بافته موی مادربزرگ
درباره نویسنده آلینا برونسکی:
آلینا برونسکی (Alina Bronsky) نویسنده کتاب بافته موی مادربزرگ، نویسنده آلمانی روسی الاصل است. او در دوم دسامبر ۱۹۷۸ در سوردلوفسک در اتحاد جماهیر شوروی سابق به دنیا آمد. برونسکی در بخش آسیایی منطقه کوهستانی اورال و همچنین شهرهای ماربورگ و دارمشتات آلمان بزرگ شد. پدرش یهودیتبار بود و اوایل ۱۹۹۰ میلادی همراه با خانوادهاش به عنوان پناهنده مشروط به آلمان مهاجرت کرد. برونسکی پس از اینکه تحصیلاتش را در رشته پزشکی نیمهکاره رها کرد، متنهای تبلیغاتی مینوشت و بعد هم سردبیر روزنامه دارمشتِتر اشو شد.
آلینا برونسکی چهار فرزند دارد. پدر سه فرزند اولش در سال ۲۰۱۲ از دنیا رفت. در حال حاضر با اولریش نوتن، بازیگر مشهور آلمانی در شارلوتنبورگ برلین زندگی میکند. آنها یک دختر دارند.
رمان اولش با عنوان «پارک خردهشیشه» بسیار مورد توجه قرار گرفت و در سال ۲۰۰۹ نامزد جایزه ادبی نوجوانان و همچنین جایزه ادبی اسپکته شد. همچنین نمایشنامهای براساس آن نوشته شد و فیلمی هم از روی این رمان ساختند. در حال حاضر هم در کلاسهای زبان آلمانی، مورد استفاده قرار میگیرد.
در سال ۲۰۱۰ رمان دوم برونسکی با عنوان «تندترین غذای تاتارها» در لیست نامزدهای جایزه کتاب سال آلمان قرار گرفت. همچنین رمانهای «مرا به سادگی ابرقهرمان بخوان» در سال ۲۰۱۳ و «آخرین عشق بابا دونیا» در سال 2015 هم نامزد جایزه کتاب سال آلمان شدند و بسیار مورد توجه خوانندگان قرار گرفتند. تاکنون بیست کشور، حق چاپ رمانهای آلینا برونسکی را خریدهاند.
درباره کتاب بافته موی مادربزرگ:
کارِنـسوزان فِسِل، مؤسسه گوته: «کسی که خود را به دست شیوۀ داستانسرایی برونسکی میسپارد، انتظاراتش برآورده میشود.»
فیلم، ساند و مدیا: «تنها نکتۀ ناامیدکنندۀ این داستان طنز آمیز این است که بعد از 203 صفحه تمام میشود.»
نویسنده در این کتاب روایتگر داستانی خانوادگی است که در بسیاری از مواقع مخاطب را میخنداند و در بخشهایی او را به فکر فرو میبرد و این نشان از توانایی نویسنده دارد. بیدلیل نیست که برخی به برونسکی لقب استاد داستانسرایی طنزآمیز دادهاند.
بافته موی مادربزرگ داستان زندگی مادربزرگ پسری به نام ماکس است که در قضاوت اولیه، از دید مخاطب، شخصیتی نژادپرست، سختگیر، بیتربیت و سنگدل دارد؛ اما وقتی مخاطب با داستان کتاب پیش میرود متوجه میشود تمام این ویژگیها برای پنهان کردن تنهایی و ترس این زن در وجودش نهادینه شده است. مادربزرگ داستان، از روسیه به آلمان مهاجرت کرده و به همراه خانوادهاش در این کشور پناهنده شده است. این پناهندگی گرچه به اصرار همین شخصیت داستانی صورت گرفته بود و همسر و فرزندانش دخالتی در این تصمیم نداشتهاند اما بعد از ورود به آلمان، چیزی جز درماندگی برای او باقی نماند، زیرا نمیخواست زبان آلمانی یاد بگیرد و خود را با محیط جدید هماهنگ کند. در نتیجه او به راوی کتاب «بافته موی مادربزرگ» وابسته میشود که این راوی در شروع داستان کودکی ۶ساله است.
او در عین حال که هدفش مواظبت از این پسر است؛ اما مدام به او میگوید تو در حال مردن هستی و ممکن است تولد سال آیندهات را نبینی؛ در حالی که اینها واقعیت ندارد… مخاطب وقتی با داستان همراه میشود درمییابد که مادربزرگ داستان، در جوانی دختر خود را از دست داده و ترس از دست دادن را با حمایت بیش از اندازه از نوهاش میخواهد پنهان کند. او در عین حال که فرمانده خانه به نظر میرسد به تدریج متوجه میشود که در خارج از خانه به پسر کوچک خانه وابسته است، چون باید حرف هایش را به آلمانی ترجمه کند.
از سوی دیگر در بخشهایی از کتاب، نویسنده به طرز ظریفی احساساتی میشود و نمادهای گوناگون را برای واکاوی شخصیتهای داستانی به کار میگیرد. در واقع نویسنده این داستان طنز را به گونهای با احساسات انسانی پیوند زده که به گفته بسیاری از منتقدان، میشود در جایجای کتاب جملاتی زیبا یافت که ارزش نقلکردن دارند. او معمولا از پیچیدگیهای درامهای خانوادگی عبور میکند، نه اینکه به آنها بیتوجه باشد، بلکه چنین موضوعاتی را مرکز داستان قرار نمیدهد. شخصیتهای زن کتابهای برونسکی، زنهایی قوی هستند؛ زنهایی که با موقعیتهای پیچیده، برخوردی غیرمنتظره دارند.
داستان این کتاب بسیار روان است؛ بهطوری که در یک نشست میتوان آن را خواند و در بسیاری از لحظات، با صدای بلند خندید. این اولین کتابی است که از برونسکی در ایران ترجمه و منتشر شده است.
قسمتی از کتاب بافته موی مادربزرگ:
اولین کار مادربزرگ در آلمان این بود که مرا نزد دکتر ببرد. در راه برایم توضیح داد که در اصل دلیل واقعی مهاجرت ما این بوده است که بالأخره مداوای مرا به پزشکی معتبر بسپارد. دکتری که شاید به من – و البته بیشتر به خودش – امیدواری بدهد که میتوانم بیشتر عمر کنم. اگر چه امید به این معنا بود که چند دهه باز باری بر دوشش خواهم بود.
دفترچه حاوی مدارک پزشکی مرا همراه داشت که بیشتر شبیه دستنوشته اثر کلاسیک تازه یافتهای بود که از مدتها پیش در جستجویش بودهاند. دفترچه پر بود از تشخیصهای پزشکی. نتایج آزمایشهای خون و ادرار را به آن چسبانده بود و همچنین یادداشتهای ناخوانای پزشکان متخصص مختلف که مادر بزرگ به سراغشان رفته بود، با تشخیصهای متناقض آنها ضمیمهاش بود. گاهی یادداشتها و نسخهها از دفترچه بر زمین میریختند که البته مادر بزرگ بلافاصله جمعشان میکرد و در میان صفحههای دفترچه میچپاند.
مطب دکتر آلمانی رنگ و وارنگ و روشن بود و خاطرات پلی کلینیک شوروی را به خاطرم آورد، با پنجرههایی که شیشه شان رنگ شده بود…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.