سبد خرید

خانم مرکل (قتل در اوکرمارک)

ناشر : کوله پشتیدسته: , ,
موجودی: 1 موجود در انبار

89,000 تومان

آنگلا مرکل وقتی بازنشسته می‌شود، چه‌کار می‌کند؟ در اوکرمارک معماهای جنایی را حل می‌کند.
شش هفته از بازنشستگی صدراعظم آلمان گذشته و او همراه شوهر و سگش به اوکرمارک نقل‌مکان کرده است، به‌طور دقیق‌تر، به روستای کلاین فرویدن‌شتادت در جوار دریاچۀ زیبای دومپف. البته بعد از زندگی پرهیاهو و متلاطمی که در برلین داشته، عادت کردن به زندگی آسوده و خطی روستایی برایش دشوار است؛ فقط پخت‌وپز و پیاده‌روی کردن خیلی زود یکنواخت و کسل‌کننده می‌شود. ولی وقتی جنازه‌ای در قصر پیدا می‌شود، آنگلا جان دوباره‌ای می‌گیرد. دوباره مشکلی پیش آمده که باید حل شود! او تن به خطر می‌دهد و با کمک شوهر و محافظ شخصی‌اش به جست‌وجوی قاتل می‌پردازد…
آیا محبوب‌ترین سیاستمدار تاریخ معاصر آلمان از پس حل این مشکل هم برمی‌آید؟

1 عدد در انبار

مقایسه



خانم مرکل (قتل در اوکرمارک)

درباره نویسنده داوید زافیر:

داوید زافیر (David Safier) نویسنده کتاب خانم مرکل (قتل در اوکرمارک)،‏ (زاده 13 دسامبر 1966 در برمن) جزء معروفترین و موفق‌ترین نویسندگان معاصر آلمان محسوب می‌شود. رمان‌هایش؛ مسیح مرا دوست دارد، بومرنگ (کارمای بد)، کارمای بد به توان دو، ناگهان شکسپیر، مااا!، خانواده‌ی شاد و بیست و هشت روز تمام درمجموع به فروش بیش از پنج میلیون نسخه دست یافته‌اند و به اکثر زبان‌های زنده‌ی دنیا ترجمه شده‌اند.

این آثار در دنیای خارج هم جزء پرفروشترین کتاب‌ها محسوب می‌شوند. بومرنگ اولین رمان اوست که هفته‌ها در لیست پرفروشترین کتاب‌های بازار آلمان بود و به‌قدری مورد توجه قرار گرفت که نویسنده چند سال بعد کتاب کارمای بد به توان دو را با همین مضمون نوشت و مؤسسه‌ی خیریه‌ی کارما را جهت کمک به کودکان سراسر دنیا تأسیس کرد و در اولین قدم، در نپال برای 720 دانش‌آموزان مدرسه ساخت.

درباره کتاب خانم مرکل (قتل در اوکرمارک):

شش هفته پس از اتمام دوران صدراعظمی، آنگلا مرکل تصمیم می‌گیرد به قولی که به همسرش، آخیم (یواخیم) داده عمل کند. آن دو به همراه سگشان پوتین و محافظشان مایک به ناحیه‌ی اوکرمارک و روستای کلاین فرویدِن‌شتادت نقل‌مکان می‌کنند تا زندگی بی‌سروصدا و آرامی را بگذرانند. جایی زیبا و دنج، به دور از قیل‌وقال و سروصدای برلین. اما آنگلا که سال‌ها شغل مهمی داشته و درگیر کارهای بزرگی بوده، در این روستا احساس کسالت و بی‌حوصلگی می‌کند. او به‌جز آشپزی، پختن کیک میوه، کتاب خواندن و قدم زدن دور دریاچه کار زیادی برای انجام دادن ندارد. با این وجود نمی‌خواهد قولی که به آخیم داده را زیر پا بگذارد و از آنجا برود. چراکه سال‌ها آخیم برای او فداکاری و با او همراهی کرده بود و حالا آنگلا باید آن را جبران کند.

