تاملات
درباره نویسنده مارکوس اورلیوس:
مارکوس اورلیوس (Patrick King) نویسنده کتاب تاملات، زادهی 26 آوریل 121 و درگذشتهی 17 مارس 180 میلادی، فیلسوف و امپراتور رومی بود که از سال 161 تا 180 حکومت کرد. اورلیوس در میان امپراتوران رومی با لقب «فیلسوف» شناخته میشود. او پیرو مکتب رواقی گری بود و نوشتههای فیلسوفانهی شخصیاش به عنوان مرجعی ارزشمند از فلسفهی کهن رواقی گری در نظر گرفته میشود.
درباره کتاب تاملات:
مارکوس اورلیوس تفکرات و اندیشههایش را برای راهنمایی و بهبود زندگی خود در قالب جملاتی به رشته تحریر درآورده است. او کتاب تاملات را بین سالهای 161 تا 180 میلادی نوشت. نکته جالب توجه این است که اورلیوس هنگام نوشتن کتاب در میدان جنگ به سر میبرد و بسیاری از قسمتهای کتاب را شبها و کنار چادر و در صحنهی جنگ نوشته است. او صبحها در برابر دشمنانش میجنگید اما شبها در نوشتههایش با آنها همدردی میکرد.
کتاب تاملات در 12 فصل نوشته شده است و قسمتهای مختلف زندگی اورلیوس را به تصویر کشیده است. هیچیک از فصلهای کتاب برای کسی نوشته نشده است و تمام کتاب را مارکوس خطاب به خودش نگاشته است. لحن کتاب بسیار صریح و ساده است و بر اساس اندیشههای رواقی او بیان شده است.
خرد و اندیشه اورلیوس به وضوح در کتاب نمایان است به طوریکه در سراسر کتاب هیچگاه از جایگاه یک پادشاه یا مالک صحبت نمیکند و خود را انسانی مثل بقیه میداند.
درونمایه کتاب دربارهی قضاوت هرکس بر رفتار خود و مهمتر از آن در نظر گرفتن خود به عنوان جزئی از عالم و جهان است. به این معنا که هرکس باید رفتار خود را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد و فراتر از مرزها بیندیشد. اورلیوس عقیده داشت انسان تنها در صورتی سعادتمند میشود که مطابق با قوانین طبیعت زندگی کند و هیچگاه بندهی هوا و هوس خود نشود. در کتاب دوری از شهوت پرستی برای رسیدن به آرامش روح نیز مطرح شده است.
قسمتی از کتاب تاملات:
با این همه، چه چیزی تو را ناراحت میکند؟ رذیلتهای آدمیان؟ این آموزه را به یاد بسپار که تمام موجودات عاقل برای کمک بهیکدیگر آفریده شدهاند؛ مدارا بخشی از عدالت است؛ و انسانها عامدانه شرارت نمیکنند. چه بسیار کینهها، بدگمانیها، عداوتها و اختلافها که اکنون خاکستر شده و با همان انسانها از میان رفته است؛ پس دیگر ناراحت و رنجور مباش.
آیا از قسمت و نصیبی که در جهان داری ناراحتی؟ بار دیگر این برهان دوحدی را به یاد آر. «جهان یا از مشیت الهی به وجود آمده، یا از تودهای اتم»، و همه آن براهینی را در نظر آر که این جهان را به شهر تشبیه میکنند. آیا بیماریهای جسمانی تو را میآزارند؟ به خاطر آر که روح باید خود را فارغ سازد و به قوای خویش پی برد، و دیگر درگیر امور روزمره، خواه مطبوع خواه نامطبوع، نباشد. مختصر آن که همه آنچه را درباره درد و لذت شنیدهای و پذیرفتهای به یاد آر.
آیا شهرت واهی تو را پریشانخاطر میکند؟ ملاحظه کن که فراموشی و نسیان با چه سرعتی همه چیز را فرامیگیرد. ورطه ابدیتی را نظاره کن که پیش و پس از ما قرار دارد؛ ببین که این تحسین و تمجیدها تا چه اندازه پوچ و توخالی است، ستایندگانت چقدر دمدمیمزاج و بیفکرند، و دایره شهرتت تا چه حد تنگ است. زیرا کل زمین نقطهای بیش نیست، و محل سکونت تو گوشه کوچکی از آن است؛ چند نفر از ساکنان این گوشه کوچک تو را خواهند ستود، و از چه قماشی خواهند بود؟
پس به روح خود پناه ببر. تقلا مکن و مضطرب مباش؛ بر خود مسلط باش، و زندگی را از دریچه چشم مرد، انسان، شهروند و موجود فانی نگاه کن. از میان حقایقی که باید اغلب به آنها بیندیشی، این دو را از یاد مبر: نخست این که اشیا هرگز نمیتوانند روح را متأثر کنند، بلکه بیتأثیر از آن برکنار میمانند، به گونهای که تشویش و ناآرامی فقط ناشی از خیالات درونی است؛ و دوم این که همه اشیای مرئی در یک آن تغییر میکنند و از بین میروند. به یاد آور که خود تاکنون در چه تغییرات بیشماری نقش داشتهای. عالَم سراسر تغییر است و زندگی چیزی نیست جز معنایی که ما به آن میبخشیم!»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.