حال حیرت
درباره نویسنده لیلی گلستان:
لیلی گلستان نویسنده کتاب حال حیرت، (زادهٔ ۲۳ تیر ۱۳۲۳ – تهران) مترجم و نگارخانه دار ایرانی، و عضو کانون نویسندگان ایران است. وی دختر ابراهیم گلستان و فخری گلستان و خواهر کاوه گلستان است که با نعمت حقیقی ازدواج کرد و پس از ۶ سال از او جدا شد. حاصل آن ازدواج سه فرزند است: مانی، صنم، محمود.در تاریخ ۲۶ آبان ماه ۱۳۹۳ جایزه شوالیه ادب و هنر فرانسه (نخل آکادمیک) توسط سفیر دولت فرانسه در تهران به لیلی گلستان اهدا شد.
در ۱۳۶۰ در گاراژ خانه اش کتاب فروشی گلستان را دایر کرد. این کتاب فروشی به زودی معروف شد و نویسندگان و شعرایی نظیر احمد شاملو، محمد زهری، احمد محمود، علی اکبر سعیدی سیرجانی، عبدالحسین نوایی و بسیاری دیگر مرتب به آن جا میرفتند. نگارخانهٔ گلستان هنوز دایر است و جزو نگارخانههای سرشناس ایران محسوب میشود. پس از مرگ برادرش کاوه گلستان در عراق، لیلی به همراه تنی چند از دوستان کاوه بنیاد کاوه گلستان را تأسیس کرد و جایزهٔ کاوه گلستان به دبیری او هر سال به عکسهای خبری برگزیده شده توسط هیئت داوران بنیاد اهدا میشود.
درباره کتاب حال حیرت:
کتاب «حال حیرت» شامل مجموعه یادداشت و گفتگوهای لیلی گلستان مترجم و نقاش ایرانی است. لیلی گلستان درباره این کتاب اینطور میگوید: «مطالبی را كه خودم شخصا دوست داشتم برای کتاب «آنچنان كه بوديم» انتخاب كردم و چون کتاب قطوری میشد، تعدادی از آن مطالب را در كتاب «آنچنان كه بوديم» گذاشتم و باقی یاداشتها را در کتاب «حال حيرت» منتشر کردم.»
گلستان درباره محتوای کتاب «حال حيرت» توضیح داد: در «حال حيرت» گفتگو و مصاحبه بيشتر است که این گفتگوها شامل گفتگوی من با كسی يا گفتگوی كسی با من میشود. يكی از گفتگوها با بهمن محصص انجام شده و تا کنون هم جايی منتشر نشده است و باید گفت که گفتگوی فوقالعادهایست زیرا او خود یک هنرمند خاص و درجه يک است. باقي مطالب کتاب تجربههای كاری و واكنش من نسبت به شنيدهها و ديدههايم است و نظراتم را در مورد آنها بیان کردهام.»
این مترجم درباره حساسیت انتخاب نام کتاب تصریح کرد: «انتخاب نام كتاب همیشه برايم مهم بوده است. وقتی کتاب ترجمه است كاری نمیتوانی بكنی و بايد امانتدار نويسنده باشی اما وقتی کتاب نوشته خودت است، بايد در انتخاب نام آن خيلی دقت کنی زیرا كتاب ماندگار است و بايد نامی داشته باشد كه هميشه دوستش داشته باشی. گفتگو با احمد محمود كه تمام شد، نمیدانستم اسمش را چه كنم و ترجیح میدادم از خود او هم در اینباره سوال نپرسم چون فکر میکنم از بس انسان راحت و سادهای بودند، حتما میگفتند نامش را بگذار «گفتگو با احمد محمود». تا اینکه يک شب از فکر انتخاب اسم گفتگو خوابم نمیبرد و شبانه سراغ حَلال مشكلات خود یعنی حافظ رفتم. خواندم و خواندم تا ساعت دو صبح که به عبارت «حكايت حال» رسیدم و دریافتم که خودش است؛ حكايت حال احمد محمود و بعد از آن راحت خوابيدم!»
او ادامه داد: «برخی میگفتند نام این کتاب را بگذار جلد دوم «آنچنان كه بوديم» و من اين اسم را دوست نداشتم زیرا نمیخواستم وابسته کتاب قبل باشد. اینبار ديگر معطل نكردم و دوباره شروع کردم به خواندن حافظ تا «حال حيرت» را يافتم. آن لحظه از خوشحالی خندیدم و گفتم خودش است؛ هم «حال» است و هم «حيرت» از اين «حال» و هم «حال» اين «حيرت».»
قسمتی از کتاب حال حیرت:
میشود هنرمند بود و موسیقی را دوست نداشت؟ «نه. باید از هر وقتی استفاده کنیم و بنشینیم یک موسیقی خوب را با دقت گوش کنیم. به هنگام کارِ خانه موسیقی بشنویم. به هنگام رانندگی گوشمان به موسیقی باشد. آن وقت متوجه میشویم که تنشهایمان کمتر میشود و کمتر هم احساس خستگی میکنیم. هیچ چیز مثل یک موسیقی خوب نمیتواند حال من را خوب کند. حالا میخواهد هایده باشد یا موتسارت یا شجریان عزیزم یا علیزاده و کلهر یا مادونا و بیتلز! در کنار موسیقی، معتقدم که یک تئاتر خوب از هر هنر خوب دیگری خوبتر است. تئاتر کار مشکلی است. هر شب باید زنده اجرا بروی و هر شب باید خسته نشوی و بهتر از شب پیش باشی. اخیراً نمایشنامه «هر کسی یا شب میمیرد یا روز، من شبانهروز» نوشته و کار سجاد افشاریان را دیدم که خیلی خوب بود.»
در مورد توقعش از روزنامه و مجله و بچههای خبرنگار پرسیدم. گفت: «من همیشه دلم میخواست خبرنگار شوم. و حیطهی رسانه را خیلی دوست دارم. اولین کتابی را هم که ترجمه کردم «زندگی جنگ و دیگر هیچ» از اوریانا فالاچی بود که خبرنگار فوقالعادهای بود. توقعم از هر رسانه این است که راست بگوید و ترس و احتیاط را بگذارد کنار! که البته در اجرا کار غیرممکنی است! اما میشود با تمهیداتی حرفمان را بزنیم. بلدی میخواهد و تمرین. که میبینیم گاهی این اتفاق دارد میافتد و چه خوب. بادا که بیش باد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.