یکی از روزها که فرقی با روزهای دیگر ندارد، آنگلا، آخیم، مایک و پوتین همراه با هم برای قدم زدن به دریاچه می‌روند. در حین برگشت، وقتی از میان جنگل عبور می‌کنند مرد اسب‌سواری را می‌بینند که کلاه‌خود دارد و خود را شبیه شوالیه‌های قرون‌وسطی کرده. مرد با ظاهر دیوانه‌اش به آن‌ها می‌گوید که امشب در قصر روستا یک مهمانی برگزار می‌شود و از آن‌ها هم دعوت می‌کند. آنگلا فکر می‌کند این اولین اتفاق هیجان‌انگیز در شش هفته‌ی گذشته است و برخلاف میل همسرش دعوت را می‌پذیرد. اما جشن هم ساده و یکنواخت است و بدون هیچ هیجانی پیش می‌رود. آنگلا و همراهانش تصمیم می‌گیرند در قصر بگردند که ناگهان با جنازه‌ای در سیاهچاله‌ی آنجا مواجه می‌شوند. جنازه‌ی همان مرد شوالیه. خانم مرکل تصمیم می‌گیرد شواهد را بررسی و راز این جنایت را کشف کند…

داوید زافیر در داستان خانم مرکل: قتل در اوکرمارک روایتی کمدی و خیالی را از زندگی آنگلا مرکل ارائه می‌کند. خانم مرکل در این داستان، دائم با خود در حال کلنجار است و دلش برای دوران شلوغ گذشته تنگ شده. او حتی به فرصت‌های دیگر هم پشت پا می‌زند تا نسبت به قولی که به شوهرش داده وفادار بماند، اما غمگین و بی‌حوصله است.

جنایت قصر او را به وجد می‌آورد و حالا او می‌خواهد با کمک همسرش، سگش و محافظشان آن را حل کند. این جنایت دست‌کمی از چالش‌هایی که در طول دوران سیاسی داشته ندارد. او باید همانند آن مشکلات، از پس ‌این مسأله هم برآید و آن را به سرانجام برساند. داستان طنزی هوشمندانه و دل‌نشین دارد و دائماً به اتفاقات سیاسی گذشته و حال دنیا و دوران صدراعظمی مرکل ارجاع می‌دهد. زافیر با هر چیزی شوخی می‌کند (با کت‌های رنگی مرکل یا اسم پوتین) و موفق می‌شود یک داستان جذاب جنایی خلق کند.

قسمتی از کتاب خانم مرکل (قتل در اوکرمارک):

آنگلا گفت: «اول باید بنشینم.» و روی نیمکت چوبی پوسیده‌ای نشست که کنار راه ماسه‌ای کوچکی قرار داشت و چشم‌اندازی رؤیایی از دریاچهٔ دومپف به آدم عرضه می‌کرد. با دستمال‌جیبی پارچه‌ای کوچکی که دالایی لاما به او هدیه داده بود، عرق پیشانی‌اش را پاک کرد. خیلی دوست داشت ادعا کند که ساعت‌ها در گرمای غیرقابل‌تحمل تابستان پیاده‌روی کرده است، ولی درواقع، تازه بیست‌وپنج دقیقه در هوای آفتابی و مطبوع ماه مه قدم زده بود. بعد از سال‌ها اقامت در برلین که در طی آن، دفتر کار بسیار بزرگش را مثل ببر زخم‌خورده گز کرده و تنها در بحران کرونا، روزانه تا ده‌هزار قدم برداشته بود، قوای جسمانی‌اش به طرز غم‌انگیزی تحلیل رفته بود. حتماً مدتی طول می‌کشید تا بدنش که حضور در تقریباً سه‌هزار ضیافت رسمی را دوام آورده بود، دوباره کمی روی فرم بیاید.

آنگلا به دریاچهٔ کوچک نگاه کرد که به طرز نامحسوسی دوست‌داشتنی و مطابق سلیقه‌اش بود. اندازهٔ نی‌ها که در این هوای مطبوع، با عشوه و ناز پیچ‌وتاب می‌خوردند، بی‌عیب‌ونقص بود. آبی آب بی‌عیب‌ونقص بود و پرندگان، زیباتر از هر رقصندهٔ باله‌ای که تابه‌حال دیده بود در آسمان پرواز می‌کردند. و آنگلا به لطف دعوت‌هایی که در حین بازدیدهای رسمی‌اش از کشورهای مختلف از او شده بود، بسیاری از این رقصنده‌ها را دیده بود. یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای زندگی‌اش که از ارادهٔ قوی‌اش نشئت می‌گرفت، این بود که باوجود خستگی ناشی از پرواز طولانی و اختلاف ساعت، موفق شده بود در سالن اپرا، هفت ساعت کنار رئیس‌جمهور چین بنشیند و خوابش نبرد.

