بیبازگشت
درباره نویسنده تئودور فونتانه:
تئودور فونتانه نویسنده کتاب بیبازگشت، زادهی ۳۰ دسامبر ۱۸۱۹ و درگذشتهی ۲۰ سپتامبر ۱۸۹۸، نویسنده و شاعری آلمانی بود. فونتانه تحصیلات خود در هنرستان را در نویروپین و بعدها در شهر برلین ادامه داد. او در سال ۱۸۳۵ با امیلی روانت کومر، همسر آیندهاش، ملاقات کرد. فونتانه در سال ۱۸۳۶ هنرستان را رها کرد و به فراگیری علم داروسازی مشغول شد. او نخستین داستان کوتاهش را در سال ۱۸۳۹ نگاشت و در سال ۱۸۳۹ شغلی در همان رشتهی داروشناسی برای خود پیدا کرد. فونتانه سالها بعد در ۳۰ سپتامبر سال ۱۸۴۹ تصمیم گرفت حرفهی پزشکی را رها و خود را کاملاً وقف نویسندگی کند. فونتانه از برجستهترین نویسندگان آلمانی و نمایندهی برجستهی مکتب «رئالیسم شاعرانه» در آلمان محسوب میشود.
درباره کتاب بیبازگشت:
رمان بیبازگشت که اولین بار در سال 1892 انتشار یافت. قطبهای مخالف یکدیگر را جذب میکنند، و هلومت هولک و کریستین آرن نمیتوانستند بیشتر از این از هم متفاوت باشند. آنها در خانهای بزرگ، زیبا و مشرف به دریا اقامت دارند و 23 سال است که با خوشحالی در کنار هم زندگی میکنند—اما اخیرا تنشهایی مشخص در میان آنها شکل گرفته است: شوخیهایی نا به جا، برنامههای به تعویق افتاده و مسائل دیگر. داستان این رمان جاودان که زندگی روزمره را در مرکز توجه خود قرار داده، به موضوعی اساسی میپردازد: چگونه یک زوج ممکن است به تدریج از هم دور شوند و یک روز بفهمند در وضعیتی قرار دارند که به هیچ وجه دلخواهشان نیست اما راه بازگشتی نیز از آن وجود ندارد.
قسمتی از کتاب بیبازگشت:
قلعه هالکناس، میراث خاندان کنت هالک، در منطقهای در یک مایلی جنوب گلاکسبرگ و بر فراز تپهای رو به دریا بنا شده بود. هرچند منظرش زیبا و چشم نواز بود، برای اندک مسافرانی که گاه به آنجا گذر داشتند، این بنای ستُرگ کمی دورافتاده و متروک به نظر میرسید. این سرای بزرگ، درحقیقت، قصری به سبک بناهای بزرگ ایتالیایی بود و از بسیاری جهات یادآور معماری زیبای عصر یونان باستان. برادرزنِ کنت هالک، بارون آرنه، از آن به عنوان نمونه امروزی معبد پائستُم یاد میکرد. البته این را بیشتر به مزاح می گفت، ولی حرف او چندان هم بی ربط نبود زیرا از سمت دریا، قصرِ هالک چیزی نبود جز یک ردیف ستون بلند که اتاق های پذیرایی و نشیمن در طبقه همکف را از نظر پنهان کرده بودند.
طبقه بالا از چهار طرف مقدار زیادی عقب نشسته و ایوانی بزرگ به عرض شش متر در تمام چهار طرف به وجود آورده بود. وجود ستون ها، شمایل مدیترانهای به ساختمان داده بود. در گوشه و کنار ایوان بزرگ، همه جا تخت هایی از سنگ مرمر ساخته و با فرش پوشانده بودند تا در روزهای بهار و تابستان محل آسایش اهل منزل باشند.
این تخت ها فقط در زمانی خالی می ماندند که ساکنان منزل برای بهره بردن از چشم انداز دریا و دلپذیری هوا، به بالای بام خانه برمیشدند که آن هم بیشتر ایوان بود تا بام. بر روی این بامِ ایوان مانند، گلدان هایی بزرگ از انواع گل های قشنگ و درختچه ها گذاشته بودند. آنجا حتی در گرم ترین روزهای سال هم هوا نسبتاً خنک و مطبوع بود و هروقت نسیمی از جانب دریا می وزید، پرچمی را که بی تحرک بر دیرک روی بام نصب بود به جنبش وامی داشت و این جنبش خود به شوقِ حضور نسیم می افزود.
قصر هالکناس از ابتدا بر روی این تپه نبود و کُنت هالک – که امروز مالک و ساکن آن است – حدود شانزده سال پیش، یعنی کمی پس از ازدواج با بارونس زیبا، کریستین آرنه، جوان ترین خواهر مالک ویلای مجاور، به همراه نوعروسش در منزل اول هالکناس ساکن شد که فاصله اش از دریا بیشتر بود و در وسط روستای بزرگ هالکبای قرار داشت. قصر قدیمی خاندان هالک درست روبروی کلیسای باستانی روستا بنا شده بود؛ کلیسایی که از سنگ ساخته شده بود و نه برج و بارویی داشت و نه صحن و سرایی برای سکونت کشیش.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.