید: «آن چه باید مورد تأکید قرار گیرد، اهمیت چنین تحقیقهایی برای تاریخ عمومی ادیان است. این کتاب نه برای تشریک مساعی در تحقیقات مورخان، فرهنگ عامهشناسان یا متخصصان مطالعات رومانیایی، بلکه بیشتر برای نمایان ساختن امکانات پیش رویِ نوعی تأویلشناسی (هرمنوتیک) از عوالم دینی کهن و عامیانه یا به عبارت بهتر، تأویلشناسی و یافتن معانی نهفتهی بعضی خلاقیتها و ابداعات دینی که هیچ نمود یا بیان مکتوبی نداشته و به طور کلی فاقد معیارها و ضوابط زمانی با ترتیب تاریخی است، نوشته شده است.»
همچنین در همان مقدمه اضافه میکند: «رویکرد و نگرش ما از نگاه یک مورخ ادیان است: بههیچوجه قصد نداریم به جای متخصصان فرهنگ عامه (فولکلوریستها)، باستانشناسان یا استادان متخصص در تاریخ باستانی اروپای شرقی سخن بگوییم. کوشیدهایم معانی زیربنایی و نهفتهی اسناد و مدارک موجود را کشف و شناسایی کنیم ـ معانی و مفاهیمی که اغلب پوشیده و مستتر، تحقیر یا فراموششده است. و از آنجا که معنای یک عقیده یا الگوی رفتاری دینی نمایان نمیشود مگر در پرتو مقایسههایی با مشابههایشان، در بررسی اسناد و مدارکمان در مقابل زمینهی اصلی و یافتههای تاریخ عمومی ادیان هیچ مضایقه نکردهایم.»
قسمتی از کتاب خدای ناپدید شونده:
زالموکسیس به ما میآموزد که درست همانطور که نباید چشمها را جدا از سر یا سر را جدای از بدن معالجه کنید، نباید اقدام به معالجۀ بدن جدای از روح کنید. شفاگر تراکی سپس گفته بود به همین دلیل است که علاج بسیاری از بیماریها بر طبیبان یونانی نامعلوم است زیرا آنها کل (جسم و روح) را در نظر نمیگیرند. بهواسطۀ این کلیشۀ ادبی که حکمت خارجیها (بربرها) برتر از علم و دانش یونانیان است، میتوان آموزهای شبیه به کلنگری یا یکپارچهانگاری بقراطی را تشخصی داد. نباید فراموش کنیم که شهرت و اعتبار طبیبان گتوداکیایی واقعی بود و تا قرنها باقی ماند.
امروز توافق نظر داریم که اسطوره و افسانه هم «حقیقت» دارد اما به معنایی متفاوت از «حقیقت» داشتنِ مثلاً یک واقعیت تاریخی. اسطوره و تاریخ دو حالت وجودی مختلف از جهان را نمایان میسازد؛ دو رویکرد ذهنی مختلف برای تعبیر و تفسیر اطلاعات و دادههای واقعیت – وضعیتهای وجودی و فعالیتهای ذهن که به هرحال هیچکدام خاص و منحصربهفرد نیست. یک قوم درست مثل یک فرد میتواند از مسئولیتهای تاریخی خودآگاه باشد و شجاعانه آنها را برعهده بگیرد و در عین حال به برخورداری از اساطیر و افسانههای کهن ادامه دهد و افسانههای جدیدی را ابداع کند زیرا اینها ابعاد دیگری از هستی بشری را توضیح میدهد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.