سبد خرید

خاطرات پسربچه‌ی شصت‌ساله 2

ناشر : پریاندسته: ,
موجودی: 1 موجود در انبار

120,000 تومان

«پیش خودمان باشد، بیشتر این قصه‌ها واقعی است. شاید نتوانسته باشم چنان که باید غم‌ها و شادی‌های آن دوران را بیان کنم اما غصه خراب شدن ماشین قرمز اسباب بازی‌ام از ناراحتی امروزم برای یک ماشین واقعی بیشتر بود و یک ریالی‌هایی که جیبم را قلنبه می‌کرد، شادی‌اش خیلی بیشتر از حساب بانکی امروز بود.»

1 عدد در انبار

مقایسه



خاطرات پسربچه‌ی شصت‌ساله جلد دوم

درباره نویسنده حمید جبلی:

حمید جبلّی نویسنده کتاب خاطرات پسربچه‌ی شصت‌ساله، (زادهٔ ۱۳۳۷ در تهران) بازیگر تئاتر، تلویزیون و سینما، کارگردان، صداپیشه، استاد دانشگاه و فیلمنامه‌نویس ایرانی است. جبلّی فعالیت خود را در سال ۱۳۵۱ در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آغاز کرد و در سال ۱۳۵۷ نیز در تئاتر مشغول به کار شد. فعالیت در تلویزیون ایران را از اوایل دهه شصت با بازی در مجموعه تلویزیونی محله بر و بیا آغاز کرد. یکی از دلایل شهرت او خلق شخصیت کلاه قرمزی به همراه ایرج طهماسب و صحبت به‌جای شخصیت‌های عروسکی کلاه‌قرمزی و پسرخاله بوده‌است.

وی از سال 1395 به سمت استادی با تدریس در پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران در رشته نمایش عروسکی شروع به فعالیت نموده است. وی درسال ۱۳۹۶ یک نمایشگاه‌ نقاشی با عنوان «کابوس‌های شیرین» و در سال ۹۷ نمایشگاه عکس «ماسوله ۶۷» را در گالری آتبین برپا کرد و نمایشگاه‌های عکسی هم در کانادا و انگلستان داشته‌است.

درباره کتاب خاطرات پسربچه‌ی شصت‌ساله:

حمید جبلی با کتاب «پسربچه شصت ساله» ما را می‌برد به دنیای کودکی‌اش، (البته فراموش نکرده‌ایم که او اصلا بزرگ نمی‌شود) دوره‌ای که خاطرات آن از تولد او آغاز می‌شود و تا پیش از دبستان ادامه پیدا می‌کند.

لازم نیست توضیح بدهیم که این خاطره‌ها چقدر شیرین هستند، خودتان حتما بدرستی حدس می‌زنید ولی آنچه این شیرینی را دلپذیرتر می‌کند، فقط صداقت نویسنده یا نوستالژیک بودن این قصه‌ها نیست بلکه تصویر درستی است که او از دغدغه‌ها و مشکلات یک پسربچه روایت می‌کند و اینجاست که بدبختی‌های کودکانه او که برای بزرگسالان مفرح و خنده‌دار است، برای مخاطب کتاب، قابل درک می‌شود. ما همراه با بزرگترهای داستان به مشکلات کودکانه این پسربچه که هنوز به مدرسه نرفته می‌خندیم ولی پا به پای او جاهایی هم بغض می‌کنیم و اینجاست که باورمان می‌شود حمید جبلی اصلا بزرگ نشده است چراکه او کودکی را از پسِ نگاه بزرگسالانه روایت نمی‌کند، راوی این خاطره‌ها خود یک کودک است.

با خاطره‌های او بار دیگر به دنیای پدر بزرگ‌ها و مادر بزرگ‌ها می‌رویم، دنیایی که در شلوغی زندگی امروز فرسنگ‌ها از آن فاصله گرفته‌ایم. دنیایی که در آن هر عروسی پر از سکه‌های ده شاهی است برای بچه‌ها و شوق یک خروس قندی هیچ هم کمتر از یک بازی کامپیوتری نیست و دستشویی‌های داخل حیاط وحشتی وصف ناپذیر دارد.

