حفره
درباره نویسنده رضا جولایی:
محمد رضاییراد نویسنده کتاب حفره، (زادهٔ ۱۳۴۵) فیلمنامهنویس، نمایشنامهنویس، کارگردان تئاتر، نویسنده و پژوهشگر اهل ایران است. فیلمنامههای او برنده جوایز متعددی از جشن خانه سینما و جشنواره فیلم فجر و جشنواره فیلم آسیا پاسیفیک شدهاست. فیلم کودک و سرباز با فیلمنامه ای از او برنده بالن نقرهای جشنواره سه قاره نانت فرانسه شد.
درباره کتاب حفره:
«محمد رضایی راد» با گذشت چهار دهه از جنگ ایران و عراق، با رمان «حفره»، به یکی از راویان راستین آن ویرانی بزرگ تبدیل شده است. پسرک عرب ایرانی «حفره» هنوز به درستی نمیداند زندگی و مرگ و جنگ چیست که مصیبت جنگ بر سر خودش، خانواده و سرزمینش آوار میشود. نه فقط او، که هیچکس فرصتی برای فکر کردن ندارد و فقط انگار هرکس باید جانش را در جایی پنهان کند، گودالی، چاهی، غاری، حفرهای! در هنگامهای که جهان تیره و تار شده و آوار تیر و ترکش و جنون مرگ و خون بر همه فرود آمده، آیا دیگر نشانهای از خیر وجود دارد؟ غیر از این است که در هنگامهای چنین، چنان شر همه گستر است که هرچه میبینیم نشانههای ابدی شر هستند؟
رضایی راد در «حفره »اش از ریتم و کوبش بیوقفهی کلمهها و جملهها نهایت استفاده را میکند و داستانش را با ظرایفی از تاریخی که در بافت رمان تنیده شده پیش میبرد. در رمان «حفره» به طور مدام، شوک آورترین وقایع بر خواننده فرود میآیند، ولی نه به قصد ارعاب و صحنه گردانی خطرناک، بلکه برای مواجهه با آن شر عظیم که انگار هیچ چیز و هیچکس نمیتواند از ویروس همه گیرش نجات یابد. جنگ حفرهایست که همه چیز را در خود حل میکند، حتی زمان را، گذشته و حال و آینده را! در این میان، در این «حفره»، آیا برای رستگاری و نجات، امکانیّتی وجود دارد؟
قسمتی از کتاب حفره:
من شهادت میدهم. شهادت میدهم که آن لحظهی مجازات که او بر سکو خواهد ایستاد، لحظهی مرگ نیست؛ لحظهی ورود به ساحتِ دیگری از وجود است که ما فراموشش کردهایم، گمش کردهایم. فراموش کردهایم که میشود همان مسیر مستقیمی را که آمدهایم، بازگشت. به دوراهیهایی بازگشت که یکبار در آن از یک مسیر رفتهایم. اینبار اما میتوانیم از مسیر دیگری برویم؛ بگذریم و بگذاریم تاریخ فروبریزد و مسیر خطیِ تاریخ پارهپاره شود و تاب بردارد و منحنی شود و هر کس از هر مسیری که خواست برود و ساحتِ خودش را و تاریخِ خودش را داشته باشد. شما میتوانید بازگردید به آن دوراهیهای دیرین. اگر دوست داشتید انقلاب رخ بدهد از همان مسیر قبلی بروید و اگر دوست داشتید رخ ندهد یا پشیمان شدهاید، از مسیر دیگری میروید و تاریخ را میگردانید و جور دیگری طی میکنید تاریخ را و مسیر زندگیتان را.
اینجوری هر کدام تاریخ خودمان را داریم؛ ساحت خودمان را. من شهادت میدهم که او نمُرده است و اینها خاطرات گذشته نیست که صاعقهوار بیایند و به ذهنِ مُردهاش اصابت کنند. هر آنچه از سر خواهد گذراند، و شما خواهید دید، نه تجربیات یک روح، بلکه همهی اینها، از همین لحظه و همین جا رخ خواهند داد، همگی در ساحتی از ساحاتِ گمشدهی زندگی، که ربطی به حیات معنوی ندارد و ربطی هم به جهانِ مرگ ندارد (زیرا که او نمُرده است و من این را شهادت میدهم و باز هم شهادت خواهم داد بعداً). این ساحتِ گمشده ــ که نامی ندارد جز ساحتِ گمشده ــ تنها در همین جا، در همین صفحهها، و به معجزهی همین سطرها رخ خواهد داد، نه در هیچ جای دیگر.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.