جای پای لبهای تو
معرفی کتاب جای پای لبهای تو:
قسمتی از کتاب جای پای لبهای تو:
قدم هایم را برای هزارمین بار به سمت تن ناله گویانش برمیدارم و با اخم به مو فرفری نشسته به بالای سرش خیره میشوم. بیشتر از سی دقیقه است که دستش را مدام به دور پوست کشیده شدهی شکمش میلرزاند و گوشی گردش را به آن نزدیک میکند، اما لال مانی گرفته و هیچ به زبان نمیآورد. زبان تر میکنم تا سکوت سنگین نالهها را بشکنم که سر برمیدارد و میگوید: هنوز زوده.
با چینی به پیشانی نگاهش میکنم و دست در جیب پالتویم می …برم: داره درد میکشه بنده خدا
یک زانویش را کنار کیف سیاهش زمین میزند: زوده حاجی… امروز هفتاد و پنجه… حالا وقتش نیست.
سر میچرخانم. چشمهایش بسته است. تنش زیر دست رضا و غلام از درد بهم میپیچد. ریتم پای راستم را روی زمین تندتر میکنم و میپرسم: تا چهار روز دیگه باید بزاریم درد بکشه؟
-من میگم هفتهی دیگه حاجی.
مهسا –
نوع نوشتار اصلا خوب نبود ، حاجی که یه خانواده رو مدیریت میکنه بلد نیست حرف بزنه، داستان جذابی هست ولی نوع نوشتار هیجان آدم و کور میکنه