ما آدم‌های خاطرات او را خوب می‌شناسیم چراکه نویسنده این خاطرات خود در جایی گفته است تنها از آدم‌هایی می‌نویسد که آنان را بشناسد: «همیشه در محدوده دانسته‌ها و تجربیات خودم نوشته‌ام. هرگز فراتر نمی‌روم، سراغ آدم‌هایی هم که نمی‌شناسم، نمی‌روم یا اینکه مثلا دو تا آدم خارجی وارد داستانم کنم. چون وقتی آنها را نمی‌شناسم، باورکردنی نمی‌شوند. در سینما و تئاتر، علاوه بر دیالوگ، رفتار و لباس و… هم هست ولی البته در ادبیات دیالوگ خیلی مهم است. یعنی نمی‌توانیم دیالوگی را که برای یک پرسوناژ می‌نویسیم، همان را برای ده نفر دیگر هم به کار ببریم و همه مثل هم حرف بزنند. هر یک از ما در روزمره هم به شیوه‌های مختلفی دیالوگ می‌گوییم.»

آدم‌های خاطرات او نه سیاه هستند نه سپید، آنها هم مهربان هستند و هم فحش‌های زیر لبی می‌دهند، هم بامرام و معرفت هستند و هم خطاکار و حتی گاهی ریاکار ولی همه آنها واقعی هستند و پذیرفتنی و دوست داشتنی.

قسمتی از کتاب خاطرات پسربچه‌ی شصت‌ساله:

خانه‌ی ما پایین میدان عشرت آباد نرسیده به پل چوبی در کوچه‌ی باغ سید بود. از پشت قنادی شیرین تا نزدیکی خانه‌ی ما یک دیوار کاهگلی بود، پر از درخت‌های میوه و در چوبی بسیار بزرگ و سبز.

عمو به من گفت: «به خاطر اینکه قبل از آبادی این محل سیدی که شال سبز به کمرش می‌بسته این باغ را ساخته بود، اینجا شد کوچه‌ی باغ سید. از سید خبری نبود. فقط دو پیرزن دو قلو از سید به جا مانده بودند که چادرها و لباس‌هایشان مثل هم بود. با هم بیرون می‌آمدند، با هم از فتح الله بقال خرید می‌کردند و غیر ممکن بود از پشت سر بتوان تشخیص داد کدام آغا بالا جان است و کدام کبوتر خانم.

این هم عجیب بود که اسم پیرزنی کبوتر خانم باشد و دیگری آغا بالا جان. مگر اسم یک خانم می‌تواند آغا بالا جان باشد؟ البته خیلی مهربان بودند، با اینکه اجازه نمی‌دادند من از باغ‌شان برای کرم‌های ابریشم برگ توت بچینم، ولی بعضی وقت‌ها به من و نادر لقمه‌ی کتلت می‌دادند. با اینکه زیادی داغ بود ولی خیلی خوشمزه بود. ما هم چون نمیدانستیم کدامشان است از سیده خانم تشکر می کردیم.

یکی از آنها گهگاه پیش عزیز می آمد و چای می خورد و می رفت. یاد باقالی می افتادم؛ پیرزنی که روی خالش هم دو موی سیاه داشت. دیگر از باقالی پلو هم بدم می آمد. یک روز وقتی پیش عزیز نشسته بود و چای می خورد، گفت: «برای کبوتر خانم خواستگار آمده.» من تا آمدم فکر کنم که دیگر در این استکان ها چای نخورم، عزیز خندید و گفت: «مبارک باشد.»

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی کوچک

نوبت چاپ

سال چاپ

1400

تعداد صفحات

220

زبان

موضوع

شابک

9786229752920

وزن

100

جنس کاغذ

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “خاطرات پسربچه‌ی شصت‌ساله 2”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...