اینجا، نشسته بر این نیمکت، کنار این دریاچه، در این هوا، دلش حتی ذره‌ای برای برلین تنگ نشده بود، آن‌هم باوجودی‌که به زندگی در محل اقامت جدیدش کلاین فرویدِن‌شتادت که پای همین دریاچهٔ دومپف قرار داشت، عادت نکرده بود. اصلاً چگونه؟ او تازه شش هفته پیش به اینجا آمده بود. البته چند باری در این مکان دوست‌داشتنی به گردش رفته بود، ولی این مقدار کافی نبود تا خودش را در خانه احساس کند. آیا اصلاً زمانی به او این احساس دست می‌داد؟

یا آن‌طور که شوهرش وحشت داشت – و خودش هم در خفا – بعد از چند هفته، زندگی پرآشوب در برلین را ترجیح می‌داد؟ البته آنگلا به شوهرش قول صددرصد داده بود که سال‌های آخر عمر را در کمال آرامش کنار او سپری کند. اگر قولش را زیر پا می‌گذاشت چه؟ آن‌وقت آیا زندگی زناشویی‌شان که شوهرش در آن ازخودگذشتگی زیادی نشان داده بود، دوام می‌آورد؟

آخیم که اسمش درواقع یوآخیم بود ولی در دوران دانشجویی احساس می‌کرد آخیم اسم باحالی است، پرسید: «عزیزم، اوضاع مرتب است؟» البته او به‌عنوان یک متخصص در علم شیمی کوانتوم معنی واقعی «باحال» را نمی‌دانست. آخیم با پیراهن آستین‌کوتاه سفید، شلوارک آبی که پاهای کوتاه و پرمویش را به نمایش گذاشته بود و کفش‌های خاکستری مخصوص پیاده‌روی که فروشندهٔ زن جوانی آن را به‌عنوان کفش مدرن به او قالب کرده بود، جلوی زنش ایستاده بود.

آنگلا ازجمله به این دلیل عاشق آخیم بود که او از شیک بودن هیچ اطلاعی نداشت. و همچنین به این دلیل که مرد بسیار صادقی بود و نمی‌توانست دروغ بگوید. چقدر با خودش فکر کرده بود: چرا همهٔ مردها مثل یوآخیم من نیستند؟ و بعد همیشه خودش جواب خودش را داده بود: اگر همهٔ مردها به نرمخویی آخیم بودند، آن‌وقت نسل بشر از روی زمین محو می‌شد.

آخیم که هنوز نگران آنگلا بود، گفت: «عزیزم، از تو چیزی پرسیدم.»

آنگلا جواب داد: «همه‌چیز مرتب است، پوفِل. فقط کمی گرمم است.»

آخیم از داخل کوله‌پشتی‌اش که آن را از دوران آلمان شرقی داشت، قمقمه‌ای را بیرون آورد که پدرش قبل از تشکیل کشور آلمان شرقی از داخل آن نوشیده بود و آبش همیشه طعم فلز می‌داد، ولی باوجوداین، حالا جگر آنگلا را خنک می‌کرد.

آخیم پیشنهاد کرد: «شاید بهتر باشد همیشه با همین لباس‌ها بیرون نیایی.»

آنگلا در آن روز، مثل قبلاً که مشغول به کار بود، یک شلوار پارچه‌ای مشکی و یکی از کت‌های رنگی بی‌شمارش را پوشیده بود – آن روز سبزش را. لباس‌های مخصوص پیاده‌روی‌اش که پنج سال پیش خریده بودشان، برایش خیلی کوچک شده بود و داخل یکی از کارتن‌های اسباب‌کشی قرار داشتند که هنوز باز نشده بودند.

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

مترجم

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی

نوبت چاپ

سال چاپ

1402

تعداد صفحات

310

زبان

موضوع

,

شابک

9786004615150

وزن

340

جنس کاغذ

عنوان اصلی

Miss Merkel: Mord in der Uckermark
2021

دنیای سینما

Miss Merkel – Ein Uckermark-Krimi
2023

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “خانم مرکل (قتل در اوکرمارک